یه روز شنگول تو مسابقات رالی شرکت میکنه ,وسط راه مسافر سوار می کنه.
به شنگول میگن دو دوتا میگه: میخای بخری یا میخای بفروشی.
یارو زنش میمیره روی سنگ قبرش می نویسه:
آرمگاه زری همسر دکتر ر حیمی مختصص زنان و زایمان، مطب: خیابان جلفا کوچه سوم پلاک 20 ساعات پذیرایی: 16 الی 21
غضنفر داشته خاطره تعریف می کرده می گه ما سال 49 با دونفر دعوامون شد........ البته سال 49 دو نفر خیلی بود .
به یارو می گن سفره حج چطور بود می گه عالی ،خیابوناش تمیز ، برجاش بلند ، ماشینا همه اخرین مدل. یه جای دیدنی هم داشت که خیلی شلوغ بود من نرفتم.
یکی میره خارج بهش میگن: اسمت چیه ؟
میگه: sun god between two waters gold shit dear wife
میگن: به فارسی بگو.
میگه: شمس الله میان دو آبی زرگنده زنجانی.
غضنفر میره از این ماشینا میخره که فرمونش سمت راسته . بهش میگن حالا ازش راضی هستی ؟ میگه : راضی که هستم ، فقط نمیدونم چرا هر وقت تف میکنم ، میخوره تو صورت زنم؟!
غضنفر تو جاده داشته رانندگی میکرده، یهو میبینه یه کامیون داره از روبروش میاد ، میزنه رو ترمز میبینه ترمزش نمیگیره ، رفیقشو صدا میکنه میگه : اصغر اصغر پاشو تصادفو ببین
شنگول خونش آتیش میگیره ، اس ام اس میده آتش نشانی میگه به این شماره ای که افتاده زنگ بزنین تا آدرسمو بدم.
ازیارو می پرسن نظرت درباره بند گردنیه موبایل چیه ؟ میگه خیلی خوبه . فقط موقع شارژ چند ساعتی آدمو علاف میکنه.