صفحه ها
دسته
برخي از نوشته ها
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1016924
تعداد نوشته ها : 446
تعداد نظرات : 419
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

1- روزانه 10 تا 30 دقیقه به قدم زدن بپردازید، و در این حین لبخند بزنید. این برترین داروی ضد افسردگی ست.

2- حداقل 10 دقیقه در روز با خود خلوت کنید

3- با استفاده از ویدئو برنامه های تلویزیونی آخر شب و مورد علاقه تان را ضبط کنید، و خواب بیشتری کنید.

4- صبحها که از خواب بیدار می شوید این جمله را کامل و تکرار کنید: « امروز قصد دارم….»

5- با سه E زندگی کنید؛ Energy (انرژی)، Enthusiasm (شوق)، Empathy (فهم و همدلی با دیگران)، و همینطور با سه F یعنی Faith (ایمان)، Family (خانواده) و Friends (دوستان).

6- امسال بیشتز از سال پیش به تماشای فیلمهای عمومی (مناسب برای تمام سنین)، بازی با دوستان و خواندن کتاب بپردازید.

7- زمانی را به مراقبه و نیایش اختصاص دهید. اینها سوخت روزانه برای انجام زندگی پر مشغله مان را فراهم می کنند.

8- با افراد بالای 70 و زیر 6 سال اوقات بیشتری صرف کنید.

9- وقت بیداری بیشتر رویا ببینید.

10- از غذاهایی که از گیاهان و درختان بار می آیند بیشتر مصرف کنید، و ازآنها که در کارخانه ها تولید می شوند کمتر.

11- مقداری چای سبز و مقادیر بسیار فراوان تری آب بنوشید. ایدا اریزا (نوعی زغال اخته آبی رنگ)، غذاهای دریائی، گل کلم، بادام و گردو و خشکبار مصرف کنید.

12- تلاش کنید هر روز حداقل سه نفر را به لبخند وادارید.

13- از خانه گرفته تا داخل ماشین و روی میز کار همه را مرتب و تمیز کنید، بگذارید انرژی تازه ای وارد زندگیتان شود.

14- انرژی پرارزشتان را بر سر شایعه سازی، هیولاهای انرژی خوار، مسائل مربوط به گذشته، افکار منفی و یا آنچه بدان کنترل ندارید هدر ندهید. در عوض انرژیتان را صرف همین لحظه مثبت اکنون کنید.

15- این را فهم کنید که زندگی یک مدرسه است و شما اینجائید تا بیاموزید، تا همه امتحانهایتان را بگذرانید. مشکلات تنها بخشی از این دوره آموزشی اند که درست مثل کلاس درس جبر می آیند و می روند، منتها درسهائی که از این کلاس فراگرفته می شود عمری با شما باقی خواهد ماند.

16- صبحانه تان را چون یک شاه، ناهارتان را چون یک شاهزاده و شام تان را چون بچه دانشگاهی ای بخورید که کارت اعتباریش ته کشیده باشد.

17- بیشتر لبخند بزنید و بیشتر بخندید. این هیولاهای انرژی خوار را ازتان دور نگه خواهد داشت.

18- زندگی چندان عادلانه به نظر نمی رسد، با این حال زیباست.

19- زندگی کوتاه تر از آنیست که وقتمان را صرف تنفر از دیگران کنیم.

20- خودتان را خیلی جدی نگیرید، دیگران هم اینکار را در مورد شما نمی کنند.
21- مجبور نیستید همه بحث ها و منازعات را به نفع خود تمام کنید. با مخالفتها موافقت کنید.

22- با گذشته تان از در سازش در آئید، آنوقت دیگر اکنونتان را خراب نخواهید کرد.

23- زندگی تان را با زندگی دیگران مقایسه نکنید. شما از موضوع و هدف این سفر آنها هیچ نمی دانید.

24- از شمع هایتان استفاده کنید، خوشگل ترین ملافه تان را کنار نگذارید، برای روز مبادا و یا روزی خاص نگه شان ندارید، امروز همان روز بخصوص است.

25- جز شما کس دیگری مسئول خوشبختی تان نیست.

26- همه باصطلاح بدبختیها را با این جمله قالب دهید: «آیا تا پنج سال آینده، هیچ اهمیتی خواهند داشت؟»

27- همه را به خاطر هر چیز و همه چیز ببخشید.

28- افکار مردم در مورد شما، هیچ ربطی به شما ندارند.

29- زمان ، حلال همه مشکلات است. به همه چیز زمان دهید، زمان.

30- یک موقعیت هر چقدر خوب یا بد، بالاخره تغییر می کند.

31- زمان بیماری، این شغل نیست که به دردتان می رسد،خانواده ودوستانتان هستند. با آنها با مهربانی در تماس باشید.

32- از شر هر آنچه سودمند، زیبا و شادی بخش نیست، خلاص شوید.

33- حسادت هدر دادن وقت است. شما الان به همه آنچه نیاز دارید رسیده اید.

34- بهترینها هنوز در راه اند. کمی صبر کنید…

35- هر حسی که می خواهید داشته باشید، بلند شوید، شیک کنید و بزنید بیرون.

36- کار درست را انجام دهید!

37- اغلب با خانواده در تماس باشید.

38- شبها قبل از خواب این جمله را کامل و تکرار کنید: «به خاطر… ممنونم.» «امروز به … دست یافتم.»

39- یادتان باشد، برکتهای زندگی آنقدر هست که استرس و نگرانی را بدان راهی نباشد.

40- از سفر لذت ببر. یادت باشد که این دیزنی ورلد Disney World نیست و تو هم در پی یک گشت و گذار کوتاه نیستی. بهترین استفاده را از آن کنید و از سفرتان لذت ببرید
بیست و پنجم 5 1388 12:35

هیچ چیز بیشتر از این خوشبختی و شادی من را تباه نمی کند که وقتی خودم را با کسی مقایسه می کنم. اما چرا اینکار را می کنم؟ اینکار باعث می شود دیگر از آنچه هستم و آنچه دارم نتوانم لذت ببرم. همیشه کسی وجود دارد که شغلی بهتر، پول بیشتر، ماشین زیباتر، یا صورت جذاب تری داشته باشد. خیلی ها هم هستند که همه اینها را با هم دارند. شما هم عادت کرده اید مدام خودتان را با دیگران مقایسه کنید؟

البته ما همیشه ظاهر کار را می بینیم. تصورت ما همیشه براساس ظاهر بیرونی شکل می گیرد. اینجور مقایسه فقط باعث ناراحتی ما می شود.

من خودم تو موقعیت های خیلی زیادی اینکار اشتباه را انجام می دهم. مثلاً در کار با خودم فکر می کنم که چقدر همکارم باهوش است و غبطه می خورم که چرا من نمی توانم مثل او باشم؟ گاهی اوقات همکارانی را می بینم که پول بیشتری در می آورند و باز همان حسرت و غبطه. اینگونه فکرها فقط احساس ناراحتی، ناامنی و افسردگی در من باقی می گذارند.

راه های مختلفی وجود دارد که مقایسه کردن خودمان با دیگران باعث آسیب رساندن به ما می شوند و اگر ادامه پیدا کنند، آنوقت یک خلاء عمیق عاطفی در ما ایجاد می شود. در زیر به بعضی از احساساتی که موقع مقایسه کردن خودم با دیگران به من دست می داد اشاره می کنم. ببینید شاید شما هم درگیر چنین احساساتی می شوید.

 

1. دزدیدن حس شادی. از همان ثانیه اول حس رضایت و خرسندی از من گرفته می شود. شانس لذت بردن از آنچه که دارم و آنچه که تابه حال به دست آورده ام از من دزدیده می شود. در قلبم حس حسادت رشد می کند و دوست دارم چیزی را داشته باشم که آن فرد دارد. کم کم مرغ همسایه برایم غاز می شود. واقعاً احمقانه است که چرا باید به خودم اجازه بدهم همچنین احساسی در من ایجاد شود و خوشحالیم از بین برود.

2. ایجاد حس بی کفایتی. وقتی خودم را با کسانی که موفق تر از من هستند مقایسه می کنم، همچکدام از تلاش هایم خودم دیگر به چشم نمی آیند. البته واقعیت این است که من هیچ درک عمیقی نسبت به موقعیت آنها ندارم. نمی دانم که چطور به چنین موقعیتی رسیده اند و فکر میکنم چون باهوش تر و عاقل تر از من بوده اند، موفق تر از من شده اند.

3. ایجاد حس ناامنی. مقایسه کردن خودم با این وضعیت، حس اعتماد به نفس من را خراب می کند. همه چیز خودم دیگر برایم زیر سوال می رود. نگران این می شوم که دیگران چه فکری درمورد من می کنند. گاهی فکر می کنم که دیگران از من سوء استفاده می کنند.

اگر اجازه بدهم این احساسات نارضایتی، بی کفایتی و ناامنی همه من را فرا می گیرند. گودال عمیقی می شوند که همه انگیزه و لذت من را در خود دفن می کند. البته، راه هایی برای دوری از این دام وجود دارد.

طی سالها سعی کرده ام به خودم آموزش دهم که دیگر خودم را با کسی مقایسه نکنم. متوجه شده ام که این نوع فکر کردن به ضرر من است و باید از آن دوری کنم. در زیر به بعضی از راه هایی اشاره می کنم که به شما کمک می کند از دام مقایسه کردن خود با دیگران دور بمانید.

1. در نطفه خفه اش کنید.

اولین کاری که می کنم این است که کنترل افکارم را در دست می گیرم. وقتی متوجه می شوم که دارم خودم را با کسی مقایسه می کنم، بالافاصله از آن دست می کشم. فکرم را به همه چیزهایی که باید به خاطرشان قدردان باشم معطوف می کنم. در ذهنم به خود متذکر می شوم که خانواده خیلی خوبی دارم، شغل خوبی دارم و زندگیم عالی است. لیستی از همه چیزهایی که باید برایشان قدردان باشم تهیه کرده ام. این لیست خیلی خوب به من کمک می کند تا فکرم را عوض کنم.

2. همه چیز آنطور که به نظر می رسد نیست.

به خودم یادآور می شوم که من فقط دارم به ظاهر زندگی آن فرد نگاه می کنم. خیلی وقت ها به تجربه فهمیده ام که همیشه همه چیز آنطور که در ظاهر به نظر می رسد نیست. آنهایی که اط نظر مالی خیلی موفق به نظر می رسند خیلی وقت ها روابط بسیار اسفناکی دارند. آنهایی که آزادی خیلی وسیعی دارند، معمولاً خیلی تنها هستند. خیلی مهم است که از رو جلد یک کتاب درمورد آن قضاوت نکنیم.

3. آنچه که اهمیت دارد ظاهر نیست.

به خودم یادآور می شوم که ارزش من به عوامل ظاهری مثل اینکه چقدر پول دارم، چه ماشینی سوار می شوم، و کجا زندگی می کنم نیست. افتادن در چنین دامی خیلی راحت است. جامعه ما چنین طرز تفکری را ایجاد می کند. ما معمولاً آدم ها را برحسب این چیزها می سنجیم. اما ارزش واقعی آدم باید از این باشد که می دانیم دیگران را دوست داریم، انتخابات عاقلانه ای می گیریم، و از این قبیل. همه ما خصوصیاتی داریم که باید تحسین شود، همه ما آدم های خاص و به طریق خودمان ارزشمندیم.

دست از مقایسه کردن خودتان با دیگران بردارید و زندگی کنید.

برای داشتن یکز ندگی کامل و شاد باید استعدادها و توانایی های خودمان را پرورش دهیم. باید پیدا کنیم که به چه چیزی علاقه داریم و نقاط قوتمان را در همان راستا تقویت کنیم. نباید سعی کنیم مثل دیگران باشیم و باید قدر آنچه که داریم بدانیم و به خاطر آن سپاسگذار باشیم. این ممکن نیست مگر اینکه کنترل افکارتان را به دست گیرید، قدرشناس بودن را تمرین کنید و ارزش واقعی خودتان را کشف کنید.

شما برای اجتناب از مقایسه کردن خودتان با دیگران چه می کنید؟

منبع: مردمان.نت

چهارم 5 1388 19:13

در صورتی که کارمند دولت هستید حتما از این تجربیات استفاده کنید:

 1- در یک سیستم دولتی؛ سعی کنید (( لال بودن)) را تمرین کنید! این تمرین در میزان عزیز بودن شما بسیار موثر است .

  2 - در یک سیستم دولتی؛ هیچگاه کارمندان را با یکدیگر مقایسه نکنید؛ چون قطعا شاهد تبعیض خواهید بود.

  3- در یک سیستم دولتی؛ اگر مدیرتان 3 یا 4 ایراد دارد انتظار رفتنش را نکشید، چون قطعا نفر بعدی او 43 ایراد دارد !

  4- در یک سیستم دولتی؛ می توانید با کارهای کم و کوچک، محبوبیت فراوانی به دست آورید؛ فقط کافی است ((زبان خود را تقویت کنید )) ! 

 5- در یک سیستم دولتی؛ ممکن است که هر چه بیشتر کار کنید بیشتر خوار و خفیف می باشید .

   6- در یک سیستم دولتی؛ با اشکالات سازمانتان بسازید و هرگز آنها را با مدیرتان در میان نگذارید؛ درغیر این صورت یک مشکل دیگر به سازمان اضافه می شود. آن مشکل، شما هستید !

  7 - در یک سیستم دولتی؛ اشتباهات یک مدیر را هیچگاه به مدیر دیگر نگویید؛ در غیر اینصورت بجای یک مدیر، دو مدیر در مقابل شما گیری خواهند کرد .

  8- در یک سیستم دولتی؛ با انجام کارهای مختلف و فعالیتهای به موقع نظم شما تشخیص داده نمی شود بلکه برای این کار راههای ساده تری هست. مثلا فقط کافیست همیشه میز کارتان را منظم نگه دارید . 

   9- در یک سیستم دولتی؛ اضافه بر کارهای معمول کار اضافه ای انجام ندهید؛ در غیر اینصورت انتظار پاداش بیشتری نیز نداشته باشید . 

 10 - در یک سیستم دولتی؛ همیشه حرفها (فرمایشات مدیرتان را تایید کنید ) حتی اگر از نظر او «ماست، سیاه باشد ))

  11 - در یک سیستم دولتی؛ تنها کاری که واجب است سریع انجام دهید کاری است که مدیر شما شخصا از شما خواسته است .  

12 - در یک سیستم دولتی؛ تنها انگیزه ای که می تواند شما را وادار به کار کند «کسب روزی حلال» است .

  13 - در یک سیستم دولتی؛ آسه برو، آسه بیا، که گربه شاخت نزنه؛ مگر اینکه با گربه نسبتی داشته باشید !

دسته ها : طنز - سرگرمی - اجتماعی
سوم 5 1388 11:18

در نظام قضایی جمهوری اسلامی ایران , مرد مکلف است اگر همسر خود را بدون هیچ بهانه ای طلاق داد نصف ثروت خود را به او ببخشد .

 12 شرط عقد ضمن ازدواج : مرد باید نصف دارایی خود را ببخشد.

جهت روشن شدن هرچه بیشتر این موضوع شرایط مزبور را عیناً عنوان کرده و هر یک از آنها توضیح داده می‌شود تا به هر شبهه‌ای در این خصوص پاسخ داده شود. 

تذکر: سردفتر ازدواج وظیفه دارد که شرایط مندرج در قباله را مورد به مورد به دو طرف تفهیم کند چرا که شرطی معتبر است که مورد توافق زن و مرد قرار گیرد و به امضای هر دوی آنها رسیده باشد. 

شرایط ضمن عقد یا عقد خارج لازم

الف: ضمن (عقد نکاح/خارج لازم) زوج شرط کرد هرگاه طلاق بنا به درخواست زوجه نباشد و طبق تشخیص دادگاه تقاضای طلاق ناشی از تخلف زن از وظایف همسری یا سوء اخلاق و رفتار وی نبود، زوج موظف است تا نصف دارایی موجود خود را که در ایام زناشویی با او به دست آورده یا معادل آن را طبق نظر دادگاه بلاعوض به زوجه منتقل کند.

توضیح: این بند بدین معنا است که مرد بعد از طلاق باید نصف دارایی خود که بعد از شروع زندگی به دست آورده است به نام زن کند، مشروط بر اینکه:

1- طلاق به درخواست مرد باشد

2- زن مطیع همسر خود باشد و اخلاق و رفتار نامتناسب با وی نداشته باشد و همچنین از او تمکین کند. 

ب: ضمن (عقدنکاح/خارج لازم) زوج به زوجه وکالت بلاعزل با حق توکیل غیر داد که در موارد مشروحه زیر با رجوع به دادگاه و اخذ مجوز از دادگاه پس از انتخاب نوع طلاق خود را مطلقه کند و نیز به زوجه وکالت بلاعزل با حق توکیل غیر داد تا در صورت بذل از طرف او قبول کند.

توضیح: این بند بیانگر این مطلب است که زن در صورت تحقق شرایط زیر از ناحیه مرد وکیل است خودش شخصاً یا با انتخاب فرد دیگری به عنوان وکیل، به دادگاه مراجعه کند و پس از اثبات مدعا درخواست طلاق کند.

سردفتر ازدواج وظیفه دارد که شرایط مندرج در قباله را مورد به مورد به دو طرف تفهیم کند چرا که شرطی معتبر است که مورد توافق زن و مرد قرار گیرد و به امضای هر دوی آنها رسیده باشد. 

مواردی که زن می‌تواند از دادگاه تقاضای صدور طلاق کند به شرح زیر است:

1- استنکاف شوهر از دادن نفقه زن به مدت شش ماه به هر عنوان و عدم الزام او به تأدیه نفقه و همچنین در موردی که اجبار شوهر هم ممکن نباشد. توضیح:

 عدم پرداخت خرجی زن و انجام سایر حقوق واجب زن به مدت شش ماه. 

2- سوء رفتار یا سوء معاشرت زوج به حدی که ادامه زندگی را برای زوجه غیر قابل تحمل کند. توضیح: بدرفتاری غیرقابل تحمل مرد با زن و فرزندان. 

3- ابتلای زوج به امراض صعب العلاج به نحوی که دوام زناشویی برای زوجه مخاطره آمیز باشد.توضیح: بیماری خطرناک غیرقابل درمان مرد در حدی که سلامت زن را به خطر اندازد. 

4- جنون زوج در مواردی که فسخ نکاح شرعاً ممکن نباشد.

توضیح: دیوانه بودن مرد در زمانی که امکان فسخ نباشد.

5- عدم رعایت دستور دادگاه در مورد منع اشتغال زوج به شغلی که طبق نظر دادگاه صالح منافی با مصالح خانوادگی و حیثیت زوجه باشد.

توضیح: اشتغال مرد به کاری که به حیثیت و آبروی زن و مصالح خانوادگی او لطمه می‌زند.

6- محکومیت شوهر به حکم قطعی به مجازات پنج سال حبس یا بیشتر یا به جزای نقدی که بر اثر عجز از پرداخت منجر به پنج سال بازداشت شود یا به حبس و جزای نقدی که مجموعاً منتهی به پنج سال بازداشت یا بیشتر شود و حکم مجازات در حال اجرا باشد.

توضیح: محکومیت به حبس در حال اجرا از پنج سال به بالا (در زندان بسر بردن مرد به عنوان محکومیت در حال اجرا از پنج سال به بالا)

7- ابتلای زوج به هرگونه اعتیاد مضری که به تشخیص دادگاه به اساس زندگی خانوادگی خللی وارد آورد و ادامه زندگی برای زوجه دشوار باشد.

توضیح: اعتیادی که به اساس خانوادگی ضرر بزند مانند اعتیادی که منجر به بیکاری مرد، فروش اثاثیه منزل و وارد کردن ضرر به سلامت جسمی و روحی زن و فرزند شود.

8- زوج زندگی خانوادگی را بدون عذر موجه ترک کند. تشخیص ترک زندگی خانوادگی (تشخیص عذر موجه با دادگاه است) یا اینکه زوج شش ماه متوالی بدون عذر موجه از نظر دادگاه غیبت کند.

توضیح: ترک بدون علت خانواده یا غیبت یکسره شش ماهه بدون دلیل موجه.

9- محکومیت قطعی زوج در اثر ارتکاب به جرم و اجرای هرگونه مجازات اعم از حد و تعزیر در اثر ارتکاب به جرمی که مغایر با حیثیت خانوادگی و شئون زن باشد.

تشخیص اینکه مجازات مغایر با حیثیت و شئون خانوادگی است با توجه به وضع و موقعیت زن و عرف و موازین دیگر با دادگاه است.

از جمله مواردی که زن می‌تواند از دادگاه تقاضای طلاق کند، محکومیت قطعی زوج در اثر ارتکاب به جرم و اجرای هرگونه مجازات اعم از حد و تعزیر در اثر ارتکاب به جرمی که مغایر با حیثیت و شئون خانوادگی با توجه به وضع و موقعیت زن و عرف و موازین دیگر با دادگاه است.

توضیح: اجرای هر نوع مجازاتی که آبرو و موقعیت زن را به خطر اندازد.

10- در صورتی که پس از گذشت پنج سال زوجه از شوهر خود به جهت عقیم بودن و یا عوارض جسمی دیگر، صاحب فرزند نشود.

توضیح: بچه دار نشدن مرد پس از پنج سال.

11- در صورتی که زوج مفقودالاثر شود و ظرف شش ماه پس از مراجعه زوجه به دادگاه پیدا نشود.

توضیح: غیبت طولانی شوهر.

12- زوج همسر دیگری بدون رضایت زوجه اختیار کند یا به تشخیص دادگاه نسبت به همسران خود اجرای عدالت نکند.

توضیح: ازدواج مجدد مرد بدون اجازه همسر

زن علاوه بر موارد فوق در صورت موافقت شوهر، می‌تواند مواردی مانند موارد زیر را در قباله بگنجاند:

سایر شرایط:

1- حق سکنی: که اختیار تعیین محل سکونت را به زن واگذار می‌کند.

2- حق تحصیل

3-حق اشتغال و...

یادآوری:در صورتی که صداق (مهریه) زن ملک غیر منقول باشد باید ملک مزبور مطابق مقررات در دفاتر اسناد رسمی به ثبت برسد.

عد از ثبت در دفتر اسناد رسمی شماره دفتر و تاریخ ثبت به وسیله سر دفتر و نماینده دفتر اسناد رسمی باید در این صفحه قید و امضا شود.

کاربرد شرایط دوازده‌گانه مندرج در قباله ازدواج

سؤال: آیا صرف عمل نکردن مرد به هر یک از این شرایط می‌تواند دلیلی برای زن محسوب شود تا بر مبنای آن درخواست طلاق کند؟ آیا زن به راحتی می‌تواند طلاق بگیرد؟ یا اینکه کلیه مراحل قانونی طلاق را باید مانند سایر موارد عادی طی کند؟

پاسخ: با تحقق یکی از شرایط دوازده‌گانه و اثبات آن در دادگاه زن می‌تواند با استفاده از وکالت ضمن عقد با مراجعه به دادگاه خانواده و طی تشریفات قانونی از جمله داوری و قطعیت آن نسبت به اجرای طلاق اقدام کند.در پایان هر بند از قباله، زن و مرد خواهان ازدواج، مندرجات موجود در آن بند را امضا می‌کنند.

منبع: تو قسمت نظرات بنویسید(اگه زحمتی نیست)
بیست و ششم 4 1388 12:4
مادر سر چشمه گیتی...

غنچه ای در سبزه زار زیبای طبیعت شکفت و کلمه ی مادر ، در پهنه گلبرگان سرخ آن او که همچون خون مادر است ، بیرون جهید و خود را در آسمان بیکران آبی  سوار بر بال پرنده محبت دید.

آری! به راستی مادر کیست که گیسوانش هم چون گیسوان فرشته طلایی است؟ مادر کیست که زمزمه محبتش لالایی اوست؟

مادر آنست که گهواره چوبین فرزندش را از لابلای صخره ها و از میان آبشارها و صدها گل زیبای یاسمن بیرون می کشد و با دستان مهرآمیزش آن را تکان می دهد...

مادر آنست که اشکش همچون شبنم بر قلب گلبرگ ، گل عشق است، صدایش هم چون مرغ غزل خوان در طبیعت است و بوسه اش همچون نور خورشید بر سبزه زار است و استواریش همچون کوهی بر دل خاک...روزت را ارج می نهم و بوسه میزنم بر جای پایت.

مادرم:
قدمهایت را بر روی چشمانم بگذار، تا چشمانم بهشت را نظاره کنند...

 

مادر ای لطیف ترین گل بوستان هستی
تو شگفتی خلقتی

تو لبریز عظمتی

تو را دوست دارم و می ستایمت!

دست بر دعا بر می دارم و از خدای یگانه برایت برکت,رحمت و عزت می طلبم.


در نگاه پر فروغت در آماقه سوکوتت تنها محبت را میبینم مهر تو در زره زره ی وجودم رخنه کرده و حال به زیبا ترین و مقدس ترین واژه یعنی مادر قسم می خورم که دوستت دارم .... مادر عزیزم روزت مبارک


مادر، ای لطیف ترین گل بوستان هستی، ای باغبان هستی من، گاهِ روییدنم باران مهربانی بودی که به آرامی سیرابم کند. گاهِ پروریدنم آغوشی گرم که بالنده ام سازد. روزت مبارک مادر خوبم !


مادر ای معنی ایثار تو گل باغ خدایی

توی روزگار غربت با غم دل آشنایی

مینویسم ازسرخط مادر ای معنی بودن

مینویسم تا همیشه توئی لایق ستودن


مادرم هستی من ز هستی توست تا هستم و هستی دارمت دوست !


زیباترین واژه بر لبان آدمی واژه "مادر" است. زیباترین خطاب "مادر جان" است.
"مادر" واژه ایست سرشار از امید و عشق. واژه ای شیرین و مهربان که از ژرفای جان بر می آید. روزت مبارک مادر

آسودگی از محن ندارد مادر آسایش جان و تن ندارد مادر دارد غم و اندوه جگر گوشه خویش ورنه غم خویشتن ندارد مادر

بهشت ها برای تو آفریده شده اند و درختان برای اینکه سایبان تو باشند سر از خاک بر می آورند....


مادر تو غزل زیبای محبت و ایثاری...دوستت دارم و نام تو را با چشمه ها و رودها زمزمه میکنم......


مادرم، خواستم خوشبوترین گل دنیا را برایت هدیه بیاورم، اما دیدم تو خوشبوترین گل دنیا هستی.


مادرم، تو تنها ستاره‌ای هستی که در روز و شب می‌درخشی. ای ستاره‌ی زندگیم، تو را با تمام وجود دوست دارم.

به بهشت نمیروم اگر تو آنجا نباشی مادر.روزت مبارک


در زیباترین واژه بر لبان آدمی واژه مادر است. زیباترین خطاب مادر جان است.
مادر واژه ایست سرشار از امید و عشق. واژه ای شیرین و مهربان که از ژرفای جان بر می آید. روزت مبارک مادر


آسودگی از محن ندارد مادر. آسایش جان و تن ندارد مادر .دارد غم و اندوه جگر گوشه خویش ورنه غم خویشتن ندارد مادر


مادرای معنی ایثار تو گل باغ خدایی

توی روزگار غربت با غم دل آشنایی

مینویسم ازسرخط مادر ای معنی بودن

مینویسم تا همیشه توئی لایق ستودن


آسمانی پر از ستاره دشتی پر از گل،

تقدیم به آنی که بهشت زیر پایش جا دارد

به مادرم...

که مهرش تا ابد در دلم جای دارد.


تو بهترین گل، میان شهر گلهایی

تو رنگ آفتابی،

شب که می رسد، مثل ستاره،

گوئیا مهتابی

مادر خوبم، روزت مبارک


چه گویم در مقام تو , تو ای روح اهورایی , تو نور چشم خورشیدی
تو زهرایی , تو زهرایی . . .



و خداوند زن را نمک زندگی آفرید تا مرد را از گندیدگی نجات دهد !

روز زن مبارک !


مژده به آقایان : پژو ۴۰۵ بدون ایر بگ - بدون کمربندایمنی - آماده آتش سوزی بدون دلیل

دوگانه سوز و آماده انفجار- بهترین هدیه برای همسر دلبندتان در روز زن !!!


همسرم، معنای عشق و دوستی را در تمنای وجود تو یافتم.

مادرم، با تو زیستن، بهشتِ زندگی من است . . .


می دونی فرق روز پدر با روز مادر چیه ؟

روز مادر طلا فروشی ها شلوغ می شه اما روز پدر جوراب فروشی ها !

می دونی شباهشتون چیه ؟ پول هر دو از جیب بابا می ره !!!

بیست و پنجم 3 1388 11:49

عروسی رفتن دخترها:

دو، سه هفته قبل از عروسی، دغدغه ی خاطرش اینه که : من چی بپوشم؟! توی این مدت هر روز یا دو روز یه بار " پرو" لباس داره... اون دامن رو با این تاپ ست می کنه، یا اون شلوار رو با اون شال!! ممکنه به نتایجی برسه یا نرسه! آخر سر هم می ره لباس می خره!! بعد از اینکه لباس مورد نظر رو انتخاب کرد...حالا متناسب رنگ لباس، رنگ آرایش صورتش و تعیین می کنه...اگر هم توی این مدت قبل از مهمونی، چیزی از لوازم آرایش مثل لاک و سایه و...که رنگهاشو نداره رو تهیه می کنه...

حتی مدل مویی که اون روز می خواد داشته باشه رو تعیین می کنه...مثلا ممکنه " شینیون" کنه یا مدل دار سشوار بکشه...! البته سعی می کنه با رژیم غذایی سفت و سخت تناسب اندامشم حفظ بکنه... یه رژیمی هم برای پوست صورت و بدنش می گیره..! مثل پرهیز از خوردن غذاهای گرم! ماسک های زیادی هم می زاره، از شیر و تخم مرغ و هویج و خیار و توت فرنگی و گوجه فرنگی(اینا دستور غذا نیستا!!) گرفته تا لیمو ترش ( این لیمو ترش واقعا معجزه می کنه، به یه بار امتحانش می ارزه!) خوب، روز موعود فرا می رسه! ساعت 8 صبح از خواب بیدار می شه( انگار که یه قرار مهم داره) بعد از خوردن صبحانه، می پره تو حموم،...بالاخره ساعت 10 تا 10:30 می یاد بیرون...( البته ممکنه یه بار هم تو حموم ماسک بزاره...که تا ساعت 11 در حمام تشریف داره!) بعد از ناهار...! لباس می پوشه می ره آرایشگاه، چون چند روز قبلش زنگ زده و وقت آرایشگاه گرفته برای ساعت 1:30 بعد از ظهر... توی آرایشگاه کلی نظر خواهی می کنه از اینو اون که چه مدل مویی براش بهترتره، هر چی هم ژورنال آرایشگر بنده خدا داره رو می گرده ....آخر سر هم خود آرایشگر به داد طرف می رسه و یه مدل بهش پیشنهاد می کنه و اونم قبول می کنه!! ساعت 3 می رسه خونه... بعد شروع میکنه به آرایش کردن...!

بعد از پوشیدن لباس که خیلی محتاطانه صورت می گیره ( که مدل موهاش خراب نشه) یه عکس یادگاری از چهره ی زیباش می گیره که بعدا به نامزد آینده اش نشون بده!!

ساعت 8 عروسی شروع می شه...یه جوری راه می افته که نیم ساعت زودتر اونجا باشه!!

 عروسی رفتن پسرها:

اگر دو، سه هفته قبل بهشون بگی یا دو، سه ساعت قبل هیچ فرقی نمیکنه!!

روز عروسی، ساعت 12 ظهر از خواب بیدار می شه... خیلی خونسرد و ریلکس! صبحانه خورده و تمام برنامه های تلویزیون رو می بینه! 
 
ساعت 6 بعد از ظهر، اون هم حتما با تغییر جو خونه که همه دارن حاضر می شن یادش می افته که بعله...عروسی دعوتیم..!


بعد از خبر دار شدن انگار که برق گرفته باشنش...! می پره تو حموم...


توی حموم از هولش، صورتشم با تیغ می بره...!!( بستگی به عمق بریدن داره، ممکنه مجبور بشه با همون چسب زخم بره عروسی!)


ریش هاش زده نزده( نصف بیشترو تو صورتش جا می زاره!!)از حموم می یاد بیرون...


ساعت 6:30 بعد از ظهره...هنوز تصمیم نگرفته چه تیپی بزنه، رسمی باشهیا اسپرت...!


تازه یادش می افته که پیرهنشو که الان خیلی به اون شلوارش می یاد اتو نکرده! شلوارشم که نگاه می کنه می بینه چند روز پیش درزش پاره شده بوده و یادش رفته بوده که بگه بدوزن..!!


کلی فحش و بد و بیراه به همه می ده که چرا بهش اهمیت نمی دن و پیرهنشو تو کمد لباساش بوده رو پیدا نکردن و اتو نکردن و شلوارشو چرا از علم غیبشون استفاده نکرد که بدونن که نیاز به دوختن داره...!
 

خلاصه...بالاخره یه لباس مناسب با کلی هول هول کردن پیدا می کنند و می پوشه(البته اگر نیاز بود که حتما به کمد لباس پدر و بردار هم دستبرد می زنه!!) ساعت 8 شب عروسی شروع می شه، ساعت 9:30 شب به شام عروسی می رسه..! البته اگر از عجله ی زیادش، توی راه تصادف نکرده باشه دیر تر از این به عروسی نمی رسه!!

دسته ها : طنز - اجتماعی
بیست و دوم 3 1388 12:1
۱ – افرادی که بیشترین وقت خود را صرف زندگی دیگران می‏کنند (مشاوره، راهنمایی و …)، از رسیدن به زندگی خود باز می‏مانند.
۲ – کسانی که می‏گویند “من نباید این راز را فاش کنم اما فقط به تو می‏گویم” دقیقا راز شما را نیز به همین صورت برای دیگران بازگو می‏نمایند.
۳ – گفتن حقیقت مهم است؛ این مهم نیست که ما راست می‏گوییم و دیگران اشتباه می‏کنند.
۴ – هیچ هدفی بدون طی کردن مسیر و راه آن دست یافتنی نیست.
۵ – کسانی که سر خود را مانند کبک در برف فرو می‏برند در واقع لگد دیگران را به جان می‏خرند.
۶ – آنچه که در ظاهر هر شخص می‏بینیم، به ندرت دقیقا همان چیزی است که آن شخص واقعا هست.
۷ – جرات و شهامت این نیست که روبروی شیر بایستیم بلکه این است که بفهمیم چطور می‏توان از شر او جان سالم بدر برد.
۸ – ما از همان اول پدر و مادر زاده نشده‏ایم، بلکه باید بیاموزیم که چطور می‏توان پدر و مادر بود.
۹ – کلماتی که بر زبان جاری می‏گردند، قدرت خود را از ما گرفته‏اند – از خود هیچ قدرتی ندارند.
۱۰ – افراد خردمند در سکوت به سر می‏برند تا بیش از هر چیز صدای تمنای خود را بشنوند.
۱۱ – فرشته ها به زمین نمی‏آیند تا ببینند ما چه می‏کنیم بلکه می‏آیند تا به ما بگویند چه کار بهتر است انجام دهیم.
۱۲ – هیچ چیز مانند ارتباط و وابستگی با دیگران، با تمام وجود، به درد انسان نمی‏خورد.
۱۳ – در واقع ما هیچچ چیز را کنترل نمی‏کنیم مگر رفتار و کردار و تصمیمات خودمان.
۱۴ – هیچ کس نمی‏تواند ما را شاد کند جز خودمان. (اگر بخواهیم)
۱۵ – این یک اشتباه بزرگ است اگر از تجربیات خود درس نگیریم.
۱۶ – من هیچ چیز نمی‏دانم، به من بیاموزید؛ من هیچ چیز نمی‏شنوم، به من بگویید؛ من هیچ چیز نخواهم دید، به من نشان دهید – ما با هم پیروزیم.
۱۷ – پشیمانی از آن دسته چیزهایی است که ما به اشتباه آن را انتخاب می‏کنیم.
۱۸ – آنچه در قلب خود می‏پرورانیم، همان است که در زندگی ان دنیا در دستان خود داریم.
۱۹ – تنها به این دلیل که بذری را که کاشته ایم نمی‏بینیم، نمی توانیم بگوییم چیزی از اینجا بیرون نمی‏آید.
۲۰ – جنسیت واقعی وجود ندارد. هر کسی قسمتی از روحیات جنس مخالف را در خود دارد.
۲۱ – تجربیات شما، تجربیات شما هستند؛ شخصیت شما نیستند.
۲۲ – فرض کردن‏ها از تنبلی ما در جستجوی حقیقت سرچشمه می‏گیرند.
۲۳ – هیچ کس به طور کامل بی‏طرف نیست.
۲۴ – خانوادۀ ما تنها جایی نیست که ما در ان متولد شده‏ایم؛ گاهی یک دست باز و رویی گشاده نیز ما را متولد می‏کند.
۲۵ – شما همیشه راه درست را نمی‏پیمایید.
۲۶ – فروتنی و تواضع، در واقع توانایی پذیرفتن خطاست.
۲۷ – توانایی یک مرد آن چیزی نیست که در جیبش دارد، بلکه آن است که بر دوشش دارد.
۲۸ – اگر شما یک قدم مثبت بردارید، کائنات ۱۰۰ قدم به سمت شما می‏آیند.
۲۹ – اگر می‏خواهید بدیها سرتان نیاید، نخواهید سر دیگران آید.
۳۰ – اگر می‏خواهید با حقیقت سر و کار نداشته باشید، همیشه در خیالات خود گم هستید.
۳۱ – فخرفروشی لباسی است که فقط تن احمقان می‏شود.
۳۲ – کسی که از همه بیشتر می‏داند، معمولا همان کسی است که کمتر حرف می‏زند.
۳۳ – هر کسی سزاوار ارزشمند شدن و معشوق دیگران بودن است.
۳۴ – هیچ کس جواب نهایی را به شما نخواهد داد، مگر خودتان.
۳۵ – شما تنها با ابزاری که دارید می‏توانید عمل کنید، پس به دنبال ابزار جدید وقت خود را تلف نکنید.
۳۶ – اگر  خطاهای خود را خطا در نظر نگیریم، آنگاه با هر خطا راهی اشتباه را کشف کرده‏ایم.
۳۷ – این انسانها هستند که به زندگی معنا می‏دهند و نه اشیاء.
۳۸ – همیشه سوالاتی هستند که جوابشان ناپیداست و بزودی جوابشان پیدا خواهد شد.
۳۹ – در حال حاضر نه آینده وجود دارد و نه گذشته، زندگی جاریست.
۴۰ – اگر بخواهید، اسکلت همیشه در کنج کمد منتظر شماست تا شما را بخورد.
۴۱ – وقتی صحبت می‏کنیم، صدای هیچ کس را نمی‏شنویم.
۴۲ – والدین نباید کوچکترها را در برابر تصمیمات زندگی مسئول بدانند.
۴۳ – اینکه پدران ما چه کاره بوده‏اند مهم نیست، مهم این است که ما چه خواهیم کرد و چه خواهیم شد.
۴۴ – اگر فکر می‏کنید که باید همین الآن بگویید، پس بگویید و اگر می دانید که باید کاری را الآن انجام دهید، پس انجام دهید.
۴۵ – هر تغییری نیاز به حرکت دارد.
۴۶ – کمک دیگران به معنای انجام تمام و کمال کار ما نیست.
۴۷ – اینطور نیست که هر کسی شما را دوست بدارد ولی شما می‏توانید هر کسی را دوست داشته باشید.
۴۸ – اگر کاری را همیشه برای کسی انجام دادید، او هرگز آن کار را یاد نخواهد گرفت.
۴۹ – هیچ چیز بیشتر از خنده مسری و واگیردار نیست.
۵۰ – بهترین هدیه‏ای که می‏توان به دیگران داد، وقت و صبر خودمان است.
۵۱ -  زیبایی محض با چشم قابل مشاهده نیست، بلکه با فکر و دل دیده می‏شود.
۵۲ – هر کسی بذر کمال را در وجودش دارا می‏باشد، اما کمتر کسی می‏تواند آنرا پرورش دهد.
۵۳ – تنها راه پایان دادن به مشاجره‏ها، پیدا کردن یک راه حل است.
۵۴ – هر عملی که انجام می‏دهیم و هر حرفی که میگوییم به ما باز می‏گردد اما نه به گونه‏ای که انتظارش را داشتیم.
۵۵ – اگر یک پله از نردبان شکست، با کمی زحمت پا را باید بالاتر گذاشت.
۵۶ – هرگز کلمات ناگفته را در اتاق دربسته محبوس نکنید.
۵۷ – هرکس بیش از آنچه خود را می‏شناسد است.
۵۸ – از هر چه بترسیم اسیرش می‏شویم.
۵۹ – نیازمندترین انسانها حریص‏ترین آنهاست.
۶۰ – آنچنان خیال کنید که گویا تا ابد زنده‏اید و انچنان عمل کنید که گویا امروز می‏میرید.
۶۱ – بخندید همچنانکه نفس می‏کشید و دوست داشته باشید همچنانکه زندگی می‏کنید.
۶۲ – هیچ کس نمی‏تواند بازگردد و شروعی جدید را رقم بزند اما هر کسی می‏تواند شروع کند و پایانی خوش را بسازد.
۶۳ – مهمترین چیزها در زندگی چیزی نیستند که قابل لمس باشند.
۶۴ – زیباترین عکسها در اتاقهای تاریک ظاهر می‏شوند؛ پس هر موقع در قسمتی تاریک از زندگی قرار گرفتی بدان که طبیعت می‏خواهد تصویری زیبا از تو بسازد.
۶۵ – برف سنگینی بارید؛ درختی شکست، درختی زیباتر شد.
۶۶ – زندگی مانند بازی حکم است، مهم نیست که دست خوبی نداشته باشیم، مهم این است که یار خوبی داشته باشیم.
۶۷ – از کوتهی ماست که دیوار بلند است.
۶۸ – از شیشۀ جلو به زندگی نگاه کنید نه از آینۀ رو به عقب.
۶۹ – به خاطر ترساندن موش خانه‏ات را آتش نزن.
۷۰ – هنر زندگی کردن، هنر نقاشی کردن بدون پاک کردن است.
۷۱ – بهترین لذت زندگی انجام دادن عملی است که دیگران می‏گویند نمی‏توانیم.
۷۲ – هر روز از زندگی معجزه است. من روزم را هدر نمی‏دهم. من قدر معجزات را می‏دانم.
۷۳ – آرام بنشین. تقلا نکن. بهار می‏آید و سبزه‏ها رشد می‏کنند.
۷۴ – اینکه چه می‏اندیشیم، چه می‏دانیم و به چه اعتقاد داریم مهم نیست. مهم این است که چه می‏کنیم.
۷۵ – از زندگی هر انچه لیاقتش را داریم به ما می‏رسد نه آنچه آرزویش را داریم.
۷۶ – از آنجا که زندگی آینۀ وجود ماست، فقط با تغییر ما تغییر می‏کند.
۷۷ – ساعتی که خراب است، در هر روز دوبار زمان را درست نشان می‏دهد.
۷۸ – هرگاه در زندگی خانه‏ای از یخ ساختی، بر آب شدنش گریه نکن.
۷۹ – برای انسانهای بزرگ چون بر این باورند که : یا راهی خواهم یافت یا راهی خواهم ساخت.
۸۰ – آرزوهایت را یک جا یادداشت کن و یکی یکی از خدا و کائنات بخواه. خدا و کائنات یادشان نمی‏رود اما تو یادت خواهد رفت آنچه را که امروز داری، آرزوی دیروزت بوده است.
۸۱ – برگ در انتهای زوال می‏افتد و میوه در انتهای کمال. بنگر که چون برگی زردی یا سیبی سرخ؟
۸۲ – اگرنتوانستی کسی را ببخشی از بزرگی گناه او نیست، از کوچکی دل توست.
۸۳ – به کسی که در جستجوی حقیقت است ایمان آور و به کسی که حق را یافته است شک کن.
۸۴ – ما آمده‏ایم تا با زندگی کردن قیمت پیدا کنیم نه به هر قیمتی زندگی کنیم.
۸۵ – هر کس چرای زندگی را یافت با هر چگونه‏ای خواهد ساخت.
۸۶ – سخن نیک را از گویندۀ آن بگیرید هر چند خود بدان عمل نکند.
۸۷ – ناتوانترین مردم کسی است که نتواند دوستی پیدا کند و ناتوانتر از او کسی است که دوستان خود را از دست بدهد.
۸۸ – چون عقل کامل گردد، سخن گفتن کمتر شود.
۸۹ – صبحگاهان به جستجوی روزی درآیید که برکت و موفقیت در صبح زود نهفته است.
۹۰ – به بار نشستن هر کار نیازمند ۱۰۰۰ روز صبر است.
۹۱ – راز موفقیت در این است که با طبیعت و کائنات هماهنگ باشیم و در مسیر موجهای زندگی لذت ببریم.
۹۲ – موفقیت یک مسیر است و نه هدف.
۹۳ – موفقیت بیشترین و بهترین استفاده از آن چیزی است که هم اکنون داریم.
۹۴ – شکست موفقیت است، اگر از آن درس بگیریم.
۹۵ – موفقیت این نیست که هرگز اشتباه نکنیم بلکه این است که یک اشتباه را دوبار مرتکب نشویم.
۹۶ – موفقیت دستیابی به آن چیزی است که می‏خواهیم و شادمانی خواستن آن چیزی است که بدست می‏آوریم.
۹۷ – موفقیت توانایی پرش از شکستی بر شکستی دیگر است بدون اینکه خسته شویم.
۹۸ – من می‏دانم که تمام هستی برای من خلق شده. پس نگران نیستم و تمام هستی را یار و یاور خود می‏بینم.
۹۹ – بازی زندگی بازی بومرنگهاست. مراقب بومرنگ خود باشیم که به کدام طرف پرتاب می‏شود.
۱۰۰ – تفکر مثبت اساس هر موفقیت است.
دهم 3 1388 10:28
امروزه بسیاری از ازدواج‌ها قبل از تشکیل و یا مدت کوتاهی بعد از آن متلاشی می‌شوند.
 
درک اینکه چرا این ‌ازدواج‌ها شکست می‌خورند می‌تواند راه‌حلی باشد که مراقب باشید ازدواج آینده خودتان شکست نخورد. ‌ارتباط ، نقش اساسی در موفقیت ازدواج دارد. بدون ارتباط صحیح، حل تعارض و کشمکش‌ها مشکل‌ساز می‌شوند .‌اگر زوجین فاقد مهارت‌های ارتباطی ضروری برای حل مشکلات‌شان باشند،حتی کوچکترین مشکل نیز حل ناشدنی ‌خواهد شد.

ارتباطات به واسطه فرصت دادن به همسران برای مشارکت در نگرانی‌ها و علایق، امیدها و ‌آرزوهای یکدیگر، موجب رشد و شکوفا شدن روابط زوجین می‌شود. بدون سهیم شدن در این موارد، زوجین رشد ‌نخواهند کرد و تا حد امکان به یکدیگر نزدیک نخواهند شد.

اگر یک یا هر دو همسر فاقد مهارت‌های ارتباطی مؤثر ‌باشند، این برای حل و فصل بحث‌هایشان مشکل‌ساز می‌شود چرا که زوجین قادر نیستند نقطه نظرات یکدیگر را ‌درک کنند. ‌عشق ممکن است همواره پیروز شود اما زمانی که نگرانی‌های مهمی وجود دارد حتی عشق نیز ‌نمی‌تواند به تنهایی برای حفظ ازدواج کافی باشد.‌ نگرانی‌های مالی ممکن است خود، علت شکست ازدواج نباشند اما تنش‌ها و تعارضاتی که این نگرانی‌ها ایجاد ‌می‌کنند، اغلب در شکست ازدواج مقصر هستند.  شرایط حول ازدواج نیز می‌تواند منجر به شکست شود، یک ازدواج راحت (بدون فکر) نمی‌تواند یک ازدواج سالم ‌باشد. هنگامی که تصمیم گرفتن به ازدواج به غیر از عشق حقیقی بر امور دیگری نیز قرار گیرد، این احتمال ‌وجود دارد که آن ازدواج، ازدواج مناسب و خوبی باشد (عشق تنها کافی نیست) اما این به معنای گذاشتن شرایط ‌بسیار سختی که برای نمونه در جامعه ما حاکم است، نیست.‌ازدواج کردن در سنین پایین، دلیل دیگری برای شکست می‌باشد.  اگر چه سن مناسب ‌برای ازدواج متغیر بوده و به طور زیادی بستگی به خود فرد دارد، اما افراد زیادی عقیده دارند که برای نوجوانان و ‌سنین پایین‌تر از 20 سال، ازدواج کردن خیلی زود است.‌ازدواج کردن قبل از اینکه فرصت لذت بردن از تجارب زندگی را داشته باشید، می‌تواند باعث تنفر از ازدواج شده ‌و در نهایت شکست را در پی داشته باشد.

 وقتی زن و مرد بی تجربه اند...‌

زندگی زناشویی خوب، با افزایش آگاهی و مهارت‌های لازم "زن و مرد" شروع می‌شود.‌ کنترل حوادث بیرون، در دست ما نیست ولی کنترل بینش‌ما نسبت به حوادث و مدیریت آن، در اختیار خودمان ‌می‌باشد.‌ وقتی با مسائل، موانع و مشکلات به صورت مثبت و با انگیزه‌ قوی برخورد شود ، می‌توان بر بسیاری از آنها ‌غلبه کرد و شرایط را تغییر داد و زندگی موفقی به وجود آورد، چرا که وقتی هدف من، همکاری و همیاری با ‌همسرم باشد ، از خود می‌پرسم چه کارهایی می‌توانم انجام دهم تا روابط صمیمانه‌ای با او برقرار سازم و اوضاع ‌بهتر شود؛ چه شرایطی می‌توانم به وجود بیاورم تا با مهر و محبت، ارتباط درست و مهربانانه با همسرم داشته ‌باشم و بتوانم نظر او را بیشتر به سوی خود جلب کنم.  فقط با کسب آگاهی و مهارت‌های لازم است که می‌توانیم به ‌جای توجه به نقاط ضعف و تحمیل شرایط بد و نامناسب خود به همسر، همکاری لازم را با او به عمل آوریم. هر ‌زن و شوهر آگاهی ، از خود می‌پرسند که " چگونه با مسائل، منصفانه برخورد کنیم؟

 چگونه نقاط ضعف همدیگر را ‌بپذیریم؟

چگونه نقاط مثبت و قوت خود و همسرمان را کشف، تایید و تاکید کنیم؟ چگونه با قدرت و انگیزه‌های ‌فراوان، تغییر‌های مثبت در زندگی مشترک به وجود آوریم؟ و چگونه رفتار و کردار خود را در مسیر ‌هدف‌های‌مان قرار دهیم؟" در این شرایط است که رفتار و عملکردمان، مثبت و رضایت‌بخش می‌شود و احساس ‌تعلق‌خاطر و صمیمیت بین زوج‌ها، تقویت شده و بیشتر می‌گردد.  ‌به‌طور کلی، کسب آگاهی و مهارت در ایجاد روابط مثبت و موثر بین زوج‌ها، آموختنی و یاد گرفتنی است. وقتی ‌هر یک از همسران با روحیه‌ همکاری و عملکرد مسئولانه و تلاش در جلب رضایت دیگری کوشش کند ، به ‌طور مسلم در ایجاد رابطه‌ خوب و رضایت‌بخش، موفق خواهند بود.‌چه‌طور می‌توان هدف‌های مثبت و سازنده را جایگزین اهداف منفی و مخرب نمود؟‌زنان و مردان موفق در زندگی زناشویی، به خوبی می‌‌دانند که یک زندگی مشترک موفق، رضایت‌بخش، استوار ‌و شاد، بدون آگاهی و کسب مهارت‌های لازم و به صورت تصادفی بـه وجـود نـمی‌آید.  برای اینکه زندگی مشترک ‌خوب و رضایت‌بخشی داشته باشیم، برای اینکه بتوانیم رابطه‌ شایسته و بهتری با همسرمان برقرار کنیم و زندگی ‌مشترک پربار و غنی داشته باشیم و برای اینکه عادت‌های منفی و مخرب خود را کنار بگذاریم، باید شیوه و ‌ابزارهای مثبت و سازنده را جایگزین آنها کنیم.‌باید بدانیم که:‌ زندگی زناشویی، همانند پروراندن گل‌های باغچه است. هر روز می‌بایست به گل‌ها رسیدگی کرد و مراقب آنها بود ‌تا شاداب و سرحال به رشد خود ادامه دهند ، در حالی که وقت نگذاشتن، توجه نکردن و غافل شدن از گل‌ها، ‌باعث پژمرده‌ شدن آنها می‌شود.

 در زندگی مشترک، کسب آگاهی و مهارت‌های لازم، وقت گذاشتن برای همسر، با ‌هم بودن، سعی در شناخت نیازها و رفع نیازهای همدیگر، تعهد داشتن و تلاش هریک از زوج‌ها نسبت به ایجاد ‌یک رابطه‌ زناشویی مطلوب، پذیرش مسئولیت‌ها و انعطاف‌پذیری‌های به موقع و ... همگی در ایجاد زندگی ‌مشترک خوب و رضایت‌بخش، موثر هستند. اگر هر یک از زوجین، هدف‌های خود را تعیین کنند و به آرامی و ‌صادقانه آن را با یکدیگر در میان بگذارند و بپذیرند که در ساختن رابطه‌ بهتر در زندگی مشترک، نقش مثبت و سازنده‌ای بر عهده دارند ، می‌توانند با ‌مهر و محبت، همسر خود را تحت تاثیر مثبت قرار دهند و به عنوان پاداش رفتار درست خود، زندگی مشترک ‌پرباری را تجربه نمایند

اگر خودتان به ورزشگاه های انگلستان ( مثلا در بازی منچستر – آرسنال ) توجه کرده باشید تفاوت های زیادی رو با ورزشگاه های داباخلی می بینید که من فقط 10 مورد رو بیان می کنم :

1. تماشاگران ( مثلا منچستر – آرسنال )  در یکی دو متری زمین قرار دارند و در جلوشان هیچ حصاری تور سیمی نیست در حال که در ورزشگاه های ایران تماشاگران در ده بیست متری ( با کمی چربی ) زمین قرار دارند ( در دوطرف دروازه ها بیشتر ) و در قفس  وحصار قرار دارند تا وارد زمین نشند

2. تماشاگران ایرانی می خوانند بازیکنان و داور بخورند ولی در انگلستان این خبرا نیست و بازی رو در کنار زمین آزادانه می بینند

3. فقط از بیلبرد های تبلیغاتی در ورزشگاه های انگستان استفاده می شودولی در ورزشگاه های داخلی خدا می دونه از چی استفاده می شه کارت پستال. دعوت نامه عروسی. برچسب تبلیغاتی و کلی چیز دیگه ( به این پارچه های که تغییر می کنه و عوض می شه چی می گن )

4. در ورزشگاه های داخلی 600 خبر نگار و عکاس دور ور زمین می ایستند و مانع دیدن بازی برای تماشاگران سکو های پایین می شند بعد کلی باطری آب معدنی و ترقه بهشون می خوره ولی کلی درد سر دیگه تو تلویزیون و … ولی تو انگلستان از این خبرا نیست ( فقط تعدادی در دو طرف زمین (پشت دروازه ها ) به صورت حرفه ای نشته اند .

5.بیشتر ورزشگاه های انگلیس نیمه سر پوشده هستند خبر از نورشدید خورشید در کل زمین نیست در حالی که بازی های داخلی همه بد از ظهر شروع می شه که دمای هوا 40 درجه است که همه می هنکند

6.در ورزشگاه های خارجی ( منظور انگلستان ) تمام بازی ها در روز نیست و بیشتر انها شب برگذارمی شود چون چراغ و نور افکن دارند ولی در ایران به دلیل نداشتن نور افکن تمام  ( بیشتر ) بازی ها درروز بر گذارمی شود که دما 50 درجه است ( 10 درجه افزایش یافت.

7. درانگلیس لازم نیست بلیط رو به چند برابر قیمت خرید چون خبر ( کمی ) از بازار سیاه نیست و می ری مثل بچه ادم بلیط رو به قیمت واقعی می خری!

8. مثلا تیم استقلال از پیروزی گل خورده حالا نیکبخت میره کرنربکشه یک باطری آب معدنی به سرزش می خوره یه تیکه از میز کنارش می افته و یک نارنجک کنار پاش می افته ولی اون ور آب ( منظور انگلستان ) از این خبرا نیست

9. اون ور آب  ( منظور انگلستان ) داور ها با هدفون و میکروفن . بلند گو و باند . سوت و… با هم در ارتباط هستند ولی این ورآبهنوز اختراع نشده

10. اون جا تو گِل  و زمین خاکی و پارک بازی نمی کنند تو ایران داریم

چهارم 3 1388 11:54

در آلمان میان ازدواج دفتری و مذهبی تفاوت وجود دارد و.مراسم عروسی با توجه به تعلق‌ مذهبی، وضعیت اقتصادی، موقعیت شغلی و خانوادگی عروس و داماد به اشکال متفاوتی برگزار می‌شود. ولی در اینجا از مهریه و جهیزیه خبری نیست.
دیدگاه‌های منعکس‌شده در این گزارش لزوما منعکس‌کننده نظرات و دیدگاه‌های «همصدا» نیست.

---

در آلمان میان ازدواج دفتری و مذهبی تفاوت وجود دارد و مراسم عروسی با توجه به تعلق‌ مذهبی، وضعیت اقتصادی، موقعیت شغلی و خانوادگی عروس و داماد به اشکال متفاوتی برگزار می‌شود. ولی در اینجا از مهریه و جهیزیه خبری نیست.
بطور معمول در آلمان فقط برگ ازدواج صادر شده از سوی اداره ثبت احوال به عنوان سند رسمی پذیرفته می‌شود. بعد از آشنایی طولانی مدت و حتی زندگی چند ساله مشترک در یک خانه، زن و مردی که در آلمان تصمیم به ازدواج می‌گیرند باید برای گرفتن زمان امضاء سند ازدواج، به بخش ویژه‌ای از اداره ثبت احوال (Standesamt) مراجعه کنند. در این اداره بدون در نظر گرفتن تعلق مذهبی و یا قومی فرد متقاضی، زمان برگزاری مراسم دفتری ازدواج تعیین می‌شود. برای آشنایی بیشتر با سنت‌ها و چگونگی مراسم ازدواج در آلمان، خانم لیلو اشمیتLilo Schmitz ، پروفسور مردم شناسی‌ی دانشگاه دوسلدورف به پرسش‌های دویچه وله پاسخ داده است:

خانم اشمیتز، به نظر شما برگزاری مراسم عروسی در چند سال اخیر در آلمان تغییر محسوسی داشته است؟ برگزاری جشن عروسی میان جوانان امروزی آلمان چگونه است؟

بعد از گذشت سال‌های دهه شصت که بسیاری از جوانان آلمان در تب و تاب جنبش‌های بزرگ دانشجویی برگزاری جش‌های بزرگ و رسمی را برای ازدواج رد می‌کردند، چند سالی است که دوباره برگزاری این مراسم به خواست بسیاری از جوانان در زمان ازدواج تبدیل شده است. برای مثال وقتی که من برای اولین بار ازدواج کردم، در دهه شصت، جشن عروسی بزرگ برگزار نمی شد. ما در آن موقع خیلی ساده به اداره ثبت اسناد بخش ازدواج رفتیم و سند ازدواج را امضاء کردیم. بعد با دوستان در یک کافه دور هم نشستیم. این یک دوره تاریخی بود. دوره ای که به دوره جوانان سال ۶۸ معروف است. در آن زمان، در دوره قیام دانشجویی بزرگ در اروپا، ازدواج بیشتر جنبه کارکردی داشت. امروزه این سنت باز در میان جوانان مدرن شده است. مثلا اینکه داماد در روز عروسی به‌دنبال عروس به در خانه والدین او برود. حتی برخی از زنان جوان که سال‌هاست با نامزد خود در یک خانه زندگی می‌کنند، برای این روز به خانه والدین می‌روند تا داماد به دنبالشان برود و آنان را با خود به مراسم ببرد. اگر عروسی در کلیسا جشن گرفته شود، پدر عروس است که وی را به کلیسا می‌برد. داماد در جلوی در کلیسا منتظر عروس می‌ماند. در داخل کلیسا پدر عروس دست او را به دست داماد می‌دهد.

شما گفتید لباس سنتی عروس سفید و داماد سیاه است. انتخاب این دو رنگ به چه دلیل است؟

 بله، به‌طور معمول عروس لباس سفید و داماد خاکستری تیره و یا سیاه به تن می‌کند. این رنگ‌های قدیم تغییر نقش زوج را در جامعه نشان می‌‌دهند. مثل بسیاری از کشورهای جهان، این دو، نقش جدیدی را در جامعه می پذیرند. سفید یا سیاه در بسیاری از مراسم سنتی قدیمی هم وجود داشته است. این دو رنگ به معنی سادگی و یک دستی و به عبارتی بی‌رنگی هستند. به این معنی که عروس و داماد در مرحله بینا‌‌بینی‌اند و هنوز نقش اجتماعی آنطور که معنی می‌شود، برای آن‌ها مشخص نشده است.

 آیا مراسم عروسی در کلیسا پیش از امضاء قرارداد ازدواج در اداره ثبت انجام می‌گیرد؟

 بطور معمول مدتی بعد از مراسم اداری یعنی ازدواج دفتری، جشن در کلیسا برگزار می‌شود. پیش‌ترها جشن کلیسا و مراسم در اداره ثبت به فاصله خیلی نزدیک به هم برگزار می‌شدند. ولی امروزه حتی تا چند ماه بعد، هر وقت که عروس و داما بتوانند این جشن را برگزار می‌کنند. مراسم در اداره ثبت، نسبتا ساده‌است. کارمند ویژه ازدواج سعی می‌کند کمی هم به این مراسم اداری جنبه سرور بدهد. مراسم در اتاقی که کمی تزیین شده برگزار می‌شود و کارمند مسئول، لباس رسمی می‌پوشد. نوشیدنی و یا خوراکی سبکی خورده می‌شود و مهمانان همراه با عروس و داماد به کافه و یا رستورانی می‌روند. عروسی‌های قدیمی در روستاها تا سه روز جشن گرفته می‌شد. روز اول با فامیل، روز دوم به همراه دوستان و فامیل و روز سوم با همکاران و همسایه‌ها. در روستاهای آلمان هنوز هم عروسی در سه روز جشن گرفته می‌شود.

هزینه این جشن را چه کسی می‌پردازد؟

قدیم‌ها هزینه عروسی را والدین می‌پرداختند. در بیشتر مواقع خانواده عروس هزینه اصلی را می‌پذیرفت. ولی امروزه چون بسیاری از خانواده‌ها فرزندان زیادی ندارند، خانواده داماد هم کمک می‌کند و مثلا هزینه لباس عروسی را می‌پردازند.

آیا عروس و داماد در مراسم عروسی هدیه دریافت می‌کنند؟

بله، مثلا وسایل خانه ویا آشپزخانه به عنوان هدیه به آنان داده می‌شود. ولی به شکل سنتی مانند ایران و یا برخی از کشورهای دیگر، عروس به عنوان هدیه از سوی خویشاوندان طلاو و جواهر دریافت نمی‌کند. حلقه عروسی توسط داماد خریداری می‌شود. بطور معمول حلقه در انگشت چهارم دست راست قرار می‌گیرد. در آلمان معمولا عروس و داماد در موقع نامزدی حلقه را در دست چپ و بعد از عروسی در دست راست می‌کنند. در برخی از خانواده ها معمول است که زوجی که می‌خواهند ازدواج کنند خود وسایلی را که احتیاج دارند در یک فروشگاه وسایل خانه و آشپزخانه انتخاب می‌کنند. بعد خویشاوندان و دوستان ضمن مراجعه به فروشگاه، هدیه ای را که از نظر میزان قیمت برایشان مناسب است، از میان وسایلی که ویژه این عروس و داماد روی میزی به شکل زیبا و تزیین شده چیده شده است، انتخاب می‌کنند. هدیه معمولا در طی مراسم عروسی به عروس و داماد داده می‌شود و مراسمی مانند پاگشا و مهمانی بعد از عروسی وجود ندارد.

در برخی از کشورها عروس و داماد قبل از شب ازدواج رابطه جنسی ندارند. در آلمان وضع به چه گونه است؟

 در برخی از کشورها عروسی به معنای رسیدن به پختگی در شخصیت و رابطه جنسی بعد از ازدواج است. در آلمان وضع بگونه دیگری است. در این‌جا گفته می‌شود، اول باید پخته شد، در رابطه جنسی هم تجربه کرد و باید با شریک زندگی آشنا شد و با او رابطه جنسی داشت و مدت طولانی با هم بود تا بعد بتوان تصمیم به ازدواج گرفت. خانواده ها در انتخاب همسر برای فرزندانشان دخالت نمی‌کنند. والدین هم امروزه در آلمان فکر می‌کنند بهتر است زوج دلداده دو یا سه سال و یا بیشتر با هم باشند، تا مشخص شود که واقعا بهم می‌خورند و می‌خواهند با یکدیگر زندگی مشترکی را پایه ریزی کنند یا نه. جشن عروسی به رابطه جنسی ارتباطی ندارد. مراسم ازدواج در واقع جشنی است برای پایه ریختن خانواده‌ای که بچه ها در آن بزرگ می‌شوند. اگر در این میان این دو در انتظار بچه‌ای باشند، ازدواج زودتر صورت می‌گیرد. در اینجا باید اول رابطه جنسی را امتحان کرد و اگر از همه نظر دو دلداده تفاهم داشته باشند، بعد با هم ازدواج می‌کنند. در آلمان گفته می‌شود، کسانی که بحران را از سر گذرانده باشند، می‌توانند بهتر با هم زندگی کنند.

 در واقع باکره گی زن در موقع ازدواج در اینجا مطرح نیست؟

در واقع به عکس، باکره گی باعث تعجب است. حتی نگرانی وجود دارد که این فرد هنوز بی‌تجربه است و نمی‌داند که در رابطه جنسی چطور باید برخورد کند. در عین حال این ترس وجود دارد که اگر کسی این تجربه را نداشته باشد، شاید بعدها بخواهد تجربه دیگری کسب کند.

با توجه به این‌که در آلمان عروس و داماد قبل از ازدواج با هم رابطه نزدیک دارند و یا با هم زندگی می‌کنند، ازدواج چه کارکرد و یا نقشی را دیگر در این جامعه دارد؟

 غیر از جنبه رومانتیک و روحی که این دو می‌گویند، حالا ما با هم هستیم و تصمیم گرفته‌ایم با هم زندگی کنیم و با هم پیر شویم، بنا به قانون آلمان کسانی که ازدواج کنند از امکانات اجتماعی بهتری بهره‌مند می‌شوند، برای نمونه، در مورد حق ارث و در موقع بیماری که به تصمیم‌گیری در مورد شریک زندگی احتیاج باشد. مهم‌تر این که کسانی که ازدواج کرده باشند در آلمان مالیات کمتری به دولت پرداخت می‌کنند.

نگاهی به مقدار غذایی که خانواده ها در نقلط مختلف جهان در یک هفته مصرف میکنن

المان

 یک خانواده ۴ نفره ۳۷۶ یورو  معادل ۵۰۰ دلار 

 امریکا

 یک خانواده ۴ نفره در کارولینای شمالی۳۴۲ دلار

 ژاپن

 یک خانواده ۴ نفره در شهر کودایرا ( Kodaira City  )

۳۸ ین معادل ۳۱۸ دلار


ایتالیا

 یک خانواده ۵ نفره در سیسیل (  Sicily )

۲۱۴.۵ یورو معادل ۲۶۰ دلار


مکزیک

 یک خانواده ۵ نفره کورناواکا ( Cuernavaca)

۱۸۶۳ پزوس معادل ۱۸۹ دلار 

مجارستان

 یک خانواده پنج نفره  .دو پدر و مادر یک نوجوان (Konstancin-Jeziorna )

۵۸۳ زلوتیس معادل ۱۵۱ دلار

مصر

۷ بزرگسال ۵ کودک قاهره

۳۸۸ پوند مصر  معدل ۶۹ دلار 

 

اکوادر

پنج بزرگسال ۴ کودک تینگو (Tingo)

 

برمه 

 ۷ بزرگسال ۶ کودک (Shingkhey Village )

۲۲۵ نگلترم معدل ۵ دلار

 چاد 

 ۳ بزرگسال ۳ کودک کمپ بریدجینگ(Breidjing Camp )

۶۸۵ فرانسه معادل ۱.۵ دلار

اول 3 1388 12:20
X