صفحه ها
دسته
برخي از نوشته ها
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1016971
تعداد نوشته ها : 446
تعداد نظرات : 419
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

حيف نون زنگ مي زنه به مخابرات مي گه: آقا ببخشيد سيم تلفن ما خيلي بلنده، اگه مي شه لطف كنيد از اون طرف يه كم بكشيدش!...

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

حيف نون از همسرش مي پرسه: از ازدواج با من مثل سگ پشيموني يا مثل خر كيف مي كني؟

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

از حيف نون مي پرسن اين شعر از كيه؟ "سعديا مرد نكونام نميرد هرگز"
مي گه نمي دونم يه راهنمايي بكنيد...
مي گن اسم شاعر توي خود شعر هست.
مي گه: آهان فهميدم، جواد نكونام!

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

اولي: بگو ببينم، اگه توي خيابون يه نفر يه حيواني رو گرفته و داره مي زنه، و من برم جلو و از اين كارش ممانعت كنم، به اين كار چي مي گن؟
دومي: حس برادري!

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

يه روز كاغذ مي خوره تو سر حيف نون. حيف نون جا در جا مي ميره!
كاغذ رو بر مي دارن نگاه مي كنند، مي بينن توش نوشته: "دو تا آجر"!

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

حيف نون مي ميره، قحطي جوك مياد!

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

زوجي بر سر يك چاه آرزو رفتند، مرد خم شد، آرزويي كرد و يك سكه به داخل چاه انداخت. زن هم تصميم گرفت آرزويي كند ولي زيادي خم شد و ناگهان به داخل چاه پرت شد.
مرد چند لحظه اي بهت زده شد بعد لبخندي زد و گفت: "اين چاه واقعا كار مي كنه!"

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

آقاي دست و دلباز بعد از بيست سال مي ره مغازه كفش فروشي مي گه: "ما باز هم مزاحم شديم!"

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

حيف نون هنوز در گيره كه چرا خواهرش دو تا برادر داره، خودش يكي!

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

حيف نون تو اتوبوس كبريت مي خواسته، به بغل دستيش مي گه:
- اسمت چيه؟
- همايون.
- به به، شغلت چيه؟
- زنبوردار.
- به به، كجا مي ري؟
- اهواز.
- عجب جايي! كبريت داري؟
- نه.
- نه و نكمه! با اون اسمت، مردك پشه باز، تو اين گرما سگ مي ره اهواز كه تو مي رى؟

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

يه آقايي مي ره هارد بخره مي گه هارد ۳۲۰ مي خوام. حيف نون هارد ۱۶۰ واسش مياره. آقاهه مي گه: گفتم ۳۲۰. حيف نون مي گه ناراحت نشو، جنسش خوبه جا باز مي كنه.

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

يه روز يه پسره به دختره مي گه با من ازدواج مي كني؟
دختره مي گه نه!
و پسر يك عمر با خوبي و خوشي زندگي مي كنه!

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

حيف نون خوابيده بوده، ميان بيدارش كنن مي بينن پين كد (Pin Code) مي خواد!

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

به حيف نون يه انگشت نشون مي دن مي گن اين چندتاست؟ مي گه يكي.
بعد ده تا انگشت بهش نشون مي دن مي گن اين چندتاست؟ مي گه: واي! چقدر يك!

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

حيف نون از كنار جن رد مي شه جن مي گه بسم الله اين چي بود؟

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

حيف نون خرش مي ميره، مردم مي گن بريم براي شوخي بهش تسليت بگيم.
وقتي مي رن حيف نون مي گه: اصلا فكر نمي كردم خر من اين همه فاميل داشته باشه!

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

صبح زلزله حيف نون و دوستش رسيدند به هم.
حيف نون گفت: ديشب زلزله بيدار بودي؟
دوستش گفت: نه، صبح فهميدم.
حيف نون گفت: توي روزنامه خوندي يا راديو گفت؟
دوستش گفت: نه، يه هزاري تو جيبم بود، صبح ديدم پول خورده!

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

اگه گفتين حيف نون به قرمز كم رنگ چي مي گه؟
قرمز آسماني!

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘


 

حيف نون قهرمان شنا مي شه، ازش مي پرسند: از كجا شروع كردي؟ مي گه: از زمين خاكي!

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

گدا: آقا تو رو خدا به من هزار تومن بدين برم ناهار بخورم.

يارو: پول نميدم، ولي بيا بريم برات يه پرس غذا بگيرم.

گدا: نه نخواستم، امروز واسه هزار تومن تا حالا شيش بار ناهار خوردم!

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

از استاد تاريخ پرسيدن عشق چيست؟ ...

گفت : سقوط سلسله ي قلب جوان.

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

داشتم توي يك جاده مي رفتم كه چشمم خورد به يه تابلو كه روش نوشته بود:

دوست داشتن دل مي خواهد نه دليل...

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

غضنفر از ژاپن برميگرده. بهش ميگن اونجا مشكل زبان نداشتي؟

ميگه: من نه، ولي ژاپني ها چرا...

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

قطعه اي از شاهكار ادبي غضنفر : شب بود و خورشيد به روشني مي درخشيد پيرمردي جوان يكه و تنها با خانواده اش در سكوت گوش خراش خيابان قدم زنان ايستاده بود.

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

يه روز سه تا ديوونه رو مي اندازن تو يه اتاق دو تاشون مى رقصن، يكيشون هم ميگه:

سبز - آبى - قرمز

ازش مي پرسن چرا اين جورى مي گى؟ ميگه من رقص نورم!

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

به غضنفر ميگن يه موجود نام ببر ميگه : آب جوش ميگن آب جوش كه موجود نيست ميگه

والا من از تبريز كه ميومدم تو جاده نوشته بود آب جوش موجود است!

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

من واقعا فرمول دقيقي براي موفقيت، نمي‌شناسم ولي فرمول شكست را به خوبي مي‌دانم، و آن اينست: «سعي كنيد همه را راضي نگه داريد»

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

دوست دارم يه عالمه اندازه يه قابلمه من عاشق تو هستم تو قابلمه نشستم

يه لنگه كفش تو دستم منتظرتوهستم.

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

از دست زمانه تير بايد بخوري

دائم غم ناگزير بايد بخوري

صد مرتبه گفتم عاشقي كار تو نيست

بچه تو هنوز شير بايد بخوري

 

◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘

 

كاش در كتاب قطور زندگي سطري باشيم ماندني، نه حاشيه اي از ياد رفتني...


دسته ها : جک، SMS ،پیامک - طنز
بیست و پنجم 2 1390 18:44
X