مادرم:
قدمهایت را بر روی چشمانم بگذار، تا چشمانم بهشت را نظاره کنند...
مادر ای لطیف ترین گل بوستان هستی
تو شگفتی خلقتی
تو لبریز عظمتی
تو را دوست دارم و می ستایمت!
دست بر دعا بر می دارم و از خدای یگانه برایت برکت,رحمت و عزت می طلبم.
در نگاه پر فروغت در آماقه سوکوتت تنها محبت را میبینم مهر تو در زره زره ی وجودم رخنه کرده و حال به زیبا ترین و مقدس ترین واژه یعنی مادر قسم می خورم که دوستت دارم .... مادر عزیزم روزت مبارک
مادر، ای لطیف ترین گل بوستان هستی، ای باغبان هستی من، گاهِ روییدنم باران مهربانی بودی که به آرامی سیرابم کند. گاهِ پروریدنم آغوشی گرم که بالنده ام سازد. روزت مبارک مادر خوبم !
مادر ای معنی ایثار تو گل باغ خدایی
توی روزگار غربت با غم دل آشنایی
مینویسم ازسرخط مادر ای معنی بودن
مینویسم تا همیشه توئی لایق ستودن
مادرم هستی من ز هستی توست تا هستم و هستی دارمت دوست !
زیباترین واژه بر لبان آدمی واژه "مادر" است. زیباترین خطاب "مادر جان" است. "مادر" واژه ایست سرشار از امید و عشق. واژه ای شیرین و مهربان که از ژرفای جان بر می آید. روزت مبارک مادر
آسودگی از محن ندارد مادر آسایش جان و تن ندارد مادر دارد غم و اندوه جگر گوشه خویش ورنه غم خویشتن ندارد مادر
بهشت ها برای تو آفریده شده اند و درختان برای اینکه سایبان تو باشند سر از خاک بر می آورند....
مادر تو غزل زیبای محبت و ایثاری...دوستت دارم و نام تو را با چشمه ها و رودها زمزمه میکنم......
مادرم، خواستم خوشبوترین گل دنیا را برایت هدیه بیاورم، اما دیدم تو خوشبوترین گل دنیا هستی.
مادرم، تو تنها ستارهای هستی که در روز و شب میدرخشی. ای ستارهی زندگیم، تو را با تمام وجود دوست دارم.
به بهشت نمیروم اگر تو آنجا نباشی مادر.روزت مبارک
در زیباترین واژه بر لبان آدمی واژه مادر است. زیباترین خطاب مادر جان است.
مادر واژه ایست سرشار از امید و عشق. واژه ای شیرین و مهربان که از ژرفای جان بر می آید. روزت مبارک مادر
آسودگی از محن ندارد مادر. آسایش جان و تن ندارد مادر .دارد غم و اندوه جگر گوشه خویش ورنه غم خویشتن ندارد مادر
مادرای معنی ایثار تو گل باغ خدایی
توی روزگار غربت با غم دل آشنایی
مینویسم ازسرخط مادر ای معنی بودن
مینویسم تا همیشه توئی لایق ستودن
آسمانی پر از ستاره دشتی پر از گل،
تقدیم به آنی که بهشت زیر پایش جا دارد
به مادرم...
که مهرش تا ابد در دلم جای دارد.
تو بهترین گل، میان شهر گلهایی
تو رنگ آفتابی،
شب که می رسد، مثل ستاره،
گوئیا مهتابی
مادر خوبم، روزت مبارک
چه گویم در مقام تو , تو ای روح اهورایی , تو نور چشم خورشیدی
تو زهرایی , تو زهرایی . . .
و خداوند زن را نمک زندگی آفرید تا مرد را از گندیدگی نجات دهد !
روز زن مبارک !
مژده به آقایان : پژو ۴۰۵ بدون ایر بگ - بدون کمربندایمنی - آماده آتش سوزی بدون دلیل
دوگانه سوز و آماده انفجار- بهترین هدیه برای همسر دلبندتان در روز زن !!!
همسرم، معنای عشق و دوستی را در تمنای وجود تو یافتم.
مادرم، با تو زیستن، بهشتِ زندگی من است . . .
می دونی فرق روز پدر با روز مادر چیه ؟
روز مادر طلا فروشی ها شلوغ می شه اما روز پدر جوراب فروشی ها !
می دونی شباهشتون چیه ؟ پول هر دو از جیب بابا می ره !!!
روزی یک مرد روحانی با خداوند مکالمه ای داشت: 'خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟ '، خداوند او را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد، مرد نگاهی به داخل انداخت، درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود، که آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد، افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حال بودند، به نظر قحطی زده می آمدند، آنها در دست خود قاشق هایی با دسته بسیار بلند داشتند که این دسته ها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی می توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پر نمایند، اما از آن جایی که این دسته ها از بازوهایشان بلند تر بود، نمی توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند.
مرد روحانی با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد، خداوند گفت: 'تو جهنم را دیدی، حال نوبت بهشت است'، آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد، آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود، یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن و افراد دور میز، آنها مانند اتاق قبل همان قاشق های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و چاق بوده، می گفتند و می خندیدند، مرد روحانی گفت: 'خداوندا نمی فهمم؟!'، خداوند پاسخ داد: 'ساده است، فقط احتیاج به یک مهارت دارد، می بینی؟ اینها یاد گرفته اند که به یکدیگر غذا بدهند، در حالی که آدم های طمع کار اتاق قبل تنها به خودشان فکر می کنند!'
هنگامی که موسی فوت می کرد، به شما می اندیشید، هنگامی که عیسی مصلوب می شد، به شما فکر می کرد، هنگامی که محمد وفات می یافت نیز به شما می اندیشید، گواه این امر کلماتی است که آنها در دم آخر بر زبان آورده اند، این کلمات از اعماق قرون و اعصار به ما یادآوری می کنند که یکدیگر را دوست داشته باشید، که به همنوع خود مهربانی نمایید، که همسایه خود را دوست بدارید، زیرا که هیچ کس به تنهایی وارد بهشت خدا (ملکوت الهی) نخواهد شد.
تخمین زده شده که 93% از مردم این متن را برای دیگران ارسال نخواهند کرد، زیرا آنها تنها به خود می اندیشند، ولی اگر شما جزء آن 7% باقی مانده می باشید، این پیام را برای دیگران ارسال نمایید، من جزء آن 7% بودم، همچنین به یاد داشته باشید که من همیشه حاضرم تا قاشق غذای خود را با شما سهیم شوم.اگر خودتان به ورزشگاه های انگلستان ( مثلا در بازی منچستر – آرسنال ) توجه کرده باشید تفاوت های زیادی رو با ورزشگاه های داباخلی می بینید که من فقط 10 مورد رو بیان می کنم :
1. تماشاگران ( مثلا منچستر – آرسنال ) در یکی دو متری زمین قرار دارند و در جلوشان هیچ حصاری تور سیمی نیست در حال که در ورزشگاه های ایران تماشاگران در ده بیست متری ( با کمی چربی ) زمین قرار دارند ( در دوطرف دروازه ها بیشتر ) و در قفس وحصار قرار دارند تا وارد زمین نشند
2. تماشاگران ایرانی می خوانند بازیکنان و داور بخورند ولی در انگلستان این خبرا نیست و بازی رو در کنار زمین آزادانه می بینند
3. فقط از بیلبرد های تبلیغاتی در ورزشگاه های انگستان استفاده می شودولی در ورزشگاه های داخلی خدا می دونه از چی استفاده می شه کارت پستال. دعوت نامه عروسی. برچسب تبلیغاتی و کلی چیز دیگه ( به این پارچه های که تغییر می کنه و عوض می شه چی می گن )
4. در ورزشگاه های داخلی 600 خبر نگار و عکاس دور ور زمین می ایستند و مانع دیدن بازی برای تماشاگران سکو های پایین می شند بعد کلی باطری آب معدنی و ترقه بهشون می خوره ولی کلی درد سر دیگه تو تلویزیون و … ولی تو انگلستان از این خبرا نیست ( فقط تعدادی در دو طرف زمین (پشت دروازه ها ) به صورت حرفه ای نشته اند .
5.بیشتر ورزشگاه های انگلیس نیمه سر پوشده هستند خبر از نورشدید خورشید در کل زمین نیست در حالی که بازی های داخلی همه بد از ظهر شروع می شه که دمای هوا 40 درجه است که همه می هنکند
6.در ورزشگاه های خارجی ( منظور انگلستان ) تمام بازی ها در روز نیست و بیشتر انها شب برگذارمی شود چون چراغ و نور افکن دارند ولی در ایران به دلیل نداشتن نور افکن تمام ( بیشتر ) بازی ها درروز بر گذارمی شود که دما 50 درجه است ( 10 درجه افزایش یافت.
7. درانگلیس لازم نیست بلیط رو به چند برابر قیمت خرید چون خبر ( کمی ) از بازار سیاه نیست و می ری مثل بچه ادم بلیط رو به قیمت واقعی می خری!
8. مثلا تیم استقلال از پیروزی گل خورده حالا نیکبخت میره کرنربکشه یک باطری آب معدنی به سرزش می خوره یه تیکه از میز کنارش می افته و یک نارنجک کنار پاش می افته ولی اون ور آب ( منظور انگلستان ) از این خبرا نیست
9. اون ور آب ( منظور انگلستان ) داور ها با هدفون و میکروفن . بلند گو و باند . سوت و… با هم در ارتباط هستند ولی این ورآبهنوز اختراع نشده
10. اون جا تو گِل و زمین خاکی و پارک بازی نمی کنند تو ایران داریم
نگاهی به مقدار غذایی که خانواده ها در نقلط مختلف جهان در یک هفته مصرف میکنن
المان
یک خانواده ۴ نفره ۳۷۶ یورو معادل ۵۰۰ دلار
امریکا
یک خانواده ۴ نفره در کارولینای شمالی۳۴۲ دلار
ژاپن
یک خانواده ۴ نفره در شهر کودایرا ( Kodaira City )
۳۸ ین معادل ۳۱۸ دلار
ایتالیا
یک خانواده ۵ نفره در سیسیل ( Sicily )
۲۱۴.۵ یورو معادل ۲۶۰ دلار
مکزیک
یک خانواده ۵ نفره کورناواکا ( Cuernavaca)
۱۸۶۳ پزوس معادل ۱۸۹ دلار
مجارستان
یک خانواده پنج نفره .دو پدر و مادر یک نوجوان (Konstancin-Jeziorna )
۵۸۳ زلوتیس معادل ۱۵۱ دلار
مصر
۷ بزرگسال ۵ کودک قاهره
۳۸۸ پوند مصر معدل ۶۹ دلار
اکوادر
پنج بزرگسال ۴ کودک تینگو (Tingo)
برمه
۷ بزرگسال ۶ کودک (Shingkhey Village )
۲۲۵ نگلترم معدل ۵ دلار
چاد
۳ بزرگسال ۳ کودک کمپ بریدجینگ(Breidjing Camp )
۶۸۵ فرانسه معادل ۱.۵ دلار
مریلین لارن وقتی متولد شد یک دست و چهار کلیه داشت و امروز با اینکه معده بسیار ضعیفی دارد قصد دارد رویای کودکیش را به واقعیت تبدیل کند و به یک مدل تبدیل شود.
مریلین لارن ۱۵ ساله که از طریق لوله غذا می خورد و ورم مفاصل او را عذاب میدهد هزاران دختر را در مسابقه ملی مدل ها در بریتانیا شکست داده است و به فینال راه پیدا کرده است.
مریلین زمانی که به دنیا آمد زیر ۲ پوند وزن داشت و وی همکنون از خودجنبایی سندرم زجر میبرد - یک حالت نادر که اجازه نمی دهد معده او غذا را خوب هضم کند.او مجبور است ۱۶ ساعت در روز برای اینکه غذا را از طریق لوله مستقیماً وارد روده خود کند وقت صرف کند.
او مجبور است هرجا که میرود دستگاه خود را با خود حمل کند.
این دختر نوجوان تا کنون صدها عمل جراحی را بر روی بدنش تجربه کرده است. او همچنین با چهار کلیه متولد شده است و برای درد مفاصل مجبور است قرص استفاده کند.
برخلاف فیزیک بدنی اش ، مریلین به فینال مسابقه دوشیزه نوجوان بریتانیا راه پیدا کرده است. او توسط یک استعداد یاب در شو لباس بیرمنگهام کشف شد.
او دارد پا بر جای مدل و ستاره تلویزیونی مورد علاقه اش کیت پرایس می گذارد و می تواند در ماه های اخیر در CatWalk ( مسیری که مدل ها برای نمایش لباس در جلوی حضار راه میروند ) راه برود.
این دختر نوجوان که در ماه می باید یک عمل جراحی دیگر را تجربه کند می گوید : هیچوقت فکر مدل شدنم به ذهنم خطور نکرده بود ولی الان میخواهم برنده باشم.
مریلین که کودکی زود رس است 12 هفته زودتر به دنیا آمد و تا دوران بچگی نمی توانست به راحتی غذا بخورد زیرا معده او قادر به هضم غذا نیست و این عمر باعث حالت تهوع وی میشود.
مریلین با تمام ناتوانی دارای کمربند آبی کاراته است.
مادر 46 ساله او که دائماً از دخترش مراقبت می کند می گوید : دختر من دختری به تمام معنا است.
او می گوید : معلمان در مدرسه به من گفته اند بعضی اوقات شرمشان می شود که مریلین را می بینند زیرا از دیدن یک لکه بر روی صورت خودشان انقدر ناراحت هستند ولی مریلین با داشتن چنین ناتوانی جسمی دختری بی نظیر است.توجه! توجه!
هدف از ارسال اینگونه نوشته ها این نیست که باعث ناراحت کردن شما شویم بلکه می خواهیم گاهی یادآور نعمت هایی که خداوند به ما عطا کرده و ما (بعضی از ما ها) زیاد به آنها توجه نداریم و به چشم نمی بینیم باشیم مثل سلامتی! و از خدای مهربان و بخشنده ی خود همیشه شکرگزار باشیم.موفق و پیروز باشید.
دستمال کاغذی به اشک گفت:
قطره قطرهات طلاست
یک کم از طلای خود حراج میکنی؟
عاشقم !
با من ازدواج میکنی؟
اشک گفت:
ازدواج اشک و دستمالِ کاغذی!
تو چقدر سادهای
خوش خیال کاغذی!
توی ازدواج ما
تو مچاله میشوی
چرک میشوی و تکهای زباله میشوی
پس برو و بیخیال باش
عاشقی کجاست!
تو فقط
دستمال باش!
دستمال کاغذی، دلش شکست
گوشهای کنار جعبهاش نشست
گریه کرد و گریه کرد و گریه کرد
در تن سفید و نازکش دوید
خونِ درد
آخرش، دستمال کاغذی مچاله شد
مثل تکهای زباله شد
او ولی شبیه دیگران نشد
چرک و زشت مثل این و آن نشد
رفت اگرچه توی سطل آشغال
پاک بود و عاشق و زلال
او با تمام دستمالهای کاغذی فرق داشت
چون که در میان قلب خود
دانههای اشک کاشت.