صفحه ها
دسته
برخي از نوشته ها
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 995062
تعداد نوشته ها : 446
تعداد نظرات : 419
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

باز هم گلی به جمال قدیمی ها

در کنار سیل اخبار نه چندان خوشایند از تورم و گرانی گرفته تا افزایش سن ازدواج و جرم و جنایت  ... هر ازچند گاهی اخباری هم به گوش می رسد که باز هم غنیمت است و باعث می شود که امیدواری در انسان برانگیخته شود  .اینکه دو تا انسان بی توجه به تابوها و حرف و حدیث ها به نوای دل خود پاسخ مثبت بدهند و بدون اینکه به این عبارت کهنه«آفتاب لب بوم»توجه کنند ،طلوع دوباره وصل و یک زندگی مشترک را به نظاره بنشینند.

آقا قربان ۷۳ساله از روستایی در نزدیکی قزوین است که سالها پیش همسر خود را از دست داده و اکنون صاحب 10 فرزند و 40 نوه و نتیجه است.آقا قربان چند وقت پیش برای عیادت از یکی از اقوام خود در خانه سالمندان به خانه سالمندان امیر المومنین قزوین می رود که چشمش به صفیه خانم ۶۷ ساله ای می خورد که تنها یک دختر داشته و بعد از فوت همسرش سالها به تنهایی زندگی می کرده است و اکنون هم در خانه سالمندان است. آقا قربان چند هفته پیش به خواستگاری صفیه خانم می رود و پس از مهر ۱۴ سکه ای صفیه خانم هفته گذشته در همان خانه سالمندان مراسم عقد جالبی را با حضور برخی مسوولان شهر قزوین و دست اندرکاران خانه سالمندان و البته مطبوعاتی های شهر برگزار می کند.انشا الله که این زوج دنیات دیده خوشبخت باشند و از این دست خبرها خاصه به هم رسیدن جوان های نجیب و مهربان کشورمان هم بیش از گذشته به گوش برسد.
هفتم 1 1388 20:1

ازدواج دختران با پسران کوچک‌تر از خودشان باب شده! 

بر اساس آمار رسمی سازمان ثبت احوال کشور، در سه ماهه‌ اول سال 86، در 91/11 درصد از ازدواج‌های ثبت شده، اختلاف سنی بین زوجه و زوج صفر بوده که این رقم در سه ماهه سال 87 به 29/12 درصد افزایش یافته است که نرخ طلاق در این گروه که اختلاف سنی زوج و زوجه صفر است، در سه ماهه اول سال 86، 11/10 درصد بود که این رقم در سه ماهه سال جاری به 29/12 درصد افزایش یافته است. به گزارش خبرنگار «اجتماعی» خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، براساس گزارش رسمی منتشر شده از سوی سازمان ثبت احوال کل کشور، همچنین تعداد ازدواج‌های ثبت شده در سه ماهه سال 86 که زوجه یک سال از زوج بزرگ‌تر بوده، 57/3 درصد است که این رقم در سه ماهه سال جاری به 68/3 درصد رسیده، همچنین میزان طلاق ثبت شده همین گروه در سه ماهه اول سال 86، 22/3 درصد بوده است که در سه ماهه اول سال جاری به 68/3 درصد رسیده است. همچنین در 08/2 درصد از ازدواج‌های ثبت شده در سه ماهه اول سال 86، سن زوجه دو سال بیشتر از زوج بوده که این رقم در سه ماهه سال جاری به 17/2 درصد رسیده است و این در حالیست که درصد طلاق همین گروه سنی در سه ماهه اول امسال نسبت به سال گذشته 17صدم درصد افزایش داشته است. به گزارش ایسنا، تعداد ازدواج‌ها و طلاق‌هایی که در آن‌ها سن زوجه سه، چهار و پنج سال و یا بیشتر از زوج بوده است و ‌در سه ماهه اول سال 87 به ثبت رسیده، نسبت به سه ماهه اول سال 86، اندکی کاهش داشته است. نکته قابل ملاحظه دیگر در این گزارش این است که میزان ازدواج‌هایی که در سه ماهه اول سال 86 ثبت شده‌اند و در آن، سن زوج یک سال بزرگ‌تر از زوجه بوده است، 25/8 درصد است که این میزان در مدت مشابه سال87 به 40/8 درصد رسیده است. از سوی دیگر، میزان طلاق همین گروه در سه ماهه اول سال86 ،02/7 درصد بوده که در سه ماهه سال جاری به 40/8 درصد رسیده است. همچنین آمار طلاق زوج‌هایی که دو سال بیشتر از زوجه خود سن دارند، در سه ماهه اول سال 86 ، 63/7 درصد بوده که این رقم در سه ماهه اول سال 87 به 33/9 درصد افزایش یافته است. در چند سال اخیر، روند همسریابی و ازدواج جوانان تغییرات قابل توجهی داشته است که بالاتر بودن سن زوجه نسبت به زوج در ازدواج یکی از این موارد است، به طوری که در حال حاضر تعداد ازدواج‌هایی که سن زوجه، 10 سال تا 20 سال بیشتر از زوج است، در سه ماهه اول سال 86، 1059 فقره بوده که این رقم در مدت مشابه امسال به 1043 فقره رسیده است. همچنین در سه ماهه اول سال گذشته132 مورد ازدواج در کشور ثبت شد که سن زوجه بیش از 20 سال بیشتر از زوج بوده که این نوع ازدواج در مدت مشابه امسال به 208 فقره معادل 57/57 درصد افزایش یافته است که البته افزایش تعداد ازدواج‌هایی که سن زوج 20 سال بیشتر از زوجه هست نیز در حال افزایش است، به طوری که در بهار سال گذشته 2943 فقره ازدواج از این دست در کشور ثبت شده که این رقم در سه ‌ماهه اول امسال به 3019 فقره رسیده است. به گزارش ایسنا، البته بر اساس آمار منتشر شده از سوی سازمان ثبت احوال، آمار طلاق ازدواج‌هایی که سن زوج یا زوجه بیش از 20 سال بیشتر از همسر خود است، نیز افزایش یافته است، ‌به طوری که تعداد وقوع طلاق در ازدواج‌هایی که سن مردان 20 سال بیشتر از همسرانشان بوده در سه ماهه اول سال 86 ، 553 مورد بوده که این رقم در سال جاری به 588 مورد رسیده است. همچنین تعداد طلاق در زنانی که 20 سال از همسران خود بزرگترند، در سه ماهه اول امسال 47 فقره بوده، در حالی که این رقم در مدت مشابه سال گذشته 35 مورد ثبت شده است.
هفتم 1 1388 20:0
1: بایستی خواستگار با خود گل ببرد، ترجیحاً گل صورتی رنگ ( علامت حیات، لذت و زندگی) و از یک نوع و به تعداد فرد مثلاً 9 ، 11 یا 13 در منزل عروس خانم روی یک میز کوچک گلدان با آب آماده باید باشد.
2: قبل از رفتن به خواستگاری و با ایجاد کافی برای خواستگاری شونده به او و خانواده اش اطلاع می دهیم.
3: هنگام خواستگاری فقط پدر و مادر و پسر با هم بروند ( یا جایگزین پدر و مادر و قیم پسر اینکار را در غیاب والدین انجام می دهند.)
4: خواستگاری حتماً‌باید بعد از ظهر باشد ( 7-4 بعد از ظهر).
5: لباس سنگین و محترمانه باید بر تن کرد. لباس آستین کوتاه، مدل های جلف و ترکیب رنگ های کودکانه علامت نفص عقل پسر و خانواده اوست.
6: اتاق انتخاب شده از طرف خانواده دختر باید کوچک و محدود باشد مثلاً 3*3 ( و مسافت راه رفتن تا حد امکان کوتاه شود.)
7: پدر و مادر یا جانشینان آنها حتماً باید در منزل باشند و عدم شرکت آنها علامت نوعی مقاومت است. حضور بچه ها کلاً ممنوع است.
8: هرگز نباید از شیرینی تر استفاده کرد و یک بشقاب کوچک شیرینی خشک نقلی روی میز یا محل پذیرایی قرار داده می شود و یک ظرف میوه قابل خوردن، به نحوی که بدون آب ریزی، کثیف شدن سر و صورت باشد نظیر نارنگی، کیوی، گیلاس، آلبالو، زردآلو و ... و نه میوه هایی نظیر انار، هندوانه، خربزه، پرتقال، گریپ فروت، آناناس، یک نوشیدنی مناسب فصل و فرهنگ نظیر چای، قهوه، شیر قهوه، نسکافه، آب میوه مثل آب پرتقال یا شربت معمولی نیز باید برای پذیرایی آماده باشد. دستمال برای تمیز کردن سر و صورت و دست ها، سطل زباله، وسایل قابل دسترس، نزدیک و جای راحت برای شستن لازم است.
9: عروس خانم آینده باید حتماً‌ برای دقایقی حضور پیدا کند و غیبت کامل او علامت بدی است.
10: حتی در جوامع غربی نیز در این مراسم الکل سرو نمی شود. اساساً نوشیدنی مسکر علامت تمدن و تعقل نمی باشد. در خانواده هایی که الکل می خورند (غیر مسلمان) در اتاق جداگانه الکل سرو می شود.
11: عروس و داماد در روز خواستگاری مضطرب و پرفشار هستند. توصیه می شود قبل از مراسک تکنیک تن آرایی را به کار گیرند.
12: عروس و داماد باید لباس گشاد و راحت بپوشند.
13: بسیار خوب است که دختر خانم قبل از آمدن میهمان ها برای پذیرایی کمی تمرین کند.
14: بهترین تکنیک این است که بعد از احوال پرسی خواستگار و خواستگاری شونده، چند لحظه سکوت سنگین پیش بیاید. و معمولاً مادر عروس خانم سکوت را می شکند و می گویند که خیلی خوش آمدید.
15: آقای داماد آینده و خانم عروس آینده بایستی خود را معرفی کنند.
16: خانواده داماد و خانواده عروس هر کدام جداگانه چند دقیقه ای در مورد خصویات فرزندان خود سخن می گویند.
17: بعد از معرفی می توان چیزی خورد باید نوشیدنی را آرام نوشید،جرعه جرعه و نه یکباره.
18: در مراسم خواستگاری نباید شیرینی بزرگ خورده شود. میوه های راحت الحلقوم باید مورد استفاده قرار گیرد.
19: بعد از تمام شدن صحبت ها لحظاتی سکوت برقرار می شود.
20: یک تا چهار هفته بعد می توان فرصت داشت که جواب را اعلام نمود یا تلفنی خبر داد. خانواده عروس خانم تلفن می زنند و می گویند که چه شده که خبری نشده و مسئولیت را به گردن طرف مقابل می اندازند.
21: در مرحله بعد بازدید صورت می گیرد و خانواده عروس به دیدن خانواده داماد می روند.
22: خواستگاری شونده باید آرام و با طمأنینه راه برود و آرام صحبت کند و آرام چیز بخورد و تعجیلی نداشته باشد. عجله عروس و خانواده اش علامت علاقه به راحت شدن از وضع فعلی و صورت گرفتن ازدواج است و علامت بسیار بدی است و داماد سالم در همین جا می تواند رابطه را قطع کند.
23:درجلسات دوم به بعدفقط بزرگترها حضوردارند ودخترخانم وآغاپسرحق شرکت ندارندوفرست می دهندکه تصمیمات لازم گرفته شود.
24: قدری از صحبتها در مورد مهریه، جهیزیه، اعتقادات و مراسم و خواسته های متقابل می باشد.
25: بعد از مراحل فوق مشاوره صورت می گیرد بهتر است بعد از مراسم عقد باشد و عاقد به خانه بیاید.
26: در لحظات خواستگاری نباید موزیک پخش شود و محیط بدون محرک باشد تزئینات زیاد و موزیک و آرایش و پذیرایی و نیز علامت بعدی برای خانواده دختر است.
27: خانواده عروس و داماد باید در تمام لحظات توسط خودی ها بررسی شوند تا ایرادات ظاهری لباس و چهره ای خود را برطرف کنند. مثلاً دم در منزل عروس خانم آقای داماد توسط مادر کنترل می شود که مرتب و منظم باشد.
28:باید دختر و پسر توسط والدینشان از نظر ظاهر، بیان، مکالمه و فرصت صحبت کنترل شوند. زیرا احتمال جذاب کردن رابطه از طرف هر دو نفر زیاد است.
29: اولین دیدار و رابطه رسمی ماندنی است. بایستی اولین دیدار را با توفیق و دقت بیشتری پشت سر گذاشت.
30: میزبان میهمان را در صدر مجلس می نشاند و خود در پایین مجلس و باید هر جا را میزبان تعیین کرده میهمان اطاعت کند.
31: در لحظات اول ملاقات داغ و سنگین می شود و گاهی به اجبار سکوت دیده می شود و به کرات تکرار میشود و خانواده میزبان هستند که سکوت را می شکنند. اصولاً زنها به دلیل نیاز به حرف زدن زودتر سکوت را می شکنند.
32: در اساسی ترین مرحله iprs در خواستگاری خانواده داماد علت آمدن خود را توضیح داده و توجیح کنند.
33 : در موقع پذیرایی، عروس خانم آینده باید به نکات زیر توجه کند:
سینی نباید زیاد سنگین باشد و روپوش پلاستیکی مخصوص داشته باشد. فاصله محل سرو تا محل پذیرایی باید خیلی کوتاه باشد. در بعضی موارد امکان ریزش چای و نوشیدنی وجود دارد باید سینی را دو دستی گرفت. باید اول به مادر داماد تعارف کرد و لبخندی برلب داشت و نه به شکلی که از روی اجبار باشد دختر خانم قبلاً بایستی این نوع لبخند را در مقابل آیینه امتحان کند. نباید دختر خانم زیاد بخندد و نباید لبخند ژوکوند بزند. هر وقت دختر خانم احساس کرد که تحت فشار خنده پرسر و صدایی است دهان را کاملاً باز کند حمله خنده تمام می شود. هر سینی باید حاوی شش نوشیدنی باشد و نوشیدنی باید بدون صدا و به مقدار کم در دهان کشیده شود. می توان از نی استفاده کرد. افراد فرصت دارند یک لیوان شربت را جرعه جرعه تا آخرین لحظات گفتگو بنوشند و قدری ته لیوان باقی بگذارند.
34: اساساً وسایل خوردن و نوشیدن، کمکی هستند برای مشغول شدن و کم کردن اضطراب و استرس و آرام شدن.
35: وقتی زنگ در مربوط به خواستگاران، خانواده عروس خانم با یک بار کوبیدن درب را باز نمی کنند زیرا علامت عجله و اشتیاق و ترشیدن دختر آنها کمی باشد در ضربات دوم و سوم درب باز می شود و اگر درکاملاً باز باشد( از قبل ) معنی بسیار بدتری دارد. زیاد معطل کردن آنها پشت در کار غلطی است.
36: اعضای خانواده باید آنها را راهنمایی کند و دم در حضور داشته باشند. اگر خانواده محترمی هستند و با فرهنگ بالا، باید گل را داد به دختر خانم نیز گل را در گلدان آماده می گذارد و سپس آن گلدان روی میز می آید.
37: وقت جلسة اول خواستگاری محدود است از 45 دقیقه تا یک ساعت و کمتر و بیشتر از آن نتیجه بخش نمی باشد. همواره صحبت های مهم در فرصت نه خیلی کوتاه و نه زیاد ارائه می شود.
38: پاسخ خانواده ی عروس از طرف پدر و مادر می باشد و می گویند ما از این ملاقات خوشحال هستیم. امیدواریم که این اتفاق بوقوع بپیوندد و اگر ازدواج انجام شد اثر مثبت باقی می ماند. بعد نوبت عروس است که خودش را معرفی کند و اسم خود را بگوید. سن و شغل و تحصیلات و موقعیت خود را بیان کند( بعد از معرفی آقا پسر) سپس به مدت کوتاهی سکوت معنی داری حاکم می شود. دراین زمان همة افراد می توانند خود را تنظیم کنند.
39: در جلسه اول خواستگاری درباره ی عقد، مهریه، مسائل اقتصادی و مادی هیچ صحبتی نمی شود و بسیار خوب است که محیط و صحنه شاد باشد.
40: در حالتی که افراد در نهایت شادی هستند پذیرایی با شیرینی بهترین کاری است که علامت دو چیز است:
الف ـ پذیرایی از میهمان ب ـ پذیرفتن خواستگار
41: اساساً خداحافظی زمانی صورت می گیرد که بزرگتر ها در خواست کرده باشند و حالتی خوش بر ارتباط حاکم باشد. اگر میهمانی خیلی گرم باشد فوراً جلسه را خاتمه دهید در غیر این صورت سنگینی و وقار از بین خواهد رفت.
42: باید در انتظار میزبان بود و اگر تا دو هفته خبر ندادند اشکالی ندارد و چه خوبست که پاسخ مثبت یا منفی را بدهند. اگر جواب و پیام مثبت بود خیلی راحت می توان راحت می توان آن را اعلام کرد اگر پاسخ مثبت بود باید ساعت ملاقات تعیین شود تا آنها برای ملاقات بیایند و اگر منفی بود نباید بحث کرد و خداحافظی حتمی است. اگر چه دو یا سه بار سماجت کافی اشکالی ندارد. در زندگی نباید به کسی آویزان شد زیرا در تمامی زندگی بعدی فرد سایه می اندازد به خصوص خانم ها نباید سماجت کنند. اگر همان فرد دوباره سراغ دخترت آمد به او باید جواب منفی داد ولی نباید غرور کسی در این میان شکسته شود. صحبت در مورد مهریه طبق ضوابط تمام دنیا می باشد. چه خوب است که زوجین و خانواده آنها مهریه را با مقایسه الگوی تمام زوجین مسلمان برا یازدواج یعنی حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س) مقایسه کرده وتعیین نمایند.
43:مهریه های سنگین نشان عدم لحاظ اعتقادات و مسایل شرعی می باشد در ادیان دیگر مناسب اعتقاد و عرف آنها خواهد بود.
44: بعد از این دیدارها که نتایج مثبت داشته، ارتباط رسمیت پیدا کرده و مدت طولانی از شش ماه تا یکسال نامزدی (محرمیت) صورت می گیرد. نامزدی به معنی عقد نمی باشد.

برگرفته از کتاب هدیه به زوجهای جوان-حمید رضا شیرانی

بیست و چهارم 12 1387 11:59

 فاصله سنی زیاد میان زوجین

 

خانمی می گفت با اینکه چند ماهی از مرگ همسرش نگذشته بود، و چندان متأثر هم به نظر نمی رسید. وقتی از اختلافات خانوادگی و تأثیرات منفی آن بر روی فرزندانش سخن می گفت، به تفاوت سنی زیاد خود با همسرش اشاره کرد و گفت : روزی که ازدواج کردم سیزده سال بیشتر نداشتم، در حالی که شوهرم در آن روزها سی ساله بود و من از دیدن او سخت دچار وحشت شده ، پیوسته از او می ترسیدم و این ترس و ناامنی تمامی وجودم را پر کرده بود و تا زمان مرگ او نیز وجود داشت، این ترس شدید همه ی آرامش مرا سلب کرده بود. پس اگر فاصله سنی میان زوجین زیاد نباشد، این گونه ترسها کمتر دیده می شود.

 10- نتایج نامطلوب دیگر 

تفاوت سنی زیاد بین زوجین مشکلات دیگری نیز در پی دارد که در دوره های پایانی زندگانی رخ می دهد و از آن میان می توان به موارد ذیل اشاره کرد:

 الف- احساس پشیمانی

 در غالب موارد ، این نوع ازدواجها با پشیمانی همراه می شود، زیرا مشکلات فراوان ناشی از این نوع ازدواجها به قدری زیاد و غیر قابل تحمل است که در اکثر موارد موجبات پشیمانی را فراهم می کند. 

ب- بروز مشکلات غیر منتظره

 پیدایی مشکلات غیر قابل انتظار، پیامد نامطلوب دیگر چنین ازدواج هایی است. خانمی که همسرش را از دست داده بود و با او تفاوت سنی زیادی هم داشت، اظهار می کرد : به دلیل عدم درک یکدیگر، زندگانی ما سراسر پر ازمشاجره و دعوا بود. او در مورد عاقبت زندگانی اش با همسر بزرگتر از خود می گفت: حالا که او مرده ، پسر بزرگم مرا رها نمی کند و پیوسته به من می گوید: بالاخره با آن همه دعوا و جار و جنجالهایی که به راه می انداختی کاری کردی که پدرم بمیرد و در واقع تو پدرم را کشتی ومن هر چه می گویم مرگ پدر به دعواهای ما ربطی ندارد از من نمی پذیرد و با من سر این موضوع درگیری پیدا کرده است، یعنی تا وقتی که همسرم بود ، با او دعوا می کردیم و حالا پسرم جای او را در دعوا و مشاجره گرفته است.

 ج- جرم زایی فرزندان 

مشکل دیگری که در این گونه ازدواجها دیده می شود ، این است که امکان جرم زایی در فرزندان آنها بیشتر از مواردی است که زوجین فاصله سنی مناسبی با یکدیگر دارند. 

د- طلاق

 معضل دیگری که گاه در خانواده هایی که تفاوت سنی زوجین زیاد است دیده می شود ، مسئله عدم تحمل یکدیگر و وقوع طلاق است و در نهایت می توان گفت که مشکلاتی نظیر عدم درک یکدیگر ، نداشتن تفاهم ، عدم انعطاف پذیری کافی و عدم ارضای غرایز ، گاه به عنوان موانعی جدی بر سر راه تداوم زندگی تلقی می شوند و طلاق که مرگ اجتماع کوچک خانواده است ، رخ می دهد.

 توجه

 با بررسی سن ازدواج در میان قشرهای مختلف و جوامع گوناگون در می یابیم که غالبا ًسن مردان در جریان ازدواج بیش از زنان است. آلن ژیرار می نویسد : آگاهی های جمعیت شناسانه درباره سن همسران به هنگام ازدواج آموزنده است و می دانیم که بیشتر اوقات ، افرادی با هم پیوند زناشویی می بندند که از لحاظ سنی به هم نزدیک باشند. از این رو تناسب سنی را باید به عنوان یک ضریب مهم همسان همسری که در جامعه از اهمیت والایی برخوردار است، در نظر بگیریم.

 دیدگاه دینی

 از نظر اسلام ازدواج کردن با تفاوت سنی زیاد ، امر نامشروعی نیست و آنچه در سنت پیامبر دیده می شود، حکایت از مشروعیت این نوع ازدواج دارد. کمالات پیامبر به عنوان انسانی کامل به حدی بود که به خوبی با حضرت خدیجه (س) زندگانی کرد و در آن زندگانی معضلی به خاطر تفاوت سن و سال دیده نمی شد و از سوی دیگر خدیجه (س) نیز زنی با کمال و بی نظیر بود. تمامی ثروت فراوان خود را در راه تبلیغ اسلام صرف نمود و اولین زنی بود که به پیامبر ایمان آورد، در شعب ابیطالب با دیدن تمامی مشقت ها، به دلیل علاقه ای که به اسلام و پیامبر داشت، همه آنها را تحمل کرد و فاطمه (س) را برای پیامبر به یادگار گذاشت. پیامبر نیز به عنوان همسری باوفا هر گاه که نام خدیجه (ع) را می شنید اشک در چشمان مبارکش حلقه می زد، به نحوی که اطرافیان آن حضرت ، تأثر او را به خوبی حس می کردند. نتیجه آن که فقط کسانی می توانند در این نوع ازدواج ها موفق باشند که از رفتار پیامبر (ص) و خدیجه (ع) به خوبی متأثر باشند.

 امام صادق ( ع ) می فرمایند : 

العارفه لاتوضع الا عندالعارف

 زن فهمیده ی فرزانه باید در کنار مرد فهمیده قرار گیرد نه غیر آن . 

در پایان تأکید می کنیم که ضمن رفع مشکلات چنین خانواده هایی از طریق مشاور خانواده باید به دختران و پسرانی که قصد ازدواج دارند ، آموزش داد که فاصله سنی بین آنان بین سه یا چهار سال و حداکثر هفت سال باشد و این چیزی است که باید در موقع راهنمایی قبل از ازدواج برای آنان تشریح نمود تا دریابند که با فاصله سنی کمتر ، مشکلات کمتری خواهند داشت، مشروط بر این که به سایر جنبه های لازم برای ازدواج موفق نیز توجه کافی مبذول دارند.

 تذکر 

شاید یکی از خوانندگان این مطلب شما برادر یا خواهر گرامی باشید که تفاوت سنی زیاد با همسر خود داشته باشید و ذهن شریفتان مشغول گردد که این مشکلات در زندگی ما هم بروز خواهد کرد. پس چه باید کرد و راه حل چیست؟ نگران نباشید ، زیرا شما با پیامدهای تفاوت سنی زیاد آشنا شده اید و با اراده و کسب راهنمایی می توانید از بروز مشکلات جلوگیری نمایید.

بیست و سوم 12 1387 21:40

 ماجرای یک خواستگاری جالب !

بعد از این که مدت ها دنبال دختری باوقار و باشخصیت گشتیم که هم خانواده ی اصیل و مؤمنی داشته باشد و هم حاضر به ازدواج با من باشد، بالاخره عمه ام دختری را به ما معرفی کرد.وقتی پرسیدم از کجا می داند این دختر همان کسی است که من می خواهم، گفت:راستش توی تاکسی دیدمش.از قیافه اش خوشم آمد.دیدم همانی است که تو می خواهی.وقتی پیاده شد، من هم پیاده شدم و تعقیبش کردم.دم در خانه اش به طور اتفاقی بابایش را دیدم که داشت با یکی از همسایه ها حرف می زد.به ظاهرش می خورد که آدم خوبی باشد.خلاصه قیافه ی دختره که حسابی به دل من نشسته بود،گفتم: من هر طور شده این وصلت را جور می کنم.

ما وقتی حرف های محکم و مستدل عمه مان را شنیدیم.گفتیم: یا نصیب و یا قسمت! چه قدر دنبال دختر بگردیم؟از پا افتادیم، همین را دنبال می کنیم.ان شاء الله خوب است.این طوری شد که رفتیم به خواستگاری آن دختر.
پدر دختر پرسید: آقازاده چه کاره اند؟
-دانشجو هستند.

-می دانم دانشجو هستند.شغلشان چیست؟
-ما هم شغلشان را عرض کردیم.
-یعنی ایشان بابت درس خواندن پول هم می گیرند.
-نخیر، اتفاقاً ایشان در دانشگاه آزاد درس می خوانند:
به اندازه ی هیکلشان پول می دهند.
-پس بیکار هستند.

-اختیار دارید قربان! رشته ایشان مهندسی است.قرار است مهندش شوند
پدر دختر بدون این که بگذارد ما حرف دیگری بزنیم گفت: ما دختر به شغل نسیه نمی دهیم.بفرمایید؛ و مؤدبانه ما را به طرف در خانه راهنمایی کرد.
عمه خانم که می خواست هر طور شده دست من و آن دختر را بگذارد توی دست هم، آن قدر با خانواده ی دختر صحبت کرد تا بالاخره راضی شدند.فعلاً به شغل دانشجویی ما اکتفا کنند، به شرط آن که تعهد کتبی بدهیم بعد از دانشگاه حتماً برویم سرکار، این طوری شد که ما دوباره رفتیم خواستگاری.
پدر دختر گفت:و اما . . . مهریه، به نظر من هزار تا سکه طلا. . .
تا اسم«هزار تا سکه طلا» آمد، بابام منتظر نماند پدر دختر بقیه ی حرفش را بزند بلند شد که برود؛اما فک و فامیل جلویش را گرفتند که: بابا هزار تا سکه که چیزی نیست؛ مهریه را کی داده کی گرفته . . . بابام نشست؛ اما مثل برج زهر مار بود.پدر دختر گفت:میل خودتان است.اگر نمی خواهید، می توانید بروید سراغ یک خانواده ی دیگر.

بابام گفت:نخیر، بفرمایید. در خدمتتان هستیم.
-اگر در خدمت ما هستید، پس چرا بلند شدید؟
بابام که دیگر حسابی کفری شده بود، گفت:بابا جان! بلند شدم کمربندم را سفت کنم، شما امرتان را بفرمایید.
پدر دختر گفت:بله، هزار تا سکه ی طلا، دو دانگ خانه...
بابا دوباره بلند شد که از خانه بزند بیرون؛ ولی باز هم بستگان راضی اش کردند که ای بابا خانه به اسم زن باشد، یا مرد که فرقی نمی کند.هر دو می خواهند با هم زندگی کنند دیگر.
و باز بابام با اوقات تلخی نشست.پدر دختر پرسید: باز هم بلند شدید کمربندتان را سفت کنید؟بابام گفت: نخیر! دفعه ی قبل شلوارم را خیلی بالا کشیده بودم داشتم میزانش می کردم!

پدر دختر گفت:بله، داشتم می گفتم دو دانگ خانه و یک حج.مبارک است ان شاء الله
بابام این دفعه بلند شد و داد زد: برو بابا، چی چی را مبارک است؟مگر در دنیا فقط همین یک دختر است.و ما تا بیاییم به خودمان بجنبیم،کفش هایمان توسط پدر آن دختر خانم به وسط کوچه پرواز کردند و ما هم وسط کوچه کفش هایمان را جفت کردیم و پوشیدیم و با خیال راحت رفتیم خانه مان.
مگر عمه خانم دست بردار بود.آن قدر رفت و آمد تا پدر او را راضی کرد که فعلاً اسمی از حج نیاورد تا معامله جوش بخورد.بعداً یک فکری بکنند.
پدر دختر گفت:و اما شیربها، شیربها بهتر است دو میلیون تومان باشد...
بعد زیر چشمی نگاه کرد تا ببیند بابام باز هم بلند می شود یا نه.وقتی آرامش بابام را دید ادامه داد:به اضافه وسایل چوبی منزل.
بابام حرف او را قطع کرد.منظورتان از وسایل چوبی همان در و پنجره و این جور چیزهاست؟

پدر دختر با اوقات تلخی گفت:نخیر، کمد و میز توالت و تخت و میز ناهارخوری و میز تلویزیون و مبلمان است.
بابام گفت:ولی آقاجان، پسر ما عادت ندارد روی تخت بخوابد.ناهارش را هم روی زمین می خورد.اهل مبل و این جور چیزها هم نیست.
پدر دختر گفت:ولی این ها باید باشد،اگر نباشد، کلاس ما زیر سؤال می رود.
و بعد از کمی گفتمان و فحشمان، کفش های ما رفت وسط کوچه.
دوباره عمه خانم دست به کار شد.انگار نذر کرده بود هر طور شده این دختره را ببندد به ناف ما! قرار شد دور وسایل چوبی را خط بکشند؛و ما دوباره به خانه ی آن دختر رفتیم.

بابام تصمیم گرفته بود مسأله ی جهیزیه را پیش بکشد و سنگ تمام بگذارد تا بلکه گوشه ای از کلاس گذاشتن های بابای آن دختر را جواب گفته باشد.این بود که تا صحبت ها شروع شد،بابام گفت: در رابطه با جهیزیه... !
پدر دختر حرف او را قطع کرد و گفت:البته باید عرض کنم در طایفه ما جهیزیه رسم نیست.
بابام گفت:اتفاقاً در طایفه ی ما رسم است.خوبش هم رسم است.شما که نمی خواهید جهیزیه بدهید، پس برای چی از ما شیربها می خواهید؟
- شیربها که ربطی به جهیزیه ندارد.شیربها پول شیری است که خانمم به دخترش داده.او دو سال تمام شیره ی جانش را به کام دختری ریخته که می خواهد تا آخر عمر در خانه ی پسر شما بماند.بابام گفت:خب می خواست شیر ندهد. مگر ما گفتیم به دخترتان شیر بدهید؟اگر با ما بود می گفتیم چایی بدهد تا ارزان تر در بیاید.مگر خانمتان شیر نارگیل و شیرکاکائو به دخترتان داده که پولش دو میلیون تومان شده است؟!

پدر دختر گفت: دختر ما کلفت هم می خواهد.
بابام گفت:چه بهتر.یک کلفت هم با او بفرستید بیاید خانه ی پسرم.
- نه خیر کلفت را باید داماد بگیرد.دختر من که نمی تواند آن جا حمالی کند.
- حالا کی گفته دخترتان می خواهد حمالی کند؟
مگر می خواهید دخترتان را بفرستید کارخانه ی گچ و سیمان؟کفش های ما طبق معمول وسط کوچه!!!
در مجلس بعد پدر دختر گفت:محل عروسی باید آبرومند باشد.اولاً، رسم ما این است که سه شب عروسی بگیریم. ثانیاً باید هر شب سه نوع غذا سفارش بدهید، در یک باشگاه مجهز و عالی.
بابا گفت:مگر دارید به پسر خشایار شاه زن می دهید؟اصلاً مگر باید طبق رسم شما عمل کنیم؟
کفش ها طبق معمول وسط کوچه!!!

دیگر از بس کفش هایمان را پرت کرده بودند وسط کوچه، اگر یک روز هم این کار را نمی کردند، خودمان کفش هایمان را می بردیم وسط کوچه می پوشیدیم.
بابای دختر گفت:ان شاء الله آقا داماد برای دختر ما یک خانه ی دربست چهارصد متری در بالای شهر می گیرد.
بابام گفت:خانه برای چی؟زیر زمین خانه ی خودم هست.تعمیرش می کنم.یک اتاق و یک آشپزخانه هم در آن می سازم، می شود یک واحد کامل.پدر دختر گفت:نه ما آبرو داریم، نمی شود یک دفعه عمه خانم جوش کرد و داد زد: واه چه خبرتان است؟بس کنید دیگر، این کارها چیست؟مگر توی دنیا همین یک دختر است که این قدر حلوا حلوایش می کنید؟از پا افتادیم از بس رفتیم و آمدیم.اصلاً ما زن نخواستیم مگر یک دانشجو می تواند معجزه کند که این همه خرج برایش می تراشید؟
این دفعه قبل از این که کفش هایمان برود وسط کوچه، خودمان مثل بچه ی آدم بلند شدیم و زدیم بیرون.
و این طوری شد که ما دیگر عطای آن دختر را به لقایش بخشیدیم و از آن جا رفتیم که رفتیم.


یک سال از آن ماجرا گذشت.من هم پاک آن را فراموش کرده بودم و اصلاً به فکرش نبودم.یک روز صبح، وقتی در را باز کردم تا به دانشگاه بروم، چشمم به زن و مردی خورد که پشت در ایستاده بودند.مرد دستش را بالا آورده بود تا زنگ خانه را بزند، اما همین که مرا دید جا خورد و فوری دستش را انداخت.با دیدن من هر دو با خجالت سلام دادند.کمی که دقت کردم، دیدم پدر و مادر آن دختر هستند.لبخندی زدم و گفتم:بفرمایید تو.

پدر دختر گفت:نه. . . نه. . . قصد مزاحمت نداشتیم.فقط می خواستم بگویم که چیز، چرا دیگر تشریف نیاوردید؟ما منتظرتان بودیم.
من که خیلی تعجب کرده بودم، گفتم:ولی ما که همان پارسال حرف هایمان را زدیم.خودتان هم که دیدید وضعیت ما طوری بود که نمی خواستیم آن همه بریز و بپاش کنیم.

پدر دختر لبخندی زد و گفت: ای آقا. . .کدام بریز و بپاش؟. . . یک حرفی بود زده شد، رفت پی کارش.توی تمام خواستگاری ها از این چیزها هست.حالا ان شاء الله کی خدمت برسیم،داماد گُلم؟
من که از این رفتار پدر دختر خانم مُخم داشت سوت می کشید،گفتم:آخه. . . چیز. . . راستش شغل من. . .
-ای بابا. . . شغل به چه درد می خورد.دانشجویی خودش بهترین شغل است.من همه جا گفته ام دامادم یک مهندس تمام عیار است.
-آخه هزار تا سکه هم. . .

-ای بابا. . . شما چرا شوخی های آدم را جدی می گیرید.من منظورم هزار تا سکه ی بیست و پنج تومانی بود.
ولی دو دانگ خانه. . .
پدر عروس:بابا جان من منظورم این بود که دو دانگ خانه به اسمتان کنم.
-سفر حج هم. . .
-راستی خوب شد یادم انداختید.اگر می خواهید سفر حج بروید همین الان بگویید من خودم اسمتان را بنویسم.
-دو میلیون تومان شیربها هم که. . .
-چی؟من گفتم دو میلیون تومان؟من غلط کردم.من گفتم دو میلیون تومان به شما کمک کنم.

-خودتان گفتید خانمتان به دخترتان شیر داده، باید پول شیرش را بدهیم. . .
-ای بابا. . . خانم من کلاً به دخترم چهار، پنج قوطی شیر خشک داده که آن هم پولش چیزی نمی شود.مهمان ما باشید
-در مورد جهیزیه گفتید. . .
-گفتم که. . . اتاق دخترم را پر از جهیزیه کرده ام.بیایید ببینید.اگر کم بود، بگویید باز هم بخرم.
-اما قضیه ی آن کلفت. . .
-آی قربون دهنت. . . دختر من کلفت شماست.خودم هم که نوکر شما هستم، داماد عزیزم!. . . خوش تیپ من!. . . جیگر!. . . باحال!. . .

وقتی دیدم پدر دختر حسابی گیر داده و نمی خواهد دست از سر من بردارد، مجبور شدم حقیقت را بگویم.با خجالت گفتم: راستش شرایط شما خیلی خوب است.من هم خیلی دوست دارم با خانواده ی شما وصلت کنم.اما. . .
پدر دختر با خوشحالی دست هایش را به هم مالید و گفت:دیگر اما ندارد. . . مبارک است ان شاء الله.

گفتم:اما حقیقت را بخواهید فکر نکنم خانمم اجازه بدهد.
تا این حرف را زدم دهن پدر و مادر دختر از تعجب یک متر واماند.پدر دختر گفت: یعنی تو. . . در همین موقع خانمم از پله های زیرزمین بالا آمد.مرا که دید لبخندی زد و گفت: وقتی که از دانشگاه برگشتی، سر راهت نیم کیلو گوجه بگیر برای ناهار املت بگذارم.
با لبخند گفتم:چشم، حتماً چیز دیگری نمی خواهی؟
-نه، فقط مواظب باش.
-تو هم همین طور.
خانمم رفت پایین، رو کردم به پدر و مادر دختر که هنوز دهانشان باز بود و خشکشان زده بود و گفتم: ببخشید من کلاس دارم؛ دیرم می شود خداحافظ.
و راه افتادم به طرف دانشگاه

هجدهم 12 1387 20:50

 چگونه همسرمان را دق ندهیم

از قدیم و ندیم رسم بر این بوده که وقتی پسر یا دختری می­خواست ازدواج کند، اطرافیان می­نشستند و خصوصیات خوبی را که یک زن و مرد باید داشته باشند تا همسر خوب و مناسبی به‌حساب بیایند، ردیف می­کردند. خصوصیاتی مثل اینها؛ شوهر خوب باید خوش‌اخلاق، پرکار، باغیرت و دست و دل‌باز باشد. زن خوب هم باید محجوب، خانه‌دار، هنرمند و بساز باشد.البته این معیارها ملاک‌های خوب و تعیین‌کننده­ای در یک ازدواج موفق هستند و ما نمی‌خواهیم آنها را زیر سؤال ببریم؛ اما فکر می­کنید این ازدواج موفق تا چه زمانی ادامه خواهد داشت؟محققان در پژوهش­های جدید خود اعلام کرده­اند زنی که در اختلاف با شوهرش، روش سوزش و سازش را در پیش گرفته، در خطر مرگ زودرس قرار دارد. البته این بدین معنی نیست که زنان نباید در زندگی خانوادگی خود، با سختی­ها و کمبود­های زندگی بسازند.بلکه بیشتر نهی از قسمت دوم ماجرا، یعنی سوختن است نه ساختن. متاسفانه این خودخوری در اختلافات که سال‌ها به عنوان مزیتی حیاتی برای حفظ خانواده به حساب می­آمد، مقدمه­ای برای سوءاستفاده در روابط همسران است.خانم‌های عزیز! اگر می‌خواهید بیمار نشده و زود همسرتان را در این دنیا تنها نگذارید، بهتر است در دعواهای زن و شوهری، ساکت نمانید، حسابی خودتان را خالی کنید و نگذارید غصه روی دلتان سنگینی کند.تحقیقات جدید نشان می­دهد زنانی که در مشاجرات خانوادگی، خود را مجبور به سکوت می­کنند، علاوه بر خطر مرگ بیشتر در معرض افسردگی و نشانگان روده تحریک‌پذیر قرار می­گیرند. محققان اپیدمیولوژی در مریلند در بررسی 10 ساله خود متوجه شدند زنانی که هنگام اختلاف با همسرشان راه سکوت را در پیش می­گیرند، 4برابر بیش از زنانی که آزادانه نظرات خود را ابراز می­کنند، می­میرند. البته این اولین تحقیقی است که رفتار، بیماری قلبی و مرگ و میر را در روابط زناشویی بررسی می­کند.

ازدواج مفید

این تحقیق نتایج جالب دیگری را هم به دنبال داشته است. مثلا نشان داده که ازدواج، برای سلامت مردان مفید است. به طوری که آمار مرگ در مردان متاهل نصف مجردها بوده است. با شنیدن این جمله احتمالا تصمیم آقایان در امر ازدواج جدی­تر می­شود.در ضمن بد نیست حرف قدیمی­ها را گوش کرده و زنانی را برای همسری انتخاب کنند که خانه­دار باشند یا حداقل شغل کم‌استرسی داشته باشند. چرا؟ چون نتیجه این مطالعه نشان داده مردانی که زنانشان مشاغل پر‌استرس دارند، 7/2برابر بیش از مردان دیگر مستعد بیماری‌های قلبی هستند.دانشمندان معتقدند وقتی مرد نمی­تواند مشکلات کاری زن خود را حل کرده و محافظ خوبی برای او باشد، دچار استرس و مستعد بیماری قلبی می­شود. می‌بینید روابط چقدر عشقولانه است. این دانشمندان به آقایان توصیه می‌کنند که به همسرانشان اجازه دهند تا آزادانه احساسات و نظر خود را در اختلافات بیان کنند تا با سلامت همسرشان، سلامت خود و روابط‌شان هم تامین شود.

این نیز بگذرد

بالاخره هر زن و شوهری هر چقدر هم که با هم توافق و تفاهم داشته باشند، ممکن است در موردی با هم اختلاف پیدا کنند.اگر همسران بتوانند این اختلاف را به درستی حل کنند و راه‌حل توافقی برای آن بیابند، این هم برای آنها یک بهانه برای نزدیک شدن به‌هم و شناختن یکدیگر خواهد شد، ولی اگر یک نفر از ترس ایجاد شکاف، مدام کوتاه بیاید و سکوت کند تا دیگری حرفش به کرسی بنشیند؛ کم‌کم خدای نکرده یک شکاف عمیق در روابط‌شان ایجاد می­شود که نه‌تنها سلامت جسم که سلامت روح آنها را هم به‌خطر می­اندازد. اختلاف با همسر اگرچه گاهی باعث دل‌شکستگی دو طرف می­شود اما سنگ‌بنای رشد و اعتماد در خانواده است. تنها کافی است برای تقویت روابط خود، مهارت­های کلامی و غیرکلامی را در این‌باره یاد بگیریم.

مهارت حرف زدن

اولین مهارت غیرکلامی که با تمرین می‌توان آن را در خود تقویت کرد، حفظ آرامش و کنترل رفتار و گفتار خود است. گاهی برای به دست آوردن این آرامش و خلاص شدن از شر عصبانیتی که نمی­گذارد رفتارمان را کنترل کنیم، یک نفس عمیق کافی است اما شاید هم لازم باشد 10دقیقه در هوای آزاد قدم بزنیم. این را دیگر خودتان باید با آزمون و خطا تجربه کنید.مهارت دیگر، شناسایی احساس خودتان و مشکلی است که بیش از بقیه شما را آزار می دهد. عصبانیت، ناراحتی، ترس، تحقیر و... برای از بین بردن هر مشکلی ابتدا باید آن را پیدا کرده و این احساسات را در پس‌کلام خود یا همسرتان بشناسید وگرنه نخواهید توانست مشکلی را که خوب نشناخته­اید حل کنید.خیلی اوقات ممکن است ما با اشارات غیرکلامی حرف‌هایی را به همدیگر بزنیم. تماس چشمی، اشارات چهره، تون صدا، طرز ایستادن، لمس کردن و... همه می توانند منظور ما را منتقل کنند. نه‌تنها لازم است به این اشارات توجه کنیم، بلکه لازم است مراقب این اشارات در رفتار خود باشیم تا خدای نکرده همسرمان را آزرده نکنیم. این روش حتی می­تواند در زمانی که ما قادر به بیان احساس خود با کلام نیستیم به ما در ابراز احساساتمان به همسر کمک کند.قابلیت شوخ بودن و مزاح در اوضاع بد و وخیم هم می‌تواند به بهبود این اختلافات کمک کند. در عوض تهدید و سرزنش نه‌تنها اختلاف را حل نمی­کند، بلکه با ایجاد کدورت و ناراحتی، ترمیم روابط را هم به تاخیر می­اندازد. بنابراین در بیان نظر و احساس خود سعی کنید طرف مقابلتان را متهم یا تهدید نکرده و با لحن خوش حرفتان را بگویید.

ازدواج سالم

درست است که حرف‌زدن و بیان احساسات راه خوبی برای تخلیه آنهاست و به شدت در روابط زناشویی توصیه می‌شود، اما نکته مهم این است که هر حرف‌زدنی نمی‌تواند این تاثیر و فایده را داشته باشد. پیشنهاد می­شود برای حل اختلافتان با همسر، قبل از حرف زدن و بیان احساسات، ابتدا کنترل خود را به دست آورده و به قول معروف عنان احساسات خود را از کف ندهید و نگذارید خشم، شما را به کاری یا حرفی وا دارد که بعد از آن شرمنده و پشیمان شوید.اجازه دهید همسرتان احساس و نظر خود را بگوید. سپس همین‌طور که به دنبال یک راه‌حل مورد توافق 2 طرف می­گردید، به احساسی که در پس کلمات همسرتان است فکر کنید؛ البته بدون اینکه کلام او را قطع کنید. خودتان هم بدون رودربایستی و ترس، احساس و نظر خود را به همسرتان بگویید.البته بدون برچسب زدن و لقب‌گذاری، راه‌حل جایگزین را مطرح کنید. اگر توافق وجود نداشت، راه‌حل‌های هر 2 نفر را یادداشت کرده و برای انتخاب به همدیگر فرصت فکر کردن دهید. تصمیم نهایی را هم به وقتی دیگر (با توافق هم) موکول کنید. یادتان باشد ازدواج شما زمانی یک ازدواج سالم است که هر 2 بتوانید به راحتی و بدون ترس، نظر و احساس خود را به‌هم بگویید.

زمانی برای حرف‌زدن

یکی از مهم‌ترین نکته‌هایی که همسران باید هنگام بیان احساسات‌شان به آن توجه کنند، زمان حرف زدن است. اگر از همسرتان رنجشی به دل گرفته‌اید، اگر حس می‌کنید رفتاری از او سر زده که مایه آبروریزی شما شده، اگر حس می‌کنید به شما دروغ گفته یا به شما بی‌احترامی کرده است، زودترین زمان لزوما بهترین زمان برای بیان این احساس‌های شما نیست. باید به شرایط زمانی و مکانی‌ای که در آن قرار دارید، توجه کنید.هیچ‌گاه سعی نکنید حرفتان را جلوی دیگران و با ایما و اشارات به همسرتان برسانید؛ مثلا جلوی دیگران به او کم‌محلی کنید یا اخم کنید. اگر عصبی و کلافه هستید، حتما اشاره کنید که «الان وقتش نیست، بعدا در این باره با هم حرف می‌‍‌زنیم».کارشناسان توصیه می‌کنند، بهتر است با هم توافق کنید قبل از اینکه مشکل خاصی بین‌تان به وجود بیاید. جلسات کوتاهی با هم داشته باشید و طی آن باهم درباره احساسات‌تان سخن بگویید. این کار شما را به هم نزدیک‌تر می‌کند و از بروز مشکلات احتمالی جلوگیری می‌کند.

پانزدهم 12 1387 13:16

 تست:چقدرعاشق همسر(دوستتون)هستید؟

 با این تست میتونید به عمق عشقی که نسبت به همسر یا دوستتون دارید پی ببرید پس سوالات رو به دقت بخونید و جواب بدید………برای پاسخ دادن یکی از جوابهای زیر رو انتخاب کنید:

به هیچ وجه= ۱ امتیاز       تقریبا=۲ امتیاز       خیلی زیاد=۳ امتیاز

۱ـ من حامی رفاه و سلامتی او هستم.
۲ـ من با او رابطه ی پرشور و حرارتی دارم.
۳ـ میتونم در مواقع نیاز روی کمکش حساب کنم.
۴ـ همسرم (دوستم) میتونه در مواقع نیاز روی کمکم حساب کنه.
۵ـ مایلم اموال و دارایی هایم رو با او شریک بشم.
۶ـ از لحاظ عاطفی حمایتم میکنه.
۷ـ من هم از لحاظ عاطفی حمایتش میکنم.
۸ـ ارتباط خوبی با هم داریم.
۹ـ من براش ارزش زیادی قائلم.
۱۰ـ من به او احساس نزدیکی و صمیمیت میکنم.
۱۱ـ رابطمون خوب و راحته.
۱۲ـ احساس میکنم واقعا اونو درک میکنم.
۱۳ـ او هم واقعا منو درک میکنه.
۱۴ـ واقعا بهش اعتماد دارم.
۱۵ـ مسائل شخصی خودمو با او در میون میذارم.
۱۶ـ فقط با دیدن او هیجان زده میشم.
۱۷ـ طی روز مدام به او فکر میکنم.
۱۸ـ رابطمون خیلی رمانتیکه.
۱۹ـ اونو خیلی جذاب میبینم.
۲۰ـ اونو بسیار آرمانی میبینم.
۲۱ـ نمیتونم تصور کنم که شخص دیگه ای بجز او منو اینقدر خوشحال کنه.
۲۲ـ ترجیح میدم تمام زندگیم رو در کنار او باشم.
۲۳ـ هیچ چیز دیگه مهمتر از رابطه ی من با او نیست.
۲۴ـ گفتگوی خودمونی با او رو به طور خاصی دوست دارم.
۲۵ـ در رابطه ی ما یک چیز جادویی وجود داره.
۲۶ـ من عاشق او هستم.
۲۷ـ نمیتونم زندگی رو بدون او تصور کنم.
۲۸ـ رابطمون خیلی احساسیه.
۲۹ـ وقتی فیلم رمانتیک میبینم به همسرم فکر میکنم.
۳۰ـ درباره او رویاپردازی میکنم.

خوب حالا سوالات ۱۵ـ۱ رو جداگانه جمع بزنید و سوالات ۳۰ـ۱۶ رو هم جداگانه.
۱۵ سوال اول مربوط به صمیمیته هرچه امتیاز شما به عدد ۴۵ نزدیکتر باشه صمیمیت شما با همسر یا دوستتون هم بیشتره و بالعکس.

۱۵ سوال دوم مربوط به شور و حرارت شماست هرچه امتیازتون به ۴۵ نزدیکتر باشه یعنی شور و حرارت زیادی بین شما وجود داره و بالعکس.

جهاردهم 12 1387 20:50

می گویند زن، چراغ خانه است. لابد شنیده اید که در همین راستا، بعضی ها طرفدار”چهلچراغ” شده اندو بعضی ها طرفدار”صرفه جویی در مصرف برق“!با این حساب می شود این تعاریف را نیز ارائه داد:

 * همسر موقت:
لامپ کم مصرف!

* همسر دائم:
همان چراغ خانه.

* همسر مطلقه:
لامپ سوخته!

* همسر ایده آل:
چراغ جادو!( هردو افسانه اند!)

شعر مرتبط:
با
غول چراغ
، آرزویی بکنید
از او طلب فرشته خویی بکنید
یک دانه بس است زن، مگر نشنیدید
“در مصرف برق صرفه جویی بکنید”؟!

* سوال کنکور ۸۸:
هدف وزارت نیرو از ایجاد خاموشی های اخیر چیست؟
۱. یادآوری ارزش های فراموش شده به مردان هوسباز!
۲.
دریافت مالیات بر همسر!
۳.
چند دقیقه سکوت نوری(!) به احترام بنیاد ارزشمند خانواده!
۴. آیا شما هم شنیده اید که لذت خانواده داشتن(!) در تاریکی چند برابر می شود؟!

بیست و دوم 11 1387 23:55

یه نفر برای بازدید میره به یه بیمارستان روانی .

اول مردی رو میبینه که یه گوشه ای نشسته، غم از چهرش میباره،

به دیوار تکیه داده و هرچند دقیقه آروم سرشو به دیوار میزنه و با هر ضربه ای،

زیر لب میگه: لیلا… لیلا… لیلا…لیلا… لیلا…لیلا…

مرد بازدیدکننده میپرسه این آدم چشه؟ میگن یه دختری رو میخواسته به اسم “لیلا

که بهش ندادن، اینم به این روز افتاده…

مرد و همراهاش به طبقه بالا میرن.

مردی رو میبینه که توی یه جایی شبیه به قفس به غل و زنجیر بستنش

و در حالیکه سعی میکنه زنجیرها رو پاره کنه،

با خشم و غضب فریاد میزنه: لیلا… لیلا… لیلا… لیلا… لیلا… لیلا… لیلا…

بازدیدکننده با تعجب میپرسه این چشه؟!!!!

میگن اون دختری رو که به اون یکی ندادن، دادن به این!!!
پانزدهم 11 1387 12:12
X