آیـا تـا به حال فکر کرده اید که چرا همیشه بعضی از مردها در ارتـبـاطات خود با خانمها از سایرین موفق تر هستـند؟ گــروه خاصی از مردها وجود دارند که خانمها به هیچ وجه نمیتـوانند از آنها اجتناب کنند و این امر هیچ ارتباطی به چهرههای زیبا و یا تناسب اندام آنها ندارد.
حقیقت این است که خانمها به گروه ویژه ای از خصوصیات اخلاقی مردها علاقمند هستند و طبیعتا بـسـمت کسانی کشیده میشوند که آن ویژگیها را دارا باشند.
در این قسمت 7 مورد از این ویژگیهای "ایده آلیستی" و توضیح آنکه چرا خانمها عاشق این خصوصیات هستند را برای شما ذکر میکنیم. البته نباید خود را به یکباره تغییر دهید و و شخصیت خود را به طور کامل عوض کنید. شاید برخی از این صفات مناسب حال شما نباشند، توجه داشته باشید که خانمها به سادگی متوجه تناقض موجود در شما خواهند شد.
از بین تمام ویژگیها چند موردی را که بیشتر با شما سازگاری دارد، انتخاب کنید و سعی کنید هر یک از آنها را در وجود خود پرورش دهید. شاید در حال حاضر هم بعضی از آنها در وجود شما یافت شود اما با نگاه کوتاهی که به این مقاله میاندازید متوجه خواهید شد که خانمها به دنبال چه چیزی در شما هستند، این امر موفقیت شما را تضمین خواهد کرد.
1- مرد رمانتیک
آقایی که به عشق کلاسیک اعتقاد داشته باشد، دائما برای او گل و شکلات بخرد، بر سر میز شام شمع روشن کند، برای اینکه نشان دهد به یاد اوست با وی تماس تلفنی بگیرد، به چشمان بانوی خود خیره شود و احساسات قلبی خود را به بیرون بریزد.
چرا این مرد غیر قابل اجتناب است: خانمها نیاز دارند که مورد احترام قرار گیرند و یک مرد رمانتیک این نیاز زنها را برآورده میسازد. این مرد با ژستهای رمانتیکی که به خود میگیرد به او نشان میدهد که دوستش دارد، و در مقابل خانم نیز برای تلافی گرایشات رمانتیک خودش را در طبق اخلاص قرار میدهد.
2- مرد با اعتماد به نفس
او کاملا مطمئن است و به خود اعتماد کامل دارد، مردم او را به عنوان یک فرد مثبت میشناسند و تجلی قدرت و اراده است ( البته توجه داشته باشید که مردهای خودبین و از خود راضی شامل این گروه نمیشوند) به ارتباط خانمها با سایر مردها حسادت نمیورزند و اصلا احساس نمیکنند که ممکن است به وسیله دوستان مذکر و یا همکاران خانم تهدید شوند.
چرا این مرد غیر قابل اجتناب است: زنها جذب مردهای مطمئن میشوند. اگر خود را بزرگ تصور کنید بدون شک چنین تصوری در فرد مقابل نیز ایجاد خواهد شد. یک مرد با اعتماد به نفس به دنبال تایید و تمجید خانمها نیست و همین امر باعث میشود که بیشتر مورد توجه آنها قرار بگیرد.
3- مرد هنرمند
یک مرد هنرمند خودجوش که در حال زندگی میکند و برای اظهار عشق و علاقه اغلب از خلاقیت خود استفاده میکند مثلا برای خانم شعر میسراید و یا یک نقاشی زیبا میکشد.
چرا این مرد غیر قابل اجتناب است: تمام زنها دوست دارند احساس کنند که خاص و بی همتا هستند و چه راهی بهتر از اینکه شما او را الهه و منبع الهام خود قرار دهید. او شیفته ذهن خلاق مردهای هنرمند است خصوصا هنگامیکه او را نیز با هنرشان در میآمیزند.
4- مرد خارجی
این مرد از یکی از کشورهای دور دست خارجی میآید و دارای لهجه شیرینی است. او دید متفاوتی نسبت به دنیا دارد. روابط اجتماعی و رفتارهای روزمره اش اندکی عجیب و غریب به نظر میرسند اما با وجود همه این حرفها باز هم به دل مینشیند و بسیار جذاب است. البته برای اینکه جزء این دسته محسوب شوید حتما لازم نیست که خارجی باشید بلکه اگر با چند زبان مختلف آشنایی داشته باشید و زیاد سفر کنید همان مقدار محبوبیتی را که یک خارجی میگیرد میتوانید به خود اختصاص دهید.
چرا این مرد غیر قابل اجتناب است: جاذبه و گیرایی، جاذبه و گیرایی، جاذبه و گیرایی. هیچ چیز دیگری نمیتوانم در این مورد ذکر کنم. تنها راز، گفتن جمله ای با لهجه ای زیبا است که خانمها را جذب میکند و مرد مورد نظر را برای او دلکش و فریبنده میسازد و اغلب نیز خانمهایی این مردها را انتخاب میکنند که در مورد دنیا کنجکاو هستند. البته تمام جاذبههای دنیا در مقابل قرار گذاشتن با یک چنین مردی هیچ است.
5- مرد آزاد و رها (به آنها پسرهای شر هم گفته میشود)
این دسته از مردها از قید و بندها آزاد هستند و اجازه میدهند که باد آنها را به هر کجا که میخواهد ببرد که معمولا هم به مکانهای جالب و سرگرم کننده ای کشیده میشوند. او موتورسواری میکند، از کار خود میزند تا با شما در کوچهها پرسه بزند، نگران آینده نیست و به پیش روی خود چشم دوخته است.
چرا این مرد غیر قابل اجتناب است: تمام خانمها تا حدی خواستار یاغی گری و سرکشی هستند (البته در حد معقول) او عاشق آزادی و رهایی این مرد میشود و آرزو میکند که روزی خودش هم بتواند این طور باشد. روح سرکش این مرد شادابی و جوانی را به رابطه شان اضافه میکند و خانم هم همیشه در تلاش برای رام کردن اوست- هرچند میداند که هیچ گاه واقعا موفق نخواهد شد.
6- مرد زیرک/بامزه
صحبتهای این مرد انسان را به وجد میآورد او تنها مردی است که به حرفهای شما نیز گوش میدهد. این مرد باعث میشود که خانمش بخندد و با احساس شوخ طبعی و بذله گویی خود برای او شادی به بار میآورد. او برای جذب خانمها از سیاست خنداندن و سرگرم کردن استفاده میکند. این مرد میتواند ساعتهای متمادی با خانم گفتگو کند بدون اینکه او را خسته و کسل کند.
چرا این مرد غیر قابل اجتناب است: با گذشت زمان موهای شما شروع به ریزش میکنند و عضلات محکم بدنتان نرم میشوند اما اگر بتوانید او را همچنان سرگرم نگه دارید برنده میدان خواهید بود. گفتگو و تبادل نظر عامل مهمی در ادامه ارتباط است، اگر به او نشان دهید که دارای این ویژگی میباشید او خیلی سریع به دام غلاب شما اسیر میشود.
7- مرد با ملاحظه
او مردی است که در ماشین را باز میکند، صندلی را برای او بیرون میکشد، پول شام را حساب میکند، مطمئن میشود که خانم حتما دسر خود را سفارش دهد و همیشه با یک بیان منطقی و مودبانه برای بیرون رفتن از او در خواست میکند، هنگام بازگشت او را تا درب منزل همراهی میکند، برای احساسات او ارزش قائل است و میداند که چه موقع برای رفتن به منزل آمادگی دارد.
چرا این مرد غیر قابل اجتناب است: غافلگیر شدید؟ احتمالا فکر نمیکردید که یک مرد خوب و با فکر مورد توجه خانمها قرار بگیرد. زمانیکه زنها مردهای بد و بی ادب و شرور و کسانیکه به خود زحمت تلفن زدن را هم نمیدهند و بسیار بی توجه هستند را ملاتقات میکنند، مجددا اولویتهای خود را از نو میچینند. البته خانمها نیازمند رشد عقلی و بلوغ فکری هستند تا بتوانند به این نتیجه دست پیدا کنند. اما بالاخره تمام دخترخانمها متوجه میشوند که مردی را باید انتخاب کنند که با آنها در طول یک رابطه دراز مدت خوب رفتار کند.
نکته قابل توجه
در اعمال هیچ کدام از خصوصیات اخلاقی مذکور زیاده روی به خرج ندهید و سعی نکنید که خود را فردی که نیستید جلوه دهید زیرا برای خانمها این امر خیلی سریع آشکار میشود.
رمز موفقیت شما در این است که دلیل علاقه خانمها به هر یک از ویژگیهای بالا را به خاطر بسپارید و بدانید که از چه تیپ مردهایی قدردانی میکنند و بعد همه آنها را با هم مخلوط کنید و ببینید کدامیک از آنها برای شما مناسب تر هستند تا خانمها به دلیل خصوصیات بدیع و نوظهورتان شما را مورد محبت و علاقه خود قرار دهند.
در دنیای دوستی همه روابط عاشقانه و بی عیب و ایراد است اما در زندگی مشترک این عشق ها کم رنگ شده و عیب ها خود را نمایان میسازند
دنیای دوستی دنیای رویاها و ایده آل هاست در حالی که زندگی مشترک دنیایی کاملا حقیقی و ملموس است . دنیایی که در آن خوبی ها و بدی ها در کنار یکدیگر است و تنها میتوان با تلاش و کوشش و صبوری دنیای ایده آلی ساخت . دنیای دوستی سراسر شیرینی ، امید و شرایط مطلوب است . اینجا مرد مورد علاقه ات کاملا در اختیار توست . برای با تو بودن به اندازه کافی فرصت دارد تنها به تو میاندیشد و به همه خواسته هایت تن در میدهد . زن مورد علاقه ات به همان گونه است که تو میخواهی ، تنها به فکر توست و برای رضایت و خوشنودیت تلاش میکند .
در زمان دوستی از گذشته خود به راحتی صحبت میکردی ، از همه خواسته هایت بی پرده سخن به میان میآوردی و احساس میکردی که گذشته و حالت از خودت میباشد . و آزاد هستی تا در انتخاب خود تجدید نظر کنی . همه چیز را عاشقانه مینگریستی و از کمی ها و کاستی ها به راحتی میگذشتی چون باور داشتی که باید این زندگی رویایی را شیرین نگاه داشت و برای شیرین بودن آن باید از عیب ها گذشت . اما همین که وارد زندگی مشترک میشوی شرایط کاملا تغییر میکند . اینجا دیگر صحبت از تحمل کردن است . اینجا صحبت از یک عمر زندگی است . اینجا خوبی و بدی، شیرینی و تلخی و زشتی ها و قشنگی ها در کنار همدیگر است . در دنیای دوستی محبوب تو خود را به شکلی ایده ال به تو ارایه میکرد اما در زندگی مشترک تو باید از او یاری ایده آل بسازی .
دنیای دوستی دنیای نیاز های عاطفی، و نیازهای غریضی است . در این دنیا برای رسیدن به خواسته هایت باید محبوب و مطلوب دوستدار خود باشی . اینجا رفع نیاز هایت در ردیف اول اولویت های زندگیت میباشد بنا براین خود را برای برآورده شدن نیاز های عاطفی یا دیگر نیاز های غریضی خود آماده میکنی . اما در زندگی مشترک با برآورده شدن این نیازها، مسائل دیگری در اولویت زندگی قرار میگیرند . ومردان براساس ساختار مغزی ونوع وظیفه ای که در طول تاریخ آفرینش بر عهده آنها گذاشته شده کار و موفقیت های اجتماعی خود را در راس همه امور قرار میدهند . اما زنان ایده آل ترین شرایط زندگی برای آنها زمانی بود که مرد مورد علاقه شان تنها به آنها فکر میکرد و هیچ چیز جز زن محبوب شان در اولویت کار آنان نبود .
اما با ادامه زندگی و هویدا شدن نیاز های اساسی دیگر مرد، زنان از رابطه معشوقانه خود سر خورده شده و تصور میکنند که: محبت و عشق مرد مورد علاقه آنها کم رنگ شده است . بنا براین نسبت به همه روابط مشترک حساس شده که این حساسیت تصور سلطه طلبی و زیاده خواهی زنان را در افکار مردان پرورش میدهد . و این مسئله خود باعث میشود تا در برابر نیاز عاطفی و احساسی زنان واکنش های منفی از خود بروز دهند . اینجا یک رابطه ساده وعاطفی تبدیل به رابطه ای پیچیده و پر از شک و ظن میشود . که حل آنها تنها به دست روانکاوان متبحر انجام میپذیرد .
بزرگترین اشتباه زنان در این مرحله از زندگی این است که به حساسیت های خود دامن بزنند . یا بین خود و محبوبشان فاصله ایجاد کنند . یا تصور کنند که اگر با مردی دیگر ازدواج میکردند عشق آنها همیشه پر رنگ و ثابت بود .
در حالی که همه مردان برای آشنا شدن به روحیات زنان و تطبیق دادن روحیات خود با زنان مورد علاقه شان نیاز به کسب مهارت عشق ورزی دارند که این وظیفه اصلی هر زنی است که مرد مورد علاقه خود را درمهارت بیان احساسات درونی و عشق ورزی متبحر کند . او باید خود را به مرد مورد علاقه خود نزدیک تر کرده و به او بفهمانند که من یک زنم . من کانون عشق و عاطفه هستم . من دوست دارم وقتی با من زیر یک سقف هستی دنیای مردانه خود را فراموش کنی و چون من تو هم به یک کانون عشق و محبت تبدیل شوی . همچون زمانی که آرزوی با هم بودن را در سر میپروراندیم . محبت تو برای من تنها زمانی که نیاز جنسی داری برایم کافی نیست بلکه من باید دایم و پیوسته از تو انرژی محبت و عشق بگیرم تا بتوانم شاداب و با طراوت زندگی کنم .
زنان تصور نکنند که تنها با بیان یک بار این جملات و ظیفه آموزش مرد مورد علاقه خود را به پایان رسانده اند . بلکه این کار نیاز به پشتکار و به کار گرفتن فنون و جذابیت های زنانه است . چون مردان وظیفه مهارت عشق ورزی و بیان احساسات خود را فراموش میکنند چون این وظیفه اصلی آنها نیست و نیمکره مغز آنان که وظایف غیر احساسی و عاطفی را به عهده دارد بزرگتر از نیمکره مغزی است که وظیفه عاطفی و احساسی را به عهده دارد . در ضمن مردان موجودات تنوع طلبی هستند که اگر آنان را رها کنید زنی دیگر را همچون شما اسیر نیازهای عاطفی و جنسی خود میکنند .
در دنیای دوستی همه روابط عاشقانه و بی عیب و ایراد است اما در زندگی مشترک این عشق ها کم رنگ شده و عیب ها خود را نمایان میسازند . در این نوع زندگی باید از خرد و اندیشه کمک گرفت و به خود و محبوبمان بفهمانیم که هر انسانی دارای معایب و محاسنی است . و پیدا کردن فردی که فقط خوبی در او باشد محال است همانطور که خودم یا شما دارای نقاط ضعف و عیب هایی هستیم .مردها دوبار تربیت میشوند؛ یکبار توسط والدینشان، بطوری که بتوانند فرزند خوبی برای آنها باشند و بار دوم توسط همسرشان بهنحوی که بتوانند شوهر خوبی برای همسرشان باشند،
زنان قابلیتهای بسیاری برای برانگیختن نقاط قوت رفتاری در نامزد یا شوهرشان دارند. تقریباً همه مردان میتوانند یک شخصیت مثبت داشته باشند و این ، بستگی بهشیوه رفتاری همسرشان دارد ، به عبارتی می توان گفت...
زنان قابلیتهای بسیاری برای برانگیختن نقاط قوت رفتاری در شوهرشان دارند. تقریباً همه مردان میتوانند یک شخصیت مثبت داشته باشند و این ، بستگی بهشیوه رفتاری همسرشان دارد
بهعبارتی میتوان گفت:
مردها دوبار تربیت میشوند؛ یکبار توسط والدینشان، بطوری که بتوانند فرزند خوبی برای آنها باشند و بار دوم توسط همسرشان بهنحوی که بتوانند شوهر خوبی برای همسرشان باشند، اما اگر در این راستا قدمی برداشته نشود، تحولی صورت نخواهد گرفت.
در اینجا میخواهیم بخشی از شگردهای همسرداری یا اصطلاحاً سیاستهای زنانه را در جهت ارتقاء استقامت پایههای یک زندگی مشترک، در محور روابط همسران، از نظر بگذرانیم، بنابراین این مطلب را صرفاً زنانی بخوانند که میخواهند بدانند «چگونه میتوان شوهر خود را بهمهری مستمر و عمیق آلوده گرداند؟
1- صادق باشید، چون تنها در این صورت است که حق دارید از همسرتان توقع رفتار و گفتار صادقانه داشته باشید.
2- همزمان با رعایت اصل صداقت، بدانید هیچ لزومی ندارد هر مطلبی، با هر مضمونی بازگو شود!
3- زن و شوهر میتوانند توافق کنند که همواره جایگاهی برای تغییر در طول زندگی، قایل شوند.
4- پیوسته به دنبال یک رابطه در حال رشد باشید، در پیشرفت مثبت ارتباطات، توقف جایز نیست.
5- سعی کنید به تعریف خوشبختی از دیدگاه همسرتان دسترسی پیدا کنید.
6- شما میتوانید از زندگی کردن با مرد خود لذّت ببرید، بدون آنکه خود و خواستههایتان را به فراموشی بسپارید.7- گاهی اوقات اگر بهطور واضح تقاضا نکنید، چیزی بدست نخواهید آورد.8- گفتنیها را بگویید، امّا بهموقع! منتظر نمانید به این امید که شاید روزی خودش متوجه شود.9- بهیاد داشته باشید معمولاً مردها آنگونه که شما به آنها مینگرید، بهخود نمینگرد.10- شاید نتوانید مرد خود را کاملاً کنترل کنید، امّا قطعاً میتوانید بر او تأثیر بگذارید.11- در برنامهریزیها بهصورت یک شریک ظاهر شوید، نه یک رقیب.12- احترام شما، در گروی رفتار شماست.13- برنامههای خود را طوری تنظیم کنید تا زمانی که همسرتان در منزل است، در کنارش حضور داشته باشید، نه احتمالاً در آشپزخانه.14- به نوع پوشش، آرایش و پیرایش خود در منزل همواره اهمیت بدهید.15- در طی روز از کلمات محبّتآمیز استفاده کنید.16- بسیاری از زنان بر این باورند که باید بیش از حد عاطفی باشند . اینگونه نباشید!17- بکوشید بدون آنکه در مسائل کاری و اجتماعی همسرتان مستقیماً دخالت کنید، خیلی دوستانه و غیرمتعصبانه به افعال وی ناظر باشید.18- میزان وابستگی و دلبستگی یک زن میتواند قابلیتهای شوهرش را برای توجه نشان دادن به او تحتالشعاع قرار دهد.19- هراز گاهی از او به خاطر محسناتش تمجید کنید.20- گاهی گفتگوی متعادل میتواند قفلهایی که بر زندگی عاطفی همسرتان زده شده، باز کند.21- هرگز به قصد آنکه همسرتان را برای انجام کاری سوق دهید، از او تعریف و تمجید نکنید.22- برای او این حق را قایل باشید که بتواند احساسات مختلفی داشته باشد.چند نکتهی مهم برای دخترخانمها (قبل از برقراری ارتباط عاطفی عمیق در دوران نامزدی)
در زیر، نکتههایی برای دخترخانمهایی که قصد ازدواج دارند، ارائه شده که لازم است در دوران اولیهی آشنایی با همسر آیندهشان به آنها توجه و دقت کافی داشته باشند
مسائل مهم در دوران نامزدی
چند نکتهی مهم برای دخترخانمها (قبل از برقراری ارتباط عاطفی عمیق در دوران نامزدی)
در زیر، نکتههایی برای دخترخانمهایی که قصد ازدواج دارند، ارائه شده که لازم است در دوران اولیهی آشنایی با همسر آیندهشان به آنها توجه و دقت کافی داشته باشند. باعجله و بدون آگاهی عمل کردن، موجب یک عمر پشیمانی خواهد شد. به توصیههای زیر که به شما در شناخت مرد مناسب زندگیتان کمک میکند، توجه کافی داشته باشید:
قبل از درگیری عاطفی، سؤالهای خود را مطرح کنید
قبل از اینکه درگیر مسائل عاطفی با مردی شوید، اطمینان حاصل کنید که با فرد مناسب یا نامناسبی طرف هستید! در اولین ملاقاتهاست که شما باید سؤالهایی از همسر آیندهی خود بپرسید تا بتوانید تصمیم بگیرید که آیا باید درگیر مسائل عاطفی بیشتری بشوید یا خیر؟!
قبل از اینکه با او ازدواج کنید و به قلب شما راه یابد، باید او را مورد ارزیابی و سنجش قراردهید. هرچه اطلاعات بیشتری در مورد نامزدتان داشته باشید، بهتر میتوانید قضاوت کنید که آیا او شریک زندگی مناسبی است یا خیر!
به منظور مطمئن شدن از اینکه نامزدتان، مناسب شماست یا نه، میتوانید در زمینههای زیر از او سؤال کنید:
- وضعیت خانواده و کیفیت روابط خانوادگی
- روابط عاطفی گذشته و دلیلهای بههم خوردن آنها
- درسهای آموختهشده از تجربههای زندگی
- اخلاقیات، ارزشها و دیدگاههای اخلاقی
- دیدگاههای عاطفی، تعهد و روابط
- فلسفهی مذهبی یا روحی
- هدفهای حرفهای، شخصی و...
با احساسات خود صادق باشید
بهطور کلی، ارتباطی موفق است که همیشه دارای صداقت و اساس و پایه باشد. وقتیکه شما در روابطتان با دیگران، در ابراز احساسات خود صادق نباشید، آن روابط بههم ریخته، نامطبوع و پیچیده خواهد شد.
در زیر به چند ویژگی صداقت احساسی اشاره میشود:
وقتی با کسی که او را دوست دارید، صادقانه صحبت میکنید، هر دویتان احساس میکنید که به یکدیگر نزدیک شدهاید. صداقت، همچون پلی میان قلب شما و قلب فرد مقابلتان میباشد. گویی صداقت، دری را به روی قلب شما باز میکند بنابراین او میتواند خود واقعی شما را احساس کند. اگر از نظر عاطفی با مردی که شما را دوست دارد صادق نباشید، روابطتان سطحی خواهد بود و هرگز این روابط بهطور جدی عمیقتر نمیشود. هرچه از لحاظ عاطفی صادقانهتر برخورد کنید، به همان اندازه، صمیمیت بیشتری را تجربه خواهید کرد و احتمال بیشتری دارد که شما با یکدیگر، آیندهای بهتر را خلق کنید. صداقت احساسی، بهوجودآورندهی صمیمیت میباشد.
صداقت احساسی شما، سبب میشود نامزدتان به خود اجازه دهد، احساساتش را بیان کند. وقتی با مردی از نظر عاطفی صادق هستید، موجب میشود او هم از نظر عاطفی با شما صادق باشد، او احساس امنیت بیشتری کند و بتواند احساسات قلبیاش را بیان کند. اگر نامزدتان احساس کند که شما احساسات خود را بیان نمیکنید، او نیز در برابر خودش، سپر محافظتی قرارمیدهد. زمانیکه احساسات خود را ابراز میکنید، همسرتان به شما اعتماد میکند و دیوارهای محافظ احساساتش فرومیریزند. مرد صادقی که مناسب شماست، همیشه به شما بهخاطر صداقت در ابراز احساساتتان، احترام میگذارد.
هویت و شخصیت نامزدتان
هویت، یکی از ضروریترین مشخصههای همسر دائمی شماست. بنابراین در جستوجوی مردی با هویت مناسب باشید. هویت، خمیرمایهی درونی شخص است. هر چیزی که درون فرد را بیان کند و ارزشهای زندگی او، اخلاق و رفتارش را نشاندهد، جزو هویت او میباشد. رفتار نامزدتان نسبت به خود، شما و بعد از ازدواج، رفتارش با فرزندان، نشاندهندهی هویت اوست در حالیکه شخصیت، روشی است که شخص، خودِ بیرونیاش را به جهان اطراف نشانمیدهد؛ روشی که او، ظاهرش را بیان میکند.
امکان دارد هویت در ظاهر، به اندازهی شخصیت، قابل رؤیت نباشد اما درواقع انعکاسی حقیقیتر از باطن شخص میباشد. اگر هویت و شخصیت را یک کیک در نظر بگیریم، «شخصیت» قسمت رویهی کیک و «هویت» مواد تشکیلدهندهی کیک میباشد.
در انتخاب مرد مناسبتان، به دو نکتهی زیر توجه کنید:
- به جای اینکه روی ویژگیهای شخصیتی او تکیه کنید، هویت او را بشناسید.
- به جای اینکه هدفتان، پیمان زناشویی باشد، مطمئن شوید که او هویت مناسبی دارد. (بهدنبال پیمان زناشویی بودن، چشم شما را به روی هویت او میبندد)
چند مشخصهی هویتی که باید در مرد ایدهآل خود جستوجو کنید، عبارتند از:
- تعهد نسبت به رشد و پیشرفت در انسانیت: شما نباید او را تهدید به رشد و پیشرفت کنید، بگذارید خودش این عمل را انجام دهد.
- صداقت عاطفی: یک ارتباط صمیمی، شریک بودن در همهچیز، بهخصوص در احساسات است. او باید مردی باشد که احساساتش را نسبت به شما بیان کند.
- صداقت: درستی، صداقت و وفاداری، از عوامل ضروری یک رابطهی سالم هستند. بدانید تا زمانی که شما به او احساس امنیت میدهید، با شما، خودش و دیگران صادق است.
- رشد فکری و مسؤولیتپذیری: از نظر فکری، رشد کرده و مسؤولیتپذیر باشد و آنچه را که میگوید و میخواهد در زندگی انجام دهد، جامهی عمل بپوشاند.
- اعتمادبهنفس بالا: نسبت به خودش، احساس خوبی داشته باشد. از خودش و محیط زندگیاش بهخوبی مراقبت کند و خودش را بهاندازهی شما دوست داشته باشد.
- نگرش مثبت نسبت به زندگی: مردی با هویت مناسب، خوبیهای دنیا را در شما و خودش میبیند و هنگامیکه شما با او هستید، احساس خوبی در مورد زندگی خواهید داشت.
شخصیت مرد مناسبتان، به اندازهی هویت او اهمیت ندارد. علاقه به ظاهر یک مرد، مهم است اما نه اینکه تنها ظاهر را درنظر بگیرید. شما باید او را بیشتر بهخاطر باطنش دوست داشته باشید.
آیا با هرکسی میتوان ازدواج کرد؟
به دیدگاه ها و توصیه های دکتر مجد مشاور و روانشناس در این خصوص توجه فرمایید:
اول در انتخاب زوج، رضایت خانوادهها است
یعنی اعضای مهم و اصلی خانواده (پدر،مادر،خواهر و برادر) از ان انتخاب رضایت داشته باشند.در خانوادههای ایرانی یک سنت است که اگر بزرگان خانواده ،فردی را بپذیرند و مثلاً بگویند که این داماد خوبی است ؛قبول داریم و مبارک است ان شاء الله … ، بدین ترتیب مرحله اول به خوبی پشت سر گذاشته شده است.
حالا این نوع انتخاب را مقایسه کنید با انتخاب یک دختر و پسری که بدون توافق خانوادههایشان میخواهند به محضر بروند و عقد کنند .خانوادهها با احترام به خواستگاری دختر میروند ، در روز خوبی مثلاً روز عید غدیر میروند،همگی توافق میکنند ،وبعد قرار نامزدی را میگذارند و … میبینید که ر ضایت خانوادههای طرفین ازدواج اولین عامل سرنوشت ساز در زندگی زوج ایرانی است.در کشوری که مردم به صورت دسته جمعی زندگی میکنند ،وقتی شما با یک مرد زندگی میکنید انگار با یک قبیله زندگی میکنید.
فقط یک مرد به تنهایی نیست .در مورد خانمها هم همینطور است .وقتی با یک دختر زندگی میکنید با یک قبیله زندگی میکنید.چطور ما باید خودمان رادر این قبیله جا کنیم و مورد پذیرش فامیل همسرمان قرار بگیریم ؟ فقط با کمال،یعنی یک قدری سازگار باشیم ،یک سلام و علیک درست و حسابی بکنیم ،احترام به بزرگترها را بلد باشیم ،همه این رفتارها را کمال میگویند.مگر یک خانم محترم ایرانی که اهل نماز و سجاده است ،از عروسش جز احترام متقابل و کلمات قشنگ و دلنشین چه میخواهد .ما اگر این کمالات را داشته باشیم به سرعت در خانواده همسرمان مورد پذیرش قرار میگیریم و جا میافتیم.
بنابراین عامل دوم یا شرط دوم این است که خانوادههای طرفین ،عروس و داماد را بپذیرند.
عامل سوم این است که این دو نفر که میخواهند با هم ازدواج کنند ،از نظر عاطفی قدری به هم شبیه باشند .
مثلاً یکی داغ داغ و دیگری سرد سرد،این دو نمیتوانند زوج مناسبی باشند .حداقل یک کمی از نظر عاطفی و احساسی به هم نزدیک باشند.قبلاً به کرات گفته ام مثلاً شما به یک آدم سرد از لحاظ عاطفی ،هر چه محبت کنید هیچ متوجه نمیشود.حتی گاهی خیال میکند که این وظیفه شماست.در حالی که این وظیفه ما نیست .گاهی با یک آدم داغ داغ مواجه میشوید که دائماً میگوید فدایت بشوم،چه چیزی میخواهی ؟می گوییم هیچی آقا،خیلی ممنون.یعنی آنقدر شعله عواطف او بالاست که ما میسوزیم ! به این لحاظ است که میگوییم اگر عاطفه دو نفر قدری نزدیک و شبیه به هم باشد برای سازگاری ،بهتر است.
عامل چهارم ،شباهت و نزدیکی میزان هوش و حواس زوجین است.
مثلاً یک خانمی با ضریب هوشی ۱۲۰ چگونه میتواند با آقایی با ضریب هوشی ۸۵ زندگی کند و به سازگاری و توافق هم برسند ؟زن و شوهرها باید از لحاظ هوشی نزدیک به هم باشند.
مثلاً هر دو نزدیک به ۱۲۰ باشند .در مورد افراد کم هوش خیلی خوب بود اگر قانون مانع ازدواج آنان میشد. مثلاً فردی با ضریب هوشی ۵۲ نمیتواند خودش را اداره کند چه رسد به زن و بچه یا به شوهر و بچه .باید برای آنها برنامههای دیگری مانند ازدواجهای موقتی گذاشت.واقعاً بعضی افراد نباید ازدواج کنند چون مشکلات بیشتری به وجود میآورند.چنین زوجی قادر نیستند بچههای خود را تر و خشک و نگهداری کنند .
ممکن است هوش والدین روی هوش بچهها اثر بگذارد ؟بله ممکن است اثر بگذارد.ما برای افراد کم هوش چندین برنامه درمانی داریم.به اینها نکات روانی یاد میدهیم.ممکن است طی ۱۰ سال بتوانند ۵ کلاس درس بخوانند ،بعضی کارهای ضروری را به اینها یاد میدهیم.باور کنیدازدواج یک پدیده فوق العاده مقدس و مهمی است،همینطوری نمیشود ازدواج کرد.
عامل پنجم ،نزدیکی جغرافیایی ،این دو نفر است.
نمیدانم شما چقدر روی عامل جغرافیا تاکید میکنید ولی خصوصیت جغرافیایی پاره ای خصوصیات روانشناسی و شخصیتی به ما میدهد .مثلاًمردم مناطق جغرافیایی سردسیر را با مردم مناطق جغرافیای کویری یا جغرافیای مدیترانه ای و … مقایسه کنید،حتماً تفاوت دارند.معمولاً مردمی که در کنار دریا زندگی میکنند آرامترند.برای اینکه طبیعت به نفع آنهاست.یک چوب خشک را در این مناطق در زمین بکاری ،سبز میشود.
تیر قیراندود چراغ برق شهر من ،شاخه میدهد،باور میکنید ؟!
مثلاً اگر خیلی تنبل هم باشید فقط کافی است که کنار دریا بنشینید و قلاب ماهیگیری را داخل دریا بیندازید و ماهی بگیرید.ناهار شما آماده است ! حالا این را با یک مرد کویری که آب ندارد ، زندگی ندارد ،اصلاً کلافه است ،مقایسه کنید .لذا این آدم شمالی با آن آدم کویری صفات رفتاری و شخصیتی اش فرق میکند.این یکی ملایمتر است و آن یکی قدری تندتر.
ما میگوییم وقتی میخواهید ازدواج کنید ،بهتر است طول و عرض جغرافیاییتان به هم بخورد و نزدیک باشد.خوب است اینجا به تفاوت سنی مطلوب میان زن و شوهر هم اشاره ای بکنیم :
مطلوب است که آقایان در حدود چهار تا هفت سال بزرگتر از خانمها باشند.هرگز یک خانم نباید با یک مرد کم سن و سال تر از خودش ازدواج کند .شاید در ابتدا این انتخاب برایش جالب باشد ولی براستی او برایش شوهر نیست.مردی که مثلاً هفت یا هشت سال از همسرش کوچکتر است ،نمی تواند شوهر مناسبی باشد.
عامل ششم ،شباهت تحصیلی است .
ما خیلی اصرار میکنیم که سطح تحصیلات زن و شوهر در میزان توافق و سازگاری آنان مؤثر است.زندگی یک آدم باسواد با یک آدم بی سواد خیلی سخت است.مثلاً نمیشود که یکی دکترا داشته باشد و دیگری فقط شش کلاس درس خوانده باشد.البته در زمان قدیم رسم بود که مردان، زنان بی سواد یا کم سواد میگرفتند که اگر هر بلایی سرش آوردند ، متوجه نشود.اما الان شرایط جامعه تغییر کرده است.
غالباً آقایان دوست دارند با زنان باهوش و تحصیل کرده ازدواج کنند .زیرا معتقدند وقتی که ما مردیم چراغ خانه ما را روشن نگه میدارند. ولی یک زن کم عقل و کم هوش نمیتواند چراغ خانه را روشن نگه دارد.اصلاً چه لزومی دارد که زنی بگیریم که زنی بگیریم که هوشش کم باشد.مگر ما میخواهیم چه کار کنیم ؟ما میخواهیم زندگی کنیم .این زندگی ماست .این میزان درآمد ماست .هر جا مشکلی دارد بفرمائید.چرا ما با کسی ازدواج کنیم که ما را درک نکند.اتفاقاً اگر ما را درک کند و بفهمد خیلی خوب است.من فکر میکنم در گذشته ،مردها از زنهای تیز و باهوش وحشت داشتند برای اینکه ما مردها عیب و ایرادهایی داریم که یک خانم فهمیده و نازنین این ایرادها را رفع میکند ولی اذیت هم نمیکند .
الان مردهای ما بسیار علاقمندند که با زنان تحصیل کرده ازدواج کنند .مثلاً مردهایی که تحصیلاتشان در حد زیر دیپلم ،یا زیر کلاس پنجم ابتدایی یا زیر لیسانس است،تمایل دارند که زنهای باسوادتر از خودشان بگیرند .یک مورد مشاوره داشتم که به آقا گفتم :” این خانم لیسانسه هستند ولی شما فقط شش کلاس درس خوانده اید .“ آقا گفت :”عیبی ندارد من از ایشان خیلی چیزها یاد میگیرم.“ گفتم :” نه،صلاح نیست.“
عامل هفتم ،وجود اساس دلبستگی بین طرفین ازدواج است.
وقتی قصد داریم با کسی ازدواج کنیم لازم است که قدری دلمان با او باشد .شما میدانید مردمی که با عشق زیاد نسبت به همدیگر ازدواج میکنند خیلی زود سرد میشوندو حتی کار به جدایی و طلاق هم میکشد.ولی برای یک ازدواج مطلوب و معقول دوست داشتن عادی و مختصر لازم است.مثلاً کسی که به خواستگاری دختر خانمی آمده و حالا نامزد شدهاند باید دو ،سه ماهی با همدیگر رفت و آمد کنند تا قدری نسبت به هم احساس دلبستگی پیدا نمایند .به طوری که اگر دوروز همدیگر را ندیدند دلشان تنگ بشود.این احساس ،عالی است.یک احساس دلتنگی نه کمتر و نه بیشتر.بعضیها که به شدت عاشق میشوند،می گویند یا این یا مرگ.من به شاگردانم یاد داده ام که در چنین شرایطی ،مرگ را ترجیح بدهند.این چنین ازدواجی فایده ندارد .خاطر خواهی یا افراط دوست داشتن همان چیزی است که مثلاً نوجوان یا جوانی از آپارتمان بیرون میآید و دم آسانسور دختری را میبیند و یک دل نه صد دل عاشقش میشود،تنها به یک نگاه .چنین ازدواجی به درد نمیخورد ،ما میخواهیم یک کسی را داشته باشیم که مثلاً او را چهار ماه ببینیم ،بعد دوستش بداریم.بگوییم که حداقل چهار ماه او را میشناختیم و بعد به او علاقمند شدیم.
عامل هشتم ،تشابهات مذهبی است .
من اعتقاد راسخ دارم که شیعه فقط باید با شیعه زندگی و ازدواج کند ،مسیحی با مسیحی ،کلیمی با کلیمی و … چون ما هراندازه بینش زندگی با فردی از یک مذهب دیگر را داشته باشیم ولی بالاخره یک مادربزرگی داریم که طبق اعتقادات و سنتها و باورهای خودش عمل میکند.
ممکن است متوجه نشود که اینها کتاب دارند . ممکن است در کلام خود گاهی بد و بیراههایی بگوییم که مثلاً داماد یا عروس خانه ما که از یک دین و مذهب دیگری است بدش بیاید . تفاوت زبان چندان مهم نیست ،اغلب زن و شوهرها زبان یکدیگر را یاد میگیرند ولی مذهب را نمیتوانند .
عامل نهم ،از نظر ظاهری تقریباًُ شبیه هم باشند .به هر حال یک ظاهر متعادل مورد درخواست است.درمورد هیچ یک از عواملی که تاکنون درباره اش صحبت شد ،ما دیدگاه ایده آلیستی نداریم .ما دنبال ایده آل نیستیم ،ما همین زندگی معمولی را بچرخانیم هنر کرده ایم .ما برای ازدواج یک آدم معقول و متدین میخواهیم که سواد و سن او هم معمولی باشد ،خانواده معقولی هم داشته باشد.اصلاً ایده آل گرا نیستیم .
با کمال جسارت بگویم بسیاری از آقایان و خانمهایی که ازدواج نکردهاند یا اینکه دیر ازدواج میکنند علتش این است که ایده آلیستی فکر میکنند.
مثلاً دختر خانم بدنبال آقایی است که هنوز در تاریخ نیامده و باید بسازیم و برعکس.من به عنوان مشاور خانوادهها اعتقاد دارم که با همان چیزهایی که داریم باید قناعت کنیم .این همه خانم و آقای خوب و اهل زندگی در این مملکت وجود دارند که شایسته ازدواج هستند .حالا چه فایده ای دارد که ما بخواهیم یک فردی را با فلان شرایط بدهیم برایمان طراحی کنند !ما با چشم و ابروی دیگری که زندگی نمیکنیم ،ما با شخصیت یک آدم زندگی میکنیم .
در مورد تشابهات ،شناخت بعدی ما در مورد چیزی به نام شخصیت است.
شخصیت مجموعه خصوصیات سرشتی و اکتسابی ما است.مثلاً یک فردی را میبینید که خیلی منزوی و درون گراست.بعد فرد دیگری را میبینید که خیلی شاد و برون گراست .این دو نفر نمیتوانند با هم ازدواج کنند .چون هر کدام ساز خودش را میزند .یک کسی که از نظر ویژگیهای شخصیتی ،حد وسط باشد بسیار مناسب است .آیا درون گرایان میتوانند با هم ازدواج کنند ؟شاید بد نباشد چون هر دو ساکت یک گوشه ای مینشینند و ممکن است خودشان راضی باشند .ولی آدم احساس میکند که چه خانه ساکت و سردی .برون گرایان چطورند ؟اینقدر حرف دارند که هیچکدام حاضر به ساکت شدن نیستند .ولی مردم متعادل و عادی چه کانیاند ؟آدمهایی که حد وسط این دوتا ویژگی هستند :درون گرایی و برون گرایی .
برای آغاز یک زندگی سالم، مسلماً چیزی جز سلامت و صحت طرفین ملاک نیست.
به همین منظور، عروس و داماد با مراجعه به محضر از انجام پارهای آزمایشات مطلع میشوند. محضر، زوجین را با معرفینامه عکسدار مهرشده به آزمایشگاه میفرستد.
آزمایش VDRL
سیفلیس یک بیماری مقاربتی عفونی است که عامل آن یک نوع باکتری به نام ترپونما پالیدوم میباشد.
این باکتری به طور طبیعی فقط انسان را آلوده میکند و از آنجایی که بسیار حساس و ظریف است برای ایجاد بیماری در بیشتر موارد تماس مستقیم با منبع آلودگی لازم است. ترپونم از طریق خراش جزئی در پوست یا غشای مخاطی اندام تناسلی یا دهان و غیره وارد بدن میشود.
سیر بیماری سیفلیس به 3 دوره تقسیم میشود:
1- دوره اول با ورود باکتری و ایجاد یک زخم نسبتاً سفت در ناحیه تناسلی به نام شانکر مشخص میشود، پایان این دوره همراه با بهبودی خود به خود این زخم است.
2- پس از آن، دوره دوم شروع میشود که مشخصه بارز آن ایجاد یک عفونت فراگیر است، یعنی باکتری بهطور وسیعی در بدن پخش میشود و سبب ایجاد ضایعاتی در مخاطها، چشمها، استخوانها، مفاصل و سیستم قلبی- عروقی و عصبی مرکزی میشود. سیستم دفاعی بدن در اکثر بیماران درماننشده، قادر به مقابله با این هجوم گسترده باکتری در خون است. به عبارت دیگر بیشتر مبتلایان درماننشده، قابلیت لازم برای از بین بردن عفونت و ایجاد بهبودی بیولوژیک را دارند.
3- بیماری در 40 درصد بیماران درماننشده از حالت ژنرالیزه خارج و وارد دوره سوم میشود. در این مرحله به علت واکنشهای بیش از معمول دفاع سلولی بدن (سیفلیس هیپرآلرژیک) بافتها و اعضای بدن تخریب میشوند. مهمترین ضایعات، مربوط به دستگاه قلبی- عروقی (سیفلیس قلبی- عروقی) و دستگاه عصبی (سیفلیس عصبی) است. این عوارض 10 تا 20 سال پس از شروع بیماری ظاهر میشوند.
موارد مرگومیر این بیماری مربوط به دوره سوم (سیفلیس عصبی یا قلبی- عروقی) است.
سیفلیس مادرزادی
مادر مبتلا به سیفلیس پس از ماه چهارم بارداری میتواند جنین خود را آلوده کند. اگر عفونت مادر شدید باشد، جنین سقط میشود ولی اگر عفونت مادر خفیف باشد، بچه زنده به دنیا میآید و علایم مختلفی از خود نشان میدهد.
اگر 2 سال پس از ابتلا، مادر باردار و جنین مبتلا شود، جنین میتواند سقط شود یا با علایم دوره دوم سیفلیس اکتسابی متولد شود. ولی اگر بعد از 2 سال یعنی زمانی که مادر وارد دوره سوم سیفلیس شده بارداری رخ دهد، نوزاد متولدشده میتواند بدون علایم خاصی باشد یا علایم مشخصی مثل سهگانه هوچینسون را نشان دهد. معمولاً این سه علامت هوچینسون که تا 20 سالگی خود را نشان میدهند عبارتند از: 1- دندانهای هوچینسون که دندانهای تغییر شکلیافته ثنایای دایمی است. 2- کدورت قرنیه که منجر به کوری میشود. 3- ضایعه عصب زوج هشتم که منجر به کری میشود.
درمان این بیماری در کلیه مراحل ذکرشده به کمک آنتیبیوتیک پنیسیلین انجام میشود، ولی نوع و میزان مصرف آن به مرحله بیماری بستگی دارد.
پس از کشف پنیسیلین از تعداد مبتلایان به آن کاسته شد ولی از سال 1958 مجدداً تعداد مبتلایان، سیر صعودی پیدا کردند. دلایل آن را میتوان به عوامل متعدد اجتماعی و اخلاقی ربط داد. مثل عدم رعایت اصول اخلاقی، آزادی و بیبند و باری، افزایش روابط جنسی، مهاجرت مردم و جهانگردی و وجود بیمارانی که به بیماری خود توجهی ندارند.
در کشور ما به منظور پیشگیری از شیوع این بیماری با توجه به شرایط حاکم بر جامعه، انجام آزمایش تشخیصی برای کلیه مردان در زمان ازدواج و فقط خانمهایی که ازدواج مجدد هستند، اجباری است. همچنین برای جلوگیری از بروز موارد سیفلیس مادرزادی، این آزمایش جزء آزمایشات روتین دوران بارداری هم است.
محضرها در فرمهای معرفینامه خود از این آزمایش با عناوین متفاوتی نام میبرند. به عنوان مثال: تست بیماری آمیزشی، تست بیماری مسری، آزمایش خون، آزمایش VDRL.
برای انجام این آزمایش کمی سرم (یا پلاسما) خون مورد نیاز است. پس از خونگیری و جدا کردن سرم (یا پلاسما)، یک قطره از سرم را روی صفحه خاصی قرار میدهند و به آن یک قطره معرف مربوطه را اضافه میکنند و اجازه میدهند 8 دقیقه روی دستگاهی که حرکت چرخشی در سطح افق دارد (روتاتور) با یکدیگر مخلوط شوند و پس از آن تشکیل دانههای سیاهرنگ مورد بررسی قرار میگیرد. حضور دانههای سیاهرنگ یعنی مثبت بودن. از آنجاییکه این روش جزء روشهای غربالگری محسوب میشود (یعنی در بیشتر موارد نتیجه منفی آن ارزش تشخیصی دارد) ولی نتیجه مثبت آن میتواند به دلیل برخی بیماریهای دیگر مثل بیماریهای خودایمن، بیماریهای کبدی (هپاتیت حاد ...) بیماریهای عروقی و عفونتهای ویروسی مفید باشد. لذا نتایج مثبت حاصله را باید با یک روش تأییدی اثبات کرد. این روش در اغلب آزمایشگاههای مراکز بهداشتی انجام نمیشود در اینگونه موارد، شخص مورد نظر با یک معرفینامه به سازمان انتقال خون فرستاده میشود. آزمایش تأییدی، FTA-Abs نام دارد. با نتیجه مثبت این آزمایش، مرحله بیماری قابل تشخیص نیست (در کلیه مراحل این بیماری آزمایش FTA مثبت میشود، حتی در دوره بهبودی) لذا فرد باید توسط متخصص مورد بررسی قرار گیرد و در صورت نیاز اقدام درمانی انجام شود. پس از پایان درمان و اجازه کتبی پزشک معالج صدور گواهی ازدواج توسط آزمایشگاه بلامانع خواهد بود.
آزمایش اعتیاد
نمونه ادرار از زوجین به منظور شناسایی افرادی که ترکیبات تریاک را استعمال میکنند، گرفته میشود. مصرف مواد مخدر جزء ناهنجاریهای اجتماع محسوب میشود، لذا دور از انتظار نیست اگر مصرفکننده این مواد که برای ازدواج مراجعه میکند سعی در مخفی نگهداشتن آن نماید (مثلاً از طریق تقلب در گرفتن نمونه ادرار).
بدین خاطر نمونهگیری در این بخش با حضور ناظر انجام میشود. در سیستمهای قدیمی نظارت به کمک آینههای نصبشده روی دیوارهای اتاق نمونهگیری انجام میشد. اگرچه هنوز هم آزمایشگاههایی بدین طریق نمونهگیری میکنند، ولی به کارگیری تکنولوژی دوربینهای مداربسته در برخی آزمایشگاهها ضمن رعایت اصول اخلاقی و احترام گذاشتن به شأن افراد، صحت نمونهگیری را هم تضمین میکند. اولین بار در تهران آزمایشگاه شهید هاشمینژاد وابسته به مرکز بهداشت غرب تهران، در سال 1376 مجهز به این سیستم شد که رضایتمندی توأم مراجعهکننده و پرسنل ناظر را دربر داشت.
لازم به ذکر است انجام این آزمایش نیازی به ناشتا بودن ندارد و نمونه ادرار در لیوان یکبار مصرفی که در اختیار مراجعهکننده قرار میگیرد، گرفته میشود.
به طور کلی اگر آزمایش خاصی باید روی تعداد زیادی از افراد انجام شود، باید از تستی استفاده کرد که سریع نتیجه آن مشخص میشود. به این تستها، تستهای غربالگری میگویند، نتیجه منفی این تستها با اطمینان قابل گزارش است ولی نتیجه مثبت آنها را باید با روش تأییدی (جداسازی به روش کروماتوگرافی لایه نازک [TLC]) آزمایش کرد که البته به زمان بیشتری برای انجام آن نیاز است.
تست غربالگری عدم اعتیاد به کمک تستهای نواری (Strip Test) یا (Rapid Test) انجام میشود. بدین ترتیب که قسمت جذبکننده این نوارها در داخل ادرار تازه قرار میگیرد و نتیجه حداکثر پس از 5 دقیقه قابل گزارش است. تکنیک بهکار رفته در این نوارها ایمن و کروماتوگرافی است.
در تست عدم اعتیاد، جدا از مصرف ترکیبات تریاک، مصرف یکسری داروها باعث میشود نمونه ادرار با روش غربالگری نتیجه مثبت دهد، لذا با آزمایش تأییدی (TLC) باید مورد بررسی قرار گیرد. بیشترین دارویی که در روش غربالگری باعث نتیجه مثبت میشود، داروهای کدئیندار است. متأسفانه به دلیل مصرف بیرویه داروهای کدئیندار (به خصوص استامینوفن کدئین) تعداد مراجعین ازدواجی که نمونههایشان برای آزمایش تأییدی کنار گذاشته میشود کم نیستند. از نظر آزمایشگاه جداسازی، یعنی جدا کردن افرادی که ترکیبات تریاک مصرف کردهاند از کسانی که کدئین مصرف کردهاند. ولی از نظر زوحین یعنی پرداخت هزینه بیشتر و به هم خوردن برنامهریزیهای از پیش تعیینشده مراسم عقد.
برخی افراد داروهای کدئین را با تجویز پزشک مصرف میکنند لذا آزمایشگاه نمیتواند به همه تکلیف کند قبل از آزمایش دارو مصرف نکنید بلکه میتواند با اطلاعرسانی اعلام نماید حتیالامکان 72 ساعت قبل از آزمایش، از مصرف داروهای کدئین خودداری نمایید. بعضی از آزمایشگاهها در تهران با مکاتبه به محضرها و پیغام روی نوار تلفن گویای خود میکوشند مشکلات مراجعین خود را در این خصوص کمتر کنند.
این امر باعث میشود کسانی هزینه آزمایش جداسازی را پرداخت نمایند که واقعاً مجبورند داروها را مصرف کنند و لذا انتظار بیش از وظیفه، از آزمایشگاه نخواهند داشت.
این نکات به شما در انجام آزمایش و به آزمایشگاه در ارایه نتیجه صحیح کمک میکنند
1- مادر و دختری که کپی نتیجه آزمایش ازدواج یک سال قبلش را به همراه دارد، با داد و فریاد به مسؤول آزمایشگاه میگویند: «آزمایش شما نشان نداد که آقا معتاد است، ولی بعداً فهمیدیم تریاک مصرف میکرده و نتوانستیم ترکش دهیم؛ به خاطر همین کار به دادگاه کشید.» مادر که در عصبانیت دست کمی از دخترش ندارد ادامه میدهد: «ظاهراً آن موقع هم معتاد بوده، پس چرا آزمایش شما این را نشان نداده؟» پس از آرام کردن آن دو، مسؤول آزمایشگاه توضیح میدهد که وقتی کسی مواد مخدر مصرف میکند، بنا نیست این مواد جزء وجود فرد شود. مواد مخدر مثل هر چیز دیگر که وارد بدن میشود، به تدریج از بدن خارج میشود. بنابراین اگر کسی به خودش فرصت دهد و از مصرف مواد خودداری کند، نتیجه جوابش منفی خواهد شد. به عبارت دیگر جواب منفی فقط نشاندهنده وضعیت فرد در چند یا چندین روز اخیر است. لذا خانوادهها نباید با اتکا به این آزمایش مهر تأیید روی فردی بزنند و بررسیهای رایج در عرف را رها کنند.
2- مراجعهکننده دیگری که برگه جواب مثبت در دست دارد به مسؤول آزمایشگاه میگوید من نه تنها دارو نخوردهام، بلکه سیگار هم نمیکشم. حالا حاضرم دوباره نمونه بدهم تا ثابت شود که شما اشتباه کردهاید. پس از پرسش و پاسخهای متعدد مشخص میشود که وی چند روز قبل به دلیل درد کمر، یک قاشق از شربت گیاهی قهوهایرنگی را مصرف کرده است. مسؤول آزمایشگاه یادآوری میکند در اغلب داروهای شربتمانند که در عطاریها موجود است و به عنوان ضد درد تجویز میشوند، ترکیبات تریاک به کار رفته است و از مصرف آنها باید پرهیز کرد.
3- مورد دیگر فردی بود که اظهار میکرد یکی از بستگان نزدیک وی در خانه مواد مخدر مصرف میکند ولی تا به حال خودش مصرف نکرده، چطور آزمایش او مثبت شده است؟ با همین توضیحات جواب سؤال این فرد روشن است: افرادیکه در معرض استنشاق مستقیم دود ناشی از مواد مخدر هستند، تا حد زیادی در معرض آلودگی قرار دارند و ممکن است نتیجه آزمایش آنها مثبت باشد.
4- نگرانی بیش از اندازه پدر دختری باعث میشود داماد آیندهاش را برای تست عدم اعتیاد به آزمایشگاه بیاورد. وی درخواست انجام آزمایش از نظر مواد اعتیادزای قدیمی و جدید را دارد. وی آنقدر از مواد مخدر وحشتزده است که در ادامه اظهار میکند: «ممکن است چیزی خورده باشد تا جوابش منفی شود؟» به وی توضیح داده میشود در حال حاضر ترکیبات تریاک چون شیوع بیشتری در کشور دارند، (به دلیل فراوانی آن و قیمت کمتر نسبت به سایر مواد اعتیادزا و بومی بودن آن در منطقه) بیشتر مورد توجه هستند و آزمایشگاهها فقط برای شناسایی آنها تجهیز شدهاند. از نظر علمی وجود هیچ دارو یا ترکیب دیگری که در صورت مصرف نتیجه آزمایش را منفی کاذب نماید، اثبات نشده است. جهت اطمینان از صحت نمونه گرفته شده، pH نمونه و وزن مخصوص آن و درجه حرارت نمونه کنترل میشود.
آموزش و مشاوره تنظیم خانواده
مرحله بسیار مهمی از زندگی است؛ نه تنها برای زن و شوهر، بلکه برای نسلهای بعد هم سرنوشتساز است. افزایش آگاهیهای بهداشتی نقش مهم و مؤثری در تأمین سعادت و سلامت افراد خانوادهها و جامعه دارد.
واحدهای بهداشت خانواده در تمام مراکز بهداشتی و درمانی کشور وظیفه دارند درباره مسائل بهداشتی ازدواج، بارداری، زایمان، نگهداری و تأمین سلامت کودکان بهترین راه حلها را در اختیار مراجعان خود قرار دهند یا آنها را به افراد با صلاحیت معرفی کنند. آموزش تنظیم خانواده که در ادامه آزمایشات ازدواجی انجام میشود، در راستای اهداف مطرحشده است. اگرچه زمان کافی در اختیار پرسنل این بخش وجود ندارد و نیز حجم مطالب اجازه توضیحات بیشتر را نمیدهد، ولی آشنایی زوجین با این واحد میتواند گرهگشای مشکلات آنان در آینده باشد.
در مشاوره قبل از ازدواج توصیههای لازم راجعبه پیشگیری از بیماریهای ارثی، بارداری، سن مناسب برای بارداری، تعداد بچهها و روش مناسب تنظیم خانواده به زوجهای جوان داده میشود.
واکسن کزاز
کلستریدیوم تتانی یک نوع باکتری از دسته باکتریهای اسپوردار و عامل بیماری کزاز در انسان است. شکل فعال باکتری در برابر حرارت و مواد شیمیایی مقاومت چندانی ندارد، ولی اسپور آن سالها در خاک خشک و گردوغبار زنده میماند و نسبت به حرارت و مواد شیمیایی مقاومت زیادی دارد. این باکتری یک سم (اگزوتوکسین) قوی به نام تتانواسپاسمین ترشح میکند که عامل اصلی بروز علایم بیماری است. علایم این بیماری با فعالیت شدید اعصاب حرکتی، سفتی و انقباض شدید عضلات مشخص میشود.
سم کزاز یک ترکیب پروتئینی است که نسبت به حرارت، مواد شیمیایی، اسیدها و قلیاها حساس میباشد و سریع تجزیه میشود. حتی الکل 70 درجه آن را زود خراب میکند.
منشأ عفونت که حاوی اسپور باکتری است، میتواند خاک (20 تا 64 درصد نمونههای خاک، آلوده هستند)، لباس کثیف، گردوغبار، مدفوع (بیشتر مربوط به اسب)، خار گل، میخ، وسایل جراحی (کامل استریلنشده) باشد.
بیماری در نتیجه آلودگی یک زخم (اغلب زخم عمیقی که بافت لهشده داشته باشد) با اسپور باکتری به وجود میآید. این اسپورها درون زخم در شرایط بیهوازی به فرم فعال تبدیل میشوند و سم تولید میکنند سم تولیدشده به طور موضعی عضلات همان ناحیه را منقبض میکند و همچنین از طریق رشتههای عصبی خود را به سلولهای عصبی- حرکتی در شاخ قدامی نخاع میرساند و با تحریک آنها انقباض موضعی ناحیه آلوده را تشدید میکند. پس از آن با انتشار سم در تمام قطعات نخاعی، تمام عضلات بدن به حالت انقباض درمیآیند. تحریکپذیری شدید سلولهای عصبی شاخ قدامی باعث میشود هرگونه عامل تحریکی محیطی (هر چند ضعیف مثل تماس دست با بدن بیمار یا محرکات بینایی و شنوایی) اسپاسم عضلانی را تشدید کند.
تعداد این حملات تشنج (انقباض عضلانی) و زمان آن در بیماران، بسیار متفاوت است. مشکلات تنفسی عامل بیشتر موارد منجر به مرگ در این بیماری است.
کزاز نوزادان
به بیماری کزاز در یک ماه اول عمر اطلاق میشود که به علت استفاده از وسایل آلوده ضمن بریدن بند ناف، ختنه کردن، پانسمان و سوراخ کردن گوش به وجود میآید. کزاز نوزادان با واکسیناسیون مادر حداکثر تا ماه ششم بارداری قابل پیشگیری است. یکی از بهترین راههای جلوگیری از بروز این بیماری کشنده این است که به واکسن کزاز هنگام ازدواج توجه کافی شود.
واکسیناسیون علیه این بیماری با توجه به پراکندگی گسترده اسپور این باکتری در اغلب نقاط دنیا، راه پیشگیری از بروز این بیماری است. این واکسیناسیون به منظور مقابله با سم باکتری انجام میشود.
واکسن کزاز، سم غیر فعالشده باکتری (توکسویید) است. جهت اثربخشی بیشتر این واکسن، واکسن دیفتری و سیاهسرفه هم، همراه آن تزریق میشوند. بدین لحاظ به آنها واکسن سه گانه (ثلاث- DPT) گفته میشود. اولین تزریق این واکسن در 2 ماهگی انجام میشود. مراحل بعدی به ترتیب در 4 ماهگی، 6 ماهگی، 18 ماهگی و 4 تا 6 سالگی (بدو ورد به مدرسه) انجام میپذیرد. با این تزریقات مصونیت در مقابل کزاز به وجود میآید و از آن به بعد هر 10 سال تزریقی به نام یادآور باید انجام شود تا مصونیت در برابر کزاز همچنان حفظ شود. واکسن یادآور شامل واکسن کزاز و دیفتری است که به آن واکسن دو گانه (DT) گفته میشود.
به همه خانمهای مراجعهکننده برای ازدواج واکسن کزاز تزریق میشود؟
با رعایت فواصل زمانی تزریقات ذکرشده، سال پایان دبیرستان زمان یادآور اول خواهد بود. لذا اگر خانمی در فاصله 10 سال پس از یادآور اول ازدواج کند نیازی به تزریق واکسن در زمان ازدواج ندارد، در غیر این صورت باید واکسن به صورت داخل عضلانی (عضله پشت بازو- دلتویید) برای وی تزریق شود. ولی جهت اطلاع محضر برای هر دو نفر آنها کارت واکسن کزاز صادر میشود تا مدارک مورد نیاز محضردار، برای ثبت عقد کامل باشد. در ضمن زمان یادآور بعدی هم به آنها اعلام میشود.
تالاسمی
صفت ارثی یک ویژگی است که والدین به فرزندان خود منتقل میکنند. برخی از این صفتهای ارثی باعث بروز یک بیماری میشوند، ولی برخی دیگر فقط یک ویژگی را توصیف میکنند.
مثلاً رنگ چشم، یک ویژگی است که توسط آن افراد را میتوان توصیف کرد. فلانی رنگ چشمش آبی یا سبز است ... !
ولی تالاسمی یک صفتی است که بیماری را منتقل میکند. در این بیماری مغز استخوان قادر به ساختن مقادیر کافی از هموگلوبین طبیعی در گلبولهای قرمز نیست. میزان کاهش هموگلوبین طبیعی در انواع مختلف تالاسمیها متفاوت است. لذا در افرادی که این صفت ارثی را دارند، تالاسمی به یک شکل بروز نمیکند.
در انتقال صفات ارثی از والدین به فرزندان به دو نکته توجه نمایید:
1- بروز صفتهای ارثی تابع قانون احتمالات است، یعنی انتظار نداریم پدر و مادری که یک صفت را دارا هستند، آن را حتماً به فرزندان خود منتقل کنند.
2- صفتهای ارثی که به صورت بیماری خود را نشان میدهند، از تنوع زیادی برخوردارند. تعدادی از آنها شیوع بیشتری دارند و پراکندگی این صفات در جوامع مختلف متفاوت است.
تالاسمی در ایران شایعترین بیماری ژنتیکی است و از انواع تالاسمیها، نوع بتا شیوع بیشتری دارد.
تالاسمی بتا خود به انواع مختلف تقسیم میشود. در انواع مختلف آن، میزان کاهش Hb طبیعی متفاوت است.
بتا تالاسمی مینور، نوعی بتا تالاسمی است که در آن کاهش Hb طبیعی مشکل حادی را ایجاد نمیکند، چون بدن با افزایش تعداد گلبول قرمز خود این مشکل را تا حدودی جبران مینماید. این افراد اگر با کسی که این صفت را ندارد ازدواج کنند، هیچ خطری فرزندان آنها را تهدید نمیکند و حداکثر ممکن است فرزندی مثل خود فرد، به صورت ناقل مینور متولد شود. ولی اگر با کسی که این صفت را دارد ازدواج کنند، 25 درصد احتمال دارد که فرزند مبتلا به تالاسمی ماژور به دنیا بیاید.
وقتی بدانید فراوانی ناقلین (بتا تالاسمی مینور) در جامعه ایران حداقل 1 نفر از هر 20 نفر است و اینکه هر سال بیش از 700 هزار داوطلب ازدواج از نظر تالاسمی با آزمایش خون غربال میشوند و از این تعداد 2500 زوج ناقل تالاسمی تشخیص داده میشوند، حتماً خواهید گفت چرا از سال 1376 برنامه ملی پیشگیری تالاسمی به طور رسمی در رأس برنامههای مراکز بهداشت سراسر کشور قرار گرفته است؟ چقدر دیر ...!
امروزه با وجود راهکارهایی که به کمک زوج ناقل میآید تا از تولد فرزند مبتلا به تالاسمی ماژور جلوگیری کند، زوجهای ناقلی پیدا میشوند که با وجود تمام مشاورهها و آگاهیهایی که در واحد مشاوره تالاسمی به آنها داده میشود، اصرار به ازدواج دارند. این تصمیم شاید حق مسلم آنها باشد و البته هیچ مرجع قانونی حق بیتوجهی به تصمیم آنها را ندارد ولی تولد یک بچه مبتلا به تالاسمی ماژور تنها مشکل پدر و مادر وی نخواهد بود بلکه سیستم بهداشتی- درمانی هم که باید تاوان حس مسؤولیتپذیری خود را بپردازد، وظیفه دارد آنها را تنها نگذارد؛ این زوجین پس از مشاورههای ویژه تالاسمی تشکیل پرونده میدهند و ضمن تأیید و تأکید بر تصمیم خود، زیر نظر مرکز بهداشت نزدیک محل سکونت خود قرار میگیرند.
البته لازم است قبل از بارداری جهش ژن بتاگلوبین زوجهای مینور تعیین شود. نتیجه این آگاهی از جهش ژنی، بعداً در دوران بارداری خانم به تعیین الگوی وراثت جهش تالاسمی جنین کمک میکند.
برای تعیین وضعیت جنین از نظر تالاسمی ماژور نیاز به نمونهبرداری در هفته 10 تا 12 با روش تکهبرداری از پرزهای جفتی (CVS) یا در هفته 14 تا 16 با روش آمنیوسنتز است.
اگر پس از بررسیهای لازم مشخص شود جنین ژنهای جهشیافته والدین را دریافت کرده است، جنین به تالاسمی ماژور مبتلا است، که احتمال آن 25 درصد است. در این صورت سقطدرمانی با مجوز پزشکی قانونی میسر است. البته در 75 درصد موارد هم احتمال دارد جنین سالم باشد. در این صورت بارداری ادامه مییابد.
بتا تالاسمی ماژور نوع شدید بیماری بتا تالاسمی است. در این نوع به دلیل کاهش هموگلوبین طبیعی، اکسیژنرسانی به بافتها با مشکل همراه است. بدن این افراد علیرغم فعالیت کلیه استخوانهای خونساز، قادر به جبران کمبود هموگلوبین طبیعی نیست. (فعالیت استخوانهای خونساز در ناحیه صورت سبب درشت شدن گونهها و پیشانی در این افراد میشود). لذا هر چند وقت یکبار باید به این افراد خون سالم تزریق شود. تزریق خون باعث افزایش سطح آهن بدن میشود و برای جلوگیری از افزایش مسمومکننده آهن، تزریق آمپول دسفرال برای خارج کردن آهن اضافی ضروری است.
و اما روش غربالگری تالاسمی چگونه انجام میشود؟
برای شروع برنامه غربالگری ابتدا کلیه آزمایشگاههای ازدواج مجهز به دستگاه شمارش سلولی خودکار (سِل کانِتر) شدهاند که عمده این دستگاهها از نوع سیسمکس هستند. برای این آزمایش (آزمایش CBC) نیاز به حداقل 2 سیسی خون است که در ویالهای محتوی ماده ضد انعقاد گرفته میشود. این خون برای مخلوط شدن با ضد انعقاد، حداقل 5 دقیقه روی دستگاهی به نام میکسر باید بچرخد و سپس به دستگاه داده شود. این دستگاهها قادرند در کمتر از یک دقیقه حداقل 8 پارامتر و اندکس خونی را نشان دهند. نتایج حاصل از دستگاهها ملاک تصمیمگیریها است. لذا تعمیر و نگهداری این دستگاهها و بررسی صحت و دقت آنها دارای برنامه مدونی است و پرسنل فنی آزمایشگاه ملزم به رعایت آنها هستند.
از بین پارامترها و اندکسهای خونی آنچه در وهله اول به آن توجه میشود MCH و MCV است.
MCH متوسط غلظت هموگلوبین و MCV متوسط حجم گلبولهای قرمز نشان میدهد برای MCH مقادیر بیش از 27 و برای MCV مقادیر بیش از 80، (و البته کمتر از 100) نرمال تعریف شده است.
در طرح غربالگری تالاسمی، هدف، شناسایی زوج ناقل صفت تالاسمی است که تصمیم دارند با یکدیگر ازدواج کنند. لذا اگر یکی از طرفین صفت تالاسمی را نداشته باشد مشکلی برای آینده زندگی مشترکشان پیش نخواهد آمد. بدین منظور در ابتدا نمونه آقا گرفته میشود و در صورت نیاز از خانم نمونهگیری میشود.
چرا ابتدا از مردان خونگیری انجام میشود؟
دلیل آن این است که تعداد زیادی از زنان در جامعه به کمخونی حاصل از فقر آهن مبتلا هستند. در این بیماری اندکسهای مورد نظر مثل تالاسمی مینور کمتر از حد نرمال است و از آنجایی که ملاک غربالگری فقط اندکسهای فوق است، بنابراین مجبور خواهیم بود در مقابل این خانمها، مردان بیشتری را مورد بررسی قرار بدهیم.
هر نمونه پس از اندازهگیری پارامترهایش توسط دستگاه، اگر مقادیر یکی یا هر دو اندکس مورد نظر را کمتر از حد نرمال را نشان دهند به عنوان مشکوک در نظر گرفته میشوند تا اقدامات بعدی انجام شود.
اقدام بعدی فراخواندن خانم مورد نظر برای نمونهگیری خون و بررسی اندکسهای وی میباشد. در صورتی که خانم نرمال باشد، وضعیت آقا برای ازدواج از نظر صفت تالاسمی اهمیتی ندارد لذا بدون مشاوره ویژه، جواب آنها صادر میشود.
اگر هر دو نفر اندکسهای پایین داشته باشند (زوج مشکوک به تالاسمی)، توسط پزشک مشاوره تالاسمی تحت مشاوره ویژه قرار میگیرند. در اولین اقدام وضعیت آهن بدن آنها مورد ارزیابی قرار میگیرد، در صورت نیاز یک دوره درمان آهن تجویز میشود.
پس از سپری شدن طول درمان، نمونهگیری انجام و نتیجه از نظر مقادیر اندکسها، مجدد ارزیابی میشود. در صورت عدم تصحیح اندکسهای مورد نظر، برای هر دو نفر اندازهگیری Hb A2 درخواست میشود. نتایج حاصل از پیگیریهای پزشک مشاور بر اساس یک معرفینامه در اختیار زوجین قرار میگیرد تا با مراجعه به یکی از مراکز مشاوره ژنتیک مورد تأیید و معرفی شده از وزارت بهداشت، وضعیت صفت تالاسمی در آنها به طور قطعی مشخص شود.
Hb A2 یکی از انواع هموگلوبینهای طبیعی است که در یک فرد نرمال حداکثر 5/3 درصد از مقدار هموگلوبین کل را تشکیل میدهد. مقدار بیش از آن (حداکثر تا 7 درصد)، تشخیص تالاسمی را قطعی میکند. ولی مقادیر در حد نرمال در افراد مشکوک، تالاسمی را رد نمیکند. لذا در این غربالگری مقادیر بالای آن دارای ارزش است.
در آزمایشگاه ژنتیک، جهشهای ژنی هموگلوبین از نظر صفت تالاسمی مورد بررسی قرار میگیرد. پس از آن متخصص ژنتیک نظر خود را به مشاور تالاسمی اعلام میکند. در صورتی که صفت تالاسمی در هر دو نفر یا یکی از زوجین تأیید نشود، پایان مشاوره ویژه برای آنان خواهد بود. ولی اگر هر دو نفر ناقل تشخیص داده شوند، پس از اطلاعرسانی کامل در مورد آینده مشترکشان، تصمیمگیری برای ازدواج به عهده خودشان گذاشته میشود. اگر منصرف شوند پرونده آنها بسته میشود، ولی اگر اصرار به ازدواج داشته باشند پس از تکمیل فرمهای لازم مجوز ازدواج برای آنها صادر خواهد شد و نیز به مرکز بهداشت محل سکونتشان معرفی میشوند و از طریق کارشناسان آن مرکز وضعیت بارداری خانم پیگیری میشود تا اقدامات لازم در زمان بارداری برای تشخیص وضعیت صفت تالاسمی در جنین قبل از ماه چهارم بارداری انجام شود تا در صورت نیاز مجوز سقط جنین صادر شود.
برای اجرای دستورالعمل شناسایی زوج ناقل تالاسمی تا رسیدن به یک نتیجه قطعی و مطمئن، گاهی 2 تا 3 ماه زمان نیاز است. از طرف دیگر زوجی که به آزمایشگاه مراجعه میکنند و قبل از نتیجه آزمایشات، مراسم ازدواج خود را برنامهریزی کردهاند و فقط منتظر جواب آزمایش هستند، اگر به آنها گفته شود باید منتظر بمانند تا بررسیهای لازم نتیجه قطعی را مشخص کند، روزهای انتظار، دوران سختی را توأم با فشارهای روحی- روانی برای آنها به دنبال خواهند داشت.
به جای ناراحتی و دلخوری، همراهی زوجین با سیستم بهداشتی و پرسنلی که در این خصوص تلاش میکنند تا امروز و آینده آنها را شفاف به خودشان نشان دهند، کمک بزرگی به اجرای دقیق دستورالعمل موجود و نتیجهگیری سریعتر خواهد کرد. و چه بهتر خواهد بود اگر بررسی تالاسمی با یک آزمایش ساده CBC در ابتدای آشنایی یک زوج انجام شود تا مشکلات روحی و مالی کمتری را متوجه خانوادهها کند.
در پایان این قسمت ذکر این نکته ضروری است که بیماریهای ژنتیکی زیادی وجود دارند ولی به طور رسمی و قانونی هنگام ازدواج بررسی نمیشوند. در صورت نیاز، خود زوجین از طریق مراکز مشاوره ژنتیک آنها را باید پیگیری کنند. ضرورت این پیگیری فقط به کسانی که ازدواج فامیلی انجام میدهند برنمیگردد، بلکه در هر دو خانواده پسر یا دختری که با هم ازدواج میکنند اگر مثالی از نقص ژنتیکی، سقطهای مکرر، مشکلات مادرزادی در وابستگان وجود دارد باید این پیگیریها انجام گیرد.
بـرخـلاف زنـان کـه اسـاتـیـد مـسـلم هـنـر دوپــهلوگری هستـند، اغـلب مـردان آنــچه که مقصودشان است را میگـویند. به همین خاطر است که تفسیر زبان جسـمانـی زنان از اهمیت زیادی برخوردار میباشد.
بـرخـلاف زنـان کـه اسـاتـیـد مـسـلم هـنـر دوپــهلوگری هستـند، اغـلب مـردان آنــچه که مقصودشان است را میگـویند و آنچه را که میگویند مقصودشان است. صحـبـتــهای آنان رک و راست و بی پرده میباشد. از طـرف دیگر زنان بخصوص هنگام گفتگو عموما زیرک تـر و پیچیده تر هستند. به همین خاطر است که تفسیر زبان جسـمانـی زنان از اهمیت زیادی برخوردار میباشد.
خواه باور کنید یا نه، زنان دائما از طریق زبان جسمانی خود در حال ساطع نمودن علائمی هستند که نمایانگر اندیشه و خواسته شان در آن هنگام است. تنها راه حل، رمز گشایی این علائم میباشد، که بخصوص در روزهای آغازین آشنایی که هنوز یکدیگر را نمی شناسید، مفید خواهد بود.
نشانههای جسمانی زیر را چک کنید تا متوجه شوید مفهوم حرکات چشمها و پاها زمانی که لبان همسرتان بسته است چیست.
علائم تمایلات عاطفی:
علائم تمایلات عاطفی همانند علائم دلربایی است، فقط کمی شدیدتر و با افت و خیز بیشتر. تماسهای چشمی افزایش یافته و طولانی تر میگردد. مردمک متسع شده بیانگر بیداری احساس است. برخی حالتها و ژستها نیز میتواند نشانه واضحی باشد. معمولا اینگونه رفتار علنی در زمانی است که زن و شوهر با یکدیگر تنها باشند.
عکس العمل شما: همسرتان آماده است، بنابراین با مهربانی پاسخ او را بدهید. با او صمیمیت بیشتری برقرار کنید، رفتارش را تکرار نمایید و تماسهای چشمی را افزایش دهید.
دل ربایی:
تشخیص زنانی که سعی در جلب توجه شوهرشان دارند آسان است، در حقیقت تمامی جلوههای زبان جسمانی و حرکات بدنی آنها دچار تحولی شگرف میگردد. در ابتدا آنها بسمت شوهرشان متمایل شده و تماسهای چشمی بسیاری برقرار میکنند. آنان بیش از معمول خندیده و دائما لبخند میزنند، صرفه نظر از اینکه گفته شوهرشان بامزه بوده باشد یا خیر. آنها لبهای خود را به هم میفشارند. در کل چهرهشان سرزندهتر است.
زنان دلربا همچنین حالت بیتابی و بیقراری بیشتری دارند و معمولا این حالت از لمس کردن جواهرات، چرخاندن حلقه و کشیدن گردنبند مشخص میگردد. علت هیجانات عصبی است؛ چون ضربان قلب آنها نسبت به حالت عادی اندکی بیشتر شده و برای رهایی از تنش نیاز به روزنه ای پیدا میکنند.
ممکن است با موهایشان نیز بازی کنند و دستشان را بطور غیر معمول روی دست دیگر قرار دهند که ممکن است نشانگر این باشد که مایلند شوهرشان به همان صورت دست او را بگیرد.
عکس العمل شما: اگر همسرتان اغلب یا تمامی نشانههای دلربایی فوق را بنمایش گذاشت، احساس اطمینان نموده و با جدیت و دلگرمی حرکت کنید. اساسا، اعمال وی چراغ سبزی برای شما جهت شروع کاری ( شستن ظرفها! ) میباشد.
بی علاقگی:
علائم فیزیکی که حاکی از فقدان علاقه خیلی زیاد شبیه معکوس نشانههای دلربایی هستند. برای مثال اگر با دختری در دومین جلسه آشنایی در حال گپ زدن باشید و او مرتبا نگاهش را بجای شما به چیزهای دیگر معطوف نماید، یا به شما علاقمند نیست یا دختری خجالتی است. اگر کاملا آرام بوده و درعین حال بندرت لبخند بزند، احتمالا جذب شما نشده است. بخاطر داشته باشید که گفتگوی سرزنده و حتی نیمه عصبی و ژستهایی که با انقباض اعضای بدن همراه باشد نشانه گرایش است، بنابراین رفتار خشک و بی روح عکس آنرا نشان میدهد.
نشانههای دیگر بی علاقگی میتواند دور شدن نسبت به شما و جمع کردن دستها بصورت متقاطع میباشد. عمل جمع کردن دستها بصورت متقاطع بطور واضح بیانگر این است که او از لحاظ فکری و جسمی گرایشی به شما ندارد.
عکس العمل شما: در چنین شرایطی راه حل بخصوصی وجود ندارد. چند بار سعی کردن برای بدست آوردن دل او به کسی صدمهای نمی زند. اگر چه از هر 10 مورد 9 مورد بینتیجه باقی میماند، بنابراین زیاد خودتان را خسته نکنید.
احساس ناسازگاری:
اگر همسرتان از قصد و منظور شما و یا از احساساتش نسبت به شما، و یا کاری که باید در یک موقعیت خاص انجام دهد مطمئن نباشد، علائمی از خود ساطع میکند که بیانگر احساس ناسازگاری و دودلی در وی میباشد. برای انطباق یافتن با احساسات ناسازگار، جسمش علائمی ناسازگار از خود منتشر میکند، ترکیبی از علائم دلربایی و بیعلاقگی که در بالا عنوان شد. به عنوان مثال ممکن است در ابتدا به شما خیره شده و ناگهان روی برگرداند و یا احتمال دارد روی صندلی متمایل به شما بنشیند و زمانی که شما نیز برای تکرار عمل او کمی به جلو حرکت میکنید، طوری رفتار نماید که گویی ناگهان تصمیمش عوض شده و با کمرویی به طرف عقب صندلی برگردد. این یعنی او هنوز نمیداند که چگونه در مورد شما فکر میکند.
عکس العمل شما: در چنین شرایطی موضوع را تحمیل نکنید. آرام حرکت کنید، دوستانه و با صمیمیت ولی نه آنچنان دلبرانه. به او فرصت دهید تا خودش را با شما تطبیق دهد.
عصبانیت :
اغلب مردم هنگام دیدن عصبانیت میتوانند آنرا تشخیص دهند، اما گونههای از خشم وجود دارند که به وضوح انواع معمولی نمیباشند. مثلا خشمی که توسط باریک کردن چشمها و یا محکم بسته نگاه داشتن دهان ابراز میگردد که ممکن است با کج نمودن سر و گره کردن محکم مشت همراه شود. همچنین ممکن است همانند نشانه بیعلاقگی دستهایش را بصورت متقاطع جمع کند ولی هنگام عصبانیت محکم تر و مشخص تر است. اگر دست به کمر ایستاد، این نیز یک علامت خیلی خیلی بد و خطرناک میباشد.
برخلاف انواع زبان جسمانی که در بالا ذکر شد، این نوع رفتار معمولا مدتی پس از آشنایی اولیه اتفاق میافتد نه در مرحله آغازین آشنایی. هرچند احتمال دارد مزه آن را در همان ابتدا نیز بچشید که در این صورت بدانید که عصبانیت او نه بخاطر شما بلکه بخاطر چیز یا شخص دیگری است.
عکس العمل شما: زنـی که قبلا رنجیده خاطر شده، تمایل به نشان دادن بیعلاقگـی و بیتوجهی دارد. به او کمی فرصت دهید تا به تدریج عصبانیتش فروکش کند.
تفسیر علائم مختلط :
بیاد داشته باشید که زبان جسمانی زنان اغلب علائم مختلط ساطع میکنند. برای مثال برخی زنان برای دلربایی از شوهرشان حتی اگر بصورتی رمانتیک به او علاقه داشته باشند، از سخنان طعنه آمیز و تحقیر کننده استفاده میکنند. اگر همسرتان با حرفهایش به شما توهین و بی احترامی میکند، اما همه علائم دلربایی را از خود نشان میدهد، برخلاف پیغام ظاهری، 90 درصد احتمال دارد به شما علاقمند باشد.
بخاطر داشته باشید که زبان جسمانی با صدایی بلندتر از الفاظ صحبت میکند و برخلاف گفتگو، مخفی نمودن نیات و اغراض واقعی از طریق اعمال فیزیکی بسیار مشکل تر است. حرکات همسر خود را با دقت مشاهده نموده و در مقابل عملی مناسب انجام دهید.20 کلید طلایی برای زنانی که خواهان ارتباط موفق با شوهر خود هستند!
1 - همسرتان را به عنوان یک مرد بپذیرید و برای شناخت دنیای مردانه او دانش و آگاهی خود را افزایش دهید.
2 - همسر خود را به چشم یک شیء مسؤول ننگرید. بلکه به شخصیت وجودی او احترام بگذارید.
3 - جنبه یا بخشهایی از شخصیت شوهرتان را که باعث تمایز او از سایرین میشود مورد توجه و تحسین قرار دهید.
4 - برای این که همسرتان با شما روراست باشد سعی کنید او را درک کرده و برای افکار و احساساتش ارزش قایل شوید. اگر حرفها و گفتههای او مطابق میل شما نیست از خود واکنش تند نشان ندهید زیرا به این وسیله بذر بیاعتمادی در زندگی خود میکارید.
5 - وقتی همسرتان با شما درد دل میکند و راز دلش را با شما در میان میگذارد، احساساتش را بپذیرید و به او نگویید که اسرار درونش ناخوشایند و بیرحمانه است.
6 - به طور مداوم از شوهرتان انتقاد نکنید زیرا انتقاد پیاپی باعث میشود که شوهرتان از شما فاصله بگیرد.
7 - او را به درک نکردن، عدم صمیمیت و بیاحساس بودن متهم نکنید. زیرا او درک کردن، صمیمیت و با احساس بودن را به شیوه مردانه نشان میدهد.
8 - نیازهای واقعی شوهرتان را دریابید. این امر اتفاق نمیافتد مگر این که همسرتان این نیازها را باز گوید و به همین جهت در مواقع مناسب با لحن ملایم در مورد نیازهایش از وی سؤال کرده و دیدگاههای واقعی وی را نسبت به خود و زندگیتان دریابید و در نهایت جوابی را که شوهرتان میدهد بدون انتقاد و جبههگیری بپذیرید.
10 - هیچ وقت از کارهایی که همسرتان برای جلب محبت شما انجام میدهد انتقاد نکنید برای مثال وقتی او به شما محبت میکند، آن را بیش از اندازه لوس ندانید او به شیوة خود ابراز محبت میکند.
11 - او را به شیوه خودتان دوست نداشته باشید بلکه به وجود او نیز اهمیت بدهید. به عنوان مثال اگر در سالگرد ازدواجتان، هدیهای به او میدهید سعی کنید از قبل در مورد هدیة مورد علاقهاش اطلاعاتی به دست آورید.
12 - از همسر خود انتظار نداشته باشید که با تمامی طرحها و ایدهها و افکار شما موافق باشد و آنها را تحسین کند. واقع بین باشید و به او اجازه دهید که نظرش را هر چند که برخلاف میل شما باشد، بیان نمایید.
13 - اصرار زیادی برای جلب محبت همسرتان نداشته باشید و این نکته را زمانی که وی عصبانی است بیشتر مراعات کنید. در بسیاری اوقات حالت روحی او برای ابراز محبت به شما مناسب نیست و اصرار زیاد شما منجر به مخالفت شدید او میشود.
15 - سعی کنید که در ارتباط با همسرتان همواره هویت خود را به عنوان یک زن و همسر حفظ کنید. زنی که توجه به روابطش به قیمت از دست دادن هویتش تمام شود به خود و روابطش صدمه میزند. زیرا این مسئله باعث میشود که وی خود را بخشندهتر و دوست داشتنیتر از شوهرش ببیند و فکر کند که همسرش بینهایت خودخواه و ناسپاس است. مردها با زنی به عنوان همسر در ارتباط دایمی باقی خواهند ماند که هویت مستقل و قوی خود را حفظ کند.
17 - زمانی که همسرتان از فشار عصبی رنج میبرد سعی نکنید از لحاظ احساسی به او نزدیک شوید. زیرا اگر برای صمیمیت و نزدیک شدن به او فشار آورید فقط او را عصبانیتر کرده و از خود دور میکنید. زمانی که استرس او کم شود به حالت عادی خودش بر میگردد.
18 - در زندگی زناشویی خویش سعی کنید خود را مسؤول خوشبختی خود بدانید. زنی که مسؤولیت خوشبختی زندگی مشترک را فقط بر عهده شوهرش میگذارد یک همسر آزرده و افسرده به بار میآورد.
19 - او را به دوست نداشتن و گریزان بودن از همسر و زندگی متهم نکنید. زیرا وی اعتقاد دارد که شریک زندگیاش را دوست دارد و از او گریزان نیست ولی به نظرش او را متهم به چیزی میکنید که در موردش صدق نمیکند و این مسئله موجب کدورت در روابط میشود.
مردها از ازدواج خود چه میخواهند؟
محققان اعتقاد دارند که مردها به خاطر دلایل بیولوژیکی طالب زیبایی هستند. درست است که هنوز کمی در ابراز احساساتشان سرسخت هستند اما به دنبال کسی هستند که بتوانند آزادانه با او مسائل احساسی و روحی-روانی خود را در میان بگذارند.
مردها چطور انتخاب می کنند؟
آشکار است که نقش زنان در جامعه رشد کرده و مردها هم می بایست خود را این تغییر وفق دهند. مطمئناً، برخی از محرکات قدیم—مثل کشش و جذب به زیبایی—هنوز هم در انتخاب های آنان تاثیر می گذارد. اما امروز، مردانی راحت تر هستند که همسرانشان شغلی برای خود داشته باشند و همینطور توقع داشته باشند که شوهرشان در کارهای خانه به آنها کمک کند. و با هرچه برابر شدن نقش زن و مرد، آنچه مردها از زن زندگیشان می خواهند به آنچه زنها از شوهرانشان توقع دارند شبیه شده است—یعنی محبوب و معشوقی که همه ی نیازهای احساسی و فکری آنها را برآورده کند.
مردها هنوز هم به همان میزان سابق خواستار ازدواج هستند. درواقع، ۹۴ درصد از نوجوانان امریکایی در ذهن خود برنامه دارند که روزی ازدواج کنند و ۹۲ درصد از آنها به بچه دار شدن هم علاقه مندند.
این آمار از سال ۱۹۷۷ حتی از میزان دخترهایی که برای ازدواج برنامه ریزی می کنند هم بالا زده است (درواقع ۶۹ درصد از همه ی افراد بزرگسال در امریکا متاهل هستند و فقط ۸ درصد از آنها طلاق گرفته اند).
اما این روزها مردها دیرتر ازدواج می کنند. امروزه سن متوسط ازدواج برای آقایان ۲۷ است درحالیکه در سال ۱۹۶۰، ۲۳ بوده است. اما چرا؟ دکتر دیوید پوپنو روانشناس و مدیر پروژه ی ازدواج ملی در دانشگاه راجرز نیو جرسی، یکی از دلایل آن را وجود سکس و رابطه ی جنسی قبل از ازدواج در جوامع غربی می داند. اما وقتی نوبت به انتخاب همسر می رسد، مردهای جوان بسیار با احتیاط عمل می کنند.
دکتر پوپنو توضیح می دهد، “خیلی از این جوانان والدینی دارند که از هم طلاق گرفته اند یا دوستانی دارند که پدر و مادرشان از هم جدا شده است. به همین خاطر دوست ندارند این تجربه دوباره تکرار شود.”
فراتر از این، مردها امروزی در مقایسه با پدرانشان به دنبال نوع متفاوتی از زن ها هستند. و دیگر آن زمان که مردها فقط نان آور خانه بودند و وظیفه ی زنها خانه داری و بچه داری بود به سر آمده است.
وقتی در سال ۱۹۳۹ از مردها سؤال شد که آیا قبول می کنند همسرانشان با حقوقی معادل ۵۰ دلار در هفته (که آن زمان درآمد خوبی به شمار می رفت) به کار مشغول شوند، پاسخ ۶۳ درصد از آنها منفی بود.
حتی در سال ۱۹۷۷ هم تقریباً %۷۰ از مردها احساس می کردند که برای زنانشان بهتر است در خانه بمانند. اما پروژه ی تحقیقاتی ازدواج ملی در سال ۲۰۰۱ تغییر شگرفی در این اعتقادات را نشان داد: %۴۲ از مردان مجرد ۲۰ تا ۲۴ ساله اظهار داشتن که برای آنها داشتن همسری که خود شغل و درآمد دارد بسیار بهتر از زنی است که فقط به کارهای خانه داری مشغول است.
و در سال ۲۰۰۲، ۵۵ درصد از مردان ادعا کردند که از نظر آنها کار کردن خانمشان در خارج از منزل حتی باوجود بچه عاری از اشکال است.
این روزها مردها نه تنها خوشحال می شوند که همسرشان هم بتواند در درآمد زایی با آنها شریک باشد بلکه اینکه همسرشان بتواند درآمدی به اندازه آنها یا حتی بیشتر داشته باشد، را تحسین میکنند. براساس تحقیقات انجام گرفته تعداد زوج هایی که در آن درآمد زن بیشتر از شوهر بوده از ۱۶ درصد در سال ۱۹۸۱ به ۲۳ درصد در سال ۱۹۹۶ افزایش داشته است. سامان می گوید، “این روزها اگر همسرمان بتواند به اندازه ما یا بیشتر درآمد داشته باشد، دیگر به حس مردانگی ما لطمه ای نمی زند.” (البته تحقیقات نشان میدهد که مسائل مالی زنان را هم نگران نمی کند و تقریباً ۸۰ درصد از زنان بین ۲۰ تا ۲۹ سال تصور می کنند شوهرشان بهتر است درک و فهم بالا داشته باشد تا وضعیت مالی عالی).
در عین حال، مردها دیگر چندان گرفتار طلسم کار نیستند و برای تکمیل خوشبختی خود به دنبال زندگی خانوادگی هستند.
طبق تحقیقات انجام گرفته در سال ۱۹۹۷ در نیویورک، ۷۰ درصد از مردان متاهل درمورد میزان ساعاتی که در محل کار میگذرانند و میزان ساعاتی که با خانواده سپری میکنند، در کشمکش هستند. پدر بودن این روزها مفهوم تازه ای پیدا کرده است. ۹۳ درصد از پدرای که بچه های مدرسه ای دارند حداقل هفته ای یکبار فرزندانشان را بغل میکنند (که در مقایسه با دهه ی قبل این آمار ۹۰ درصد افزایش داشته است.) و با وجود اینکه مردان حداقل نیمی از کارهای خانه را با همسرشان شریک میشوند، نسبت به سال ۱۹۶۵ که فقط یک ششم کارهای خانه بر عهده ی مردان بود، پیشرفت زیادی صرت گرفته است. سامان می گوید، “چون این روزها هر دو طرف شغل دارند و سر کار می روند، مردها دیگر نمی توانند از بهانه ی “من نان آور خانه هستم” استفاده کنند. ما خودمان همه ی سعیمان این است که کارها را ۵۰-۵۰ تقسیم کنیم. خانمم آشپزی میکند و من ظرفها را میشویم و از این قبیل…”
یافتن همسر و همدم واقعی
بالاتر رفتن زمینه ی بازی در مورد کار و مراقبت از بچه ها، باعث شده است که مردها بیشتر به مسائل احساسی گرایش پیدا کنند.
در پروژه ی تحقیقاتی که در سال ۲۰۰۱ انجام گرفت، مشخص شد که ۹۴ درصد از مردان بین ۲۰ تا ۲۹ سال می خواهند با کسی ازدواج کنند که فراتر از هر چیز دیگر بتواند نیازهای احساسی آنها رابرآورده کند. دکتر پوپنو اعتقاد دارد، “مردها می گویند که به یک همراه و همدم روحی و روانی نیاز دارند—کسی که بتواند احساسات و آرزوهایشان را با آنها سهیم شود. آنها کسی را نمی خواهند که فقط بتواند کهنه ی بچه عوض کند یا ظرف ها را بشوید. آنها یک همدم و محبوب واقعی میخواهند.”
در واقع تعداد مردانیکه این روزها به دنبال یک همسر و معشوق واقعی هستند به اندازه خانم ها شده است. دکتر نِیل کلارک وارن، روانشناس بالینی که بر روی هزاران زوج تحقیق و بررسی انجام داده است می گوید، “فکر نمیکنم این چیزی باشد که مردها به اجبار به آن رسیده باشند. به نظر من به این دلیل است که مردها هم مثل زنان به دنبال مفهوم بیشتری از زندگی هستند.”
دکتر پوپنو نگران این است که مردهای امروزی برای پیدا کردن همسری که بتواند به طور کامل نیازهای عاطفی و احساسی آنها را برآورده کند، فشار زیادی به خود می آورند. در تحقیقی که سال گذشته بر روی ۶۰ مرد مجرد در ۲۰ تا ۴۰ سالگی انجام گرفت، دلایل این مردان برای ازدواج نکردن و مجرد ماندن مشخص شد—ترس از تسالم و سازش، خطرات مالی طلاق، میل به ادامه ی لذات زندگی مجردی—اما خیلی از آنها هم ادعا کردند که هنوز نتوانسته اند زوج مناسب خود را پیدا کنند و درصدد یافتن آن هستند.
دکتر پوپنو اعتقاد دارد که مردها خیلی توقعشان را بالا نگه داشته اند. و در مقایسه با آشپزی و تمیزکاری، نیازهای روحی-روانی پیچ و خم بیشتری دارد.
زیبایی در مقابل هوش
هیچ شکی نیست که مردها هنوز هم به دنبال صورت زیبا هستند. در تحقیقی که سال ۱۹۹۹ انجام گرفت مشخص شد که ۴۳ درصد از مردها قبول کرده اند که قبل از هر چیز به خاطر مسائل ظاهری مجذوب زنان میشوند، و ۳۵ درصد از آنها نیز ادعا کردند که به دنبال زنان باهوش هستند. (اما در تحقیق مشابهی که روی زنان انجام گرفت مشخص شد که فقط ۲۴ درصد از آنها به دنبال ظواهر هستند و برای ۶۰ درصدشان هوش و ذکاوت طرفشان حرف اول را می زند.)
زیبایی حتی پول را هم جذب خود می کند. وقتی در تحقیقی از مردان سؤال شد که آیا دوست دارند با زنی زیبا اما فقیر ازدواج کنند یا زن زشت اما ثروتمند، ۵۵ درصد از آنها مورد اول و فقط ۲۳ درصد از آنها مورد دوم را انتخاب کردند. (اما وقتی همین سؤال از زنان پرسیده شد، مشخص شد که ۲۸ درصد از آنها زیبایی را به ثروت ترجیح می دهند و ۳۷ درصد اعتقاد داشتند ثروت مهمتر از زیبایی ظاهری است).
محققان اعتقاد دارند که مردها به خاطر دلایل بیولوژیکی طالب زیبایی هستند. و مردها حتی وقتی پا به سن میگذارند هم به دنبال زنانی جوانتر و زیباتر از خودشان هستند. پروفسور جان مارشال تونسند در این زمینه میگوید، “میدانم شاید خانم ها دوست نداشته باشند این را بشنوند، اما در جوامع غربی یک مرد—حتی مردهای تک همسری—وقتی یک زن زیبا و جذاب را میبیند، به داشتن رابطه با آن زن فکر میکند!”
در واقع، طبق تحقیقی که در سال ۲۰۱ در دانشگاه ورمونت انجام گرفت، اینطور دریافت شد که ۹۸ درصد از مردان متاهل در آمریکا در مورد داشتن رابطه با کسی غیر از همسرشان رویاپردازی میکنند (درمقابل ۷۸ درصد از خانم ها که به کسی غیر از همسرشان فکر میکنند).
مغلوب وسوسه ها شدن هم مسئله ای دیگر است. در واقع، کمتر از ۵ درصد از مردها در جوامع غربی در یکسال، روابط خارج از ازدواج دارند (درمقایسه با آمار خانم ها که ۲ درصد است) و نزدیک به ۸۰ درصد از مردان طی دوران ازدواج به همسرانشان وفادار می مانند (درمقایسه با ۹۰ درصد خانم ها).
اما گرایش بیولوژیکی مردها به سمت زیبایی آنقدرها هم که فکر میکنیم در انتخاب آنها تاثیر نمی گذارد. مثلاً تاثیر زیبایی در انتخاب های مردان بسیار به سطح تحصیلات آنها مرتبط است؛ مردهایی که تحصیلات متوسطه دارند، ۲/۲۱ مرتبه بیشتر از آنها که تحصیلات دانشگاهی دارند به زیبایی اهمیت میدهند. رابرت گلاور، روانشناس، در این رابطه می گوید، ” اینکه کسی دوستتان بدارد مطمئناً مهمتر از زیبایی و قیافه ی اوست.”
مردها همچنین به زنانی که از رابطه زناشویی لذت می برند هم گرایش دارند. طبق تحقیقی که در سال ۲۰۰۰ انجام گرفت، اینطور استنباط شد که ۸۰ درصد از مردان جوان میخواهند شریک زندگیشان شور و حرارت زیادی در روابط زناشویی داشته باشد (۷۳ درصد از خانم ها هم همین را می خواستند). اما مردها، مثل زنان، درمقابل کسانی که بیش از اندازه فعال باشند، محتاط عمل میکنند.
در تحقیقی که در سال ۱۹۹۷ انجام گرفت مشخص شد که هر دو جنس، میزان کم تا متوسط از دانش زناشویی را در فرد مقابلشان ترجیح داده اند—که متخصصین عقیده دارند این نشانه ی ترس آنها از بی وفایی همسرانشان بوده است.
بیولوژی در مقابل واقعیت
مردهای امروزی معمولاً به روشی عمل میکنند که مخالف محرک های تکاملی است. دکتر نیل کلارک وارن، که یک بنگاه زوجیابی را هدایت می کند، خاطرنشان می کند که بسیاری از مراجعین مرد او به دنبال زنانی هم سن خودشان هستند.
بعلاوه، او به تجربه دریافته است که مردها، برخلاف امر بیولوژیکی برای تولید مثل، زنانی را ترجیح می دهند که خود صاحب فرزند باشند. وارِن می گوید، “ما دریافته ایم که مردها هرچه سنشان بالاتر می رود، میل و علاقه اش برای ناپدری شدن بیشتر می شود. واقعیت این است که وقتی سنتان بالای ۳۵ باشد، زنانی که برای ازدواج با شما مناسب باشند کسانی هستند که بچه دارند.”
و مسئله ی تجربه ای مطرح می شود که مردها با بالا رفتن سنشان به دست می آورند، و تاثیری که این تجربیان می تواند بر طرز تفکرشان داشته باشد. جان گاتمن محقق دانشگاه واشنگتن میگوید، “مردان جوان به دنبال زنان زیبا و جذاب هستند، اما مردهای میانسال به دنبال همسری مهربانند.”
مورگان کِنِی ۵۸ ساله که مدیر موزه ای در چاپِل هیل در کارولینای شمالی است میگوید، بعد از دو ازدواج و چند رابطه که هیچکدام به ثمر ننشسته، او دریافته است که آنچه که او واقعاً آرزویش را داشته، همسری بوده که از نظر احساس صادق و عمیقاً روحانی باشد.
او بالاخره این خصوصیات را در همسر سومش پیدا می کند که زنی ۴۴ ساله و دلال املاک است. این دو علایقی مشابه در هنر و عکاسی دارند اما به عقیده خودش آنچه واقعاً در آن مشترک اند، همراهی و وفاداریشان به همدیگر است.
خوشبختانه، مردهای امروزی به دنبال کسی هستند که در همه ی مسئولیت های ازدواج، از پول درآوردن گرفته تا بزرگ کردن بچه ها، با آنها شریک باشد. درست است که هنوز کمی در ابراز احساساتشان سرسخت هستند اما به دنبال کسی هستند که بتوانند آزادانه با او مسائل احساسی و روحی-روانی خود را در میان بگذارند
با به کار بردن روشها و برنامهریزیهای خاصی در زندگی روزمره و در فضای آموزشی کودکان، میتوان قدرت تفکر و هوش آنها را پرورش داد.
الفبای موسیقی، الفبای هوش:
شاید شنیدن سر و صدای ناهنجار کودکتان در حالی که مشغول تمرین نوازندگی و آموختن موسیقی است، اصلا لذتبخش نباشد. اما باید بدانید که این سرگرمی لذتبخش کودکان، یکی از مواردی است که نیمکره راست مغز آنها را پرورش میدهد. بنابر تحقیقات دانشمندان دانشگاه تورنتو، برنامهریزی دورههای آموزش موسیقی برای کودکان منجر به افزایش ضریب هوشی و تواناییهای علمی آینده آنها خواهد شد. هرچه سالهای آموزش موسیقی آنها بیشتر باشد، میزان این تاثیر و افزایش هوش در آنها بیشتر خواهد بود. مطالعات انجام شده نشان میدهد آموختن موسیقی در دوران کودکی باعث کسب نمرههای بهتر در دوران دبیرستان و ضریب هوشی بالاتر در دوران بزرگسالی میشود، پس اجازه دهید موسیقیدان درونی کودکتان خودش را نشان دهد.
شیر مادر، عصاره هوش:
شیر مادر اولین غذای مغز کودک است. شیر مادر از 2جهت برای کودک مفید است: یکی این که از خطر احتمالی ابتلای کودک به بیماری جلوگیری میکند و دیگر این که به تنهایی یک غذای کامل برای نوزاد است تغذیه نوزاد از سینه مادر، کودک را هم سالمتر و هم باهوشتر میکند. مطالعات نشان داده است کودکانی که در دوران نوزادی 9 ماه شیر مادرشان را خوردهاند، بسیار باهوشترند.
خوب بخور تا با هوش شوی:
خوردن صبحانه باعث تقویت حافظه، تمرکز و قدرت یادگیری میشود. کودکانی که صبحانه نمیخورند، معمولا زودتر خسته شده و کمطاقتتر و زودرنجتر هستند همچنین از سرعت عمل کمتری برخوردارند. قند، چربیهای اشباع و دیگر خوراکیهای بیفایده را از برنامه غذایی کودکان حذف کنید و به جای آن، مواد مغذی و مفیدی که به رشد ذهنی آنها کمک میکند، جایگزین کنید.
سالهای اولیه دوران کودکی بویژه 2 سال اول بسیار اهمیت دارد و لازم است تمام مواد لازم را در رژیم غذایی کودک قرار دهید. تحقیقات نشان میدهد میزان مقاومت در برابر بیماریها در کودکانی که تغذیه سالمی ندارند بسیار کم است. بنابراین تغذیه نادرست باعث میشود کودکان از مدرسه و همسالان خود عقب بمانند و دچار افت تحصیلی شوند. پس اگر میخواهید کودکتان در مدرسه نمره بهتری بگیرد، به تغذیه او هم توجه کنید.
دوستی که هوش هدیه میدهد:
کتاب یکی از روشهای مفید قدیمی است که امتحانش را پس داده اما بعضی مواقع در مقابل روشهای تکنولوژیک امروزی برای تقویت هوش، دستکم گرفته میشود. در حالی که کتاب قابل دسترسترین، کمهزینهترین و در عین حال موفقیتآمیزترین روش برای آموزش و رشد ذهنی کودکان در تمام سنین است. برای کودکانتان از سنین پایینتر کتاب خواندن را شروع کنید. آنها را برای عضویت در کتابخانه ثبتنام کنید و کتابخانه منزلتان را پر از کتاب کنید.
آیا تا به حال از خود یا فرزندانتان سوال کرده اید که معیارهای واقعی ازدواج برای برخورداری از یک زندگی واقعی چیست؟ یا زندگی ایده آل و لذت بخش چگونه شکل می گیرد؟
اغلب پدر و مادرهای ایرانی علاقه بسیار وافری به فرزندان خود و آینده آن ها دارند و به همین جهت تمامی تلاش خود را از همان دوران کودکی برای رشد و تربیت فرزندان به کار می گیرند. آن ها فرزندان خود را تحت شرایط مطلوب اقتصادی و اجتماعی رشد می دهند و از مدارس پیشرفته و توانمند برای تحصیلات بدون نقص آنها بهره می برند. بهترین کلاس های آموزش هنر، تکنولوژی، زبان و ورزش را برای آمادگی همه جانبه عزیزانشان محیا می کنند و همه این ها مستلزم زحمات و مشکلات متعددی است که والدین برای تربیت بی نظیر فرزندانشان با آغوش باز متحمل می شوند.
اما برخی از این پدر و مادرها علیرغم این که حساسیت فوق العاده ای به تربیت صحیح فرزندان خود دارند، بازهم مهم ترین قسمت زندگی آن ها را نادیده می گیرند یا دست کم آن طور که باید مورد توجه قرار نمی دهند. آن ها فراموش می کنند که ازدواج و شروع زندگی مشترک فرزندانشان بیش از هر موضوع دیگری اهمیت دارد و نیازمند آموزش و انتقال تجربه است.
ازدواج و شروع یک زندگی مشترک از مواردی هست که به علت استمرار و پیوستگی ممتد در زندگی افراد موجب می شود تا زن و شوهر به صورت مشترک هر موضوعی را با هم تجربه کنند. انواع مشکلات، موفقیت ها،شادی، غم و قصه ها، حوادث و اتفاقات خوشایند یا تاسف بار و اختلافات و تفاهم ها. این تغییر وضعیت در طول یک زندگی مشترک مستلزم قابلیت ها و تفکرات مشترکی بین زن و مرد است تا از برخورد موج شدید این نا همواریها با پایه های زندگی، اساس آن دچار لرزش و شکاف نگردد.
اهمیت دوران پیش از ازدواج(نامزدی)
زندگی زناشویی متشکل از تجاربی است که با آزمون و خطا صورت می گیرد اما این آزمون و خطا تاریخ و مهلت مشخصی دارند که اگر از زمان آن ها بگذرد تبدیل به نفاق و درگیری و درنهایت جدایی خواهد شد.
زمان به موقع این آزمون و خطاها قبل از شروع زندگی مشترک و در دوره آشنایی یا نامزدی است که هر دوطرف با در نظر گرفتن عقاید و آداب مرسوم خانوادگی ارتباط کنترل شده ای را بایکدیگر آغاز می کنند.
در اصل این رابطه تنها برای شناخت خصوصیات و رفتارهای دو طرف نسبت به یکدیگر است و هرگز نباید این باور را به وجود بیاورد که این دوره مرحله مقدماتی ازدواج است و خواسته و ناخواسته باید ادامه راه به همین منوال صورت پذیرد. باید پذیرفت که این دوره فقط برای آشنایی، شناخت و محک یکدیگر است نه بیشتر. به زبانی ساده تر، یعنی هر جا که دو طرف احساس کردند که واقعا شکاف و اختلافات اساسی بین آن ها وجود دارد بهتر است که از ادامه راه خودداری کنند و بر عقاید و باورهای غلط خود و خانواده که مبنی بر بی آبرویی یا نگون بختی دختر و ضربه روحی هر دوطرف است یا مایه ننگ و حقارت خانواده است دست بردارند. زیرا این بهانه ها تنها یک باور غلط است که وجود منطقی و خارجی ندارد و از اساس اشتباه است. ضمن اینکه تحمل چند وقت ناراحتی و روحی و شکست عشقی خیلی راحت تر، معقولانه تر و واقع بینانه تر از یک عمر زندگی اشتباه و نابه جا با انواع مشکلات کوچک و بزرگ است.
اشتباه بزرگ
پدر و مادری که یک عمر زندگی خود را وقف تربیت صحیح و آموزش موفق فرزند خود کرده اند نباید به خاطر باورهای غلط و عقاید اشتباه خود هرچه رشته اند را پنبه کنند. بله دوران نامزدی هزینه دارد، جشن و میهمانی دارد، دلبستگی دارد و خیلی موضوعات دیگر. اما این ها به هیچ عنوان دلیل خوبی برای ادامه راهی نیست که عاقبت خوشی ندارد. درست است باید به فرزندان آموخت که سنگ صبور مشکلات باشند و با هر اتفاقی که به نظرشان ناخوشایند نمی آید، شانه خالی نکنند اما اختلافات عمیق، عقاید متضاد، عدم علاقه قلبی به یکدیگر و مواردی از این قبیل مشکلات کوچکی نیستند که با گذشت زمان مرتفع شوند یا در زندگی های امروز نادیده گرفته شوند. باید این واقعیت را پذیرفت که فرزندان ما در شرایط و روزگازی غیر از ما زندگی می کنند و بین دوران عشقی ما و دوران عشقی آن ها دست کم چندین دهه فاصله است.
معیارهای ناگفته ازدواج
در ابتدا باید به فرزندان آموخت که معیارهای مهم و اساسی زندگی مشترک خود را دریابند. البته به این علت که فرزندان قبلا تجربه این چنینی نداشته و اطلاعات و آگاهی کافی در این زمینه ندارد، نمی توانند وجوه مختلف یک زندگی ایده آل را بشناسند و اهمیت یک به یک آن ها را درک کند. به همین خاطر لازم است تا والدین هرکدام در جای خود نکات مهم و اساسی یک زندگی مشترک را صادقانه،صریح و بدون کاستی برای آن ها متذکر شوند و مزایا و معایب هرکدام را به روشنی یادآور گردند تا فرزندشان با آگاهی نسبی بتواند معیارهای خود را تقویت و هدایت نماید.
برخی از نکاتی که در زندگی زناشویی زمینه ساز یک زندگی ایده آل و لذت بخش است و بایدمورد توجه قرار بگیرد و بهتر است که جوانان به آن نظری داشته باشند، از این قرار است.
- عدم اختلاف در عقاید مذهبی، فرهنگی و اجتماعی
- تراز تحصیلی و شغلی(بستگی به سلایق زن و شوهر دارد ولی باید مورد توجه قرار بگیرد) البته در این مورد دختران بهتر است از نظر همسرشان در رابطه با فعالیت های اجتماعی و شغلی خود در زندگی مشترک آگاه شوند و در آن زمینه به توافق قطعی برسند.
- تناسب اندام و همچنین اهمیت به چاقی یا لاغری یکدیگر
- تمایل داشتن به علاقه مندی های یکدیگر و پذیرفتن آنها
- شخصیت و فرهنگ خانوادگی و نحوه تفکر و نگرش والدین همسر
- انطباق برنامه های آینده و توافق در اجرای اهداف طرفین و تحمل عواقب آن. مثلا شاید دختری بعد از ازدواج قصد ادامه تحصیل دارد و همسر او در دوران نامزدی با این موضوع موافقت می کند اما با شروع زندگی مشترک، شروط و محدودیت هایی را برای تحقق این موضوع قایل می شود. مانند این که از تحصیل او در شهرهای دیگر یا دانشکده های خاص جلوگیری می کند و یا از پرداخت هزینه آن خودداری می کند.
- توافق در موعد فرزند داری
- توقعات و خواسته های شخصی از یکدیگر
- نوع تمایلات و توقعات جنسی
- محدودیت ها و آزادیهایی که برای یکدیگر قایل می شوند.
- چگونگی کنترل بحران و وضعیت های دشوار توسط طرف مقابل(که نیاز به بررسی و دقت، بدون اطلاع همسر دارد.)
- میزان عصبانیت و چگونگی کنترل آن و اینکه عصبانیت وی منجر به چه اتفاقاتی خواهد شد.
- عدالت و انصاف در رفتار و اعمال
- اهمیت به حرام و حلال
- رعایت قوانین و حقوق دیگران
- میزان رعایت نکات اجتماعی و فرهنگی
- میزان انعطاف پذیری از خود گذشتگی
- میزان ظرفیت انتقاد پذیری و تغییر پذیری
- میزان توجه و حرف شنوی از پیشنهاد و خواسته های طرف مقابل
- پرستیژ و شخصیت رفتاری گفتاری
- میزان منطق و درک قضایا
- اهمیت به نظافت و پاکیزگی شخصی و عمومی
- میزان اهمیت به وضعیت و پوشش ظاهری و نوع راه رفتن، نشستن و غذا خوردن
- میزان صبر و تحمل و بردباری
- نوع تصور و چگونگی رفتار در رابطه با خانواده همسر
- میزان توجه به سلامت و رفاه همسر و خانواده
- میزان تفاهم در مسایل اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی
- اهمیت به نحوه زندگی پدر و مادر وی. به این علت که فرزندان در زندگی زناشویی اغلب پدر و مادر و نزدیکان خود را الگو قرار می دهند توجه به زندگی نزدیکان وی خالی از لطف نیست .
- تعداد جمعیت خانواده همسر و تفات آن با جمعیت خانواده خود
- عقاید، تعصبات و آداب رسوم قومی
- نژاد و قومیت خانواده همسر و وضعیت اجتماعی که در آن رشد و تربیت یافته است
- اختلاف های تربیتی و تادیبی که ناشی از نگرش متفاوت والدین است
چگونگی برخور با مشکلات، میزان سازگاری و تصور در مورد طلاق و یا ادامه زندگی و دیدگاه آن ها در مورد طرف مقابل نکاتی است که ذهنیت فرد را تحت تاثیر خود قرار می دهد و لازم است که از آن ها شناخت کافی به دست آورد.
- میزان و چگونگی ارتباط با جنس مخالف که این هم می تواند تحت تاثیر رفتار خانوادگی قرار بگیرد.
- میزان شرم و حیا و احترام به دیگران
- میزان حسادت ، خساست و تفکر اقتصادی و مدیریت بحران و آینده نگری هم از نکات مهم و قابل توجهی هستند که باید مورد بررسی قرار بگیرند.