همین امر به پرورش و رشد روحى و روانى او کمک مى کرد و کم کم او را براى پذیرفتن وظایف پر مسوولیت زندگى آینده آماده مى ساخت .سـیـدبـن طـاووس (یـکـى از برجسته ترین علماى قرن ششم هجرى که توفیق تشرف به خدمت حضرت ولى عصر(عج ) را داشته اند) درباره دوران بلوغ و تکلیف فرزندش خطاب به وى چنین مى گـویـد: اگر من با مراحم و عنایاتى که خداوند, مرحمت فرموده , زنده بمانم , روز تشرف تو را به سن تکلیف (بلوغ ) عید قرار مى دهم و150 دینار, صدقه خواهم داد.
اگـر بـلوغ تو فرا رسد با این کار, قیام به خدمت حضرتش خواهم کرد, زیرا مال از اوست و من و تو بنده او هستیم .پس اى فرزندم محمد! به یاد عظمت مقام و کمال و بخشندگى حضرتش باش که در این هنگام به تو اهمیت داده و فرشتگانش ((32))را به سوى توفرستاده تا اعمال عبادى را حفظ نمایند و در روز حساب , گواه بر تو باشند.پس در دوران بلوغ و رشد خود, حق آنان را ادا کن و طاعت الهى را به جاى آور! در اوقات زندگى خـود بـا ایـشان به خوبى و نیکى مصاحبت وهمنشینى کن , بطورى که غیر از خوبى و زیبایى از تو چیزى نبینند و نشنوند.
اگر گاهى غفلتى از تو سر زند و از یاد خدا غافل شوى , فورا توبه کن و بدون تاخیر, در مقام جبران آن بر آى و صدقه بده , که صدقه , آتش گناه راخاموش مى گرداند.
و چون به سن و سالى که خداوند جل جلاله تو را به کمال عقل مشر ف فرماید, برسى و صلاحیت و شایستگى سخن گفتن و روبه رو شدن (درنماز) با حضرتش را به تو عطا کند و شایستگى ورود به ساحت قدسى اش را به اطاعت و بندگى به تو مرحمت فرماید, آن روز را در نظر بگیر وتاریخ آن را یـادداشت کن و آن را از بهترین و بزرگترین اعیاد خود قرار بده و هرساله در آن روز تجدید شکر خدا بنما و صدقه بده و بیش از پیش به طاعت خداوند بپرداز ((33)) !.کشمکشهاى درونى و عوامل مهیج بیرونى
در انسان کششها و تمایلات مختلفى وجود دارد.خـداونـد ایـن کـششها و تمایلات و غرائز طبیعى را براى هدف و مقصودى عالى در وجود بشر به ودیعت نهاده است .جوان در این مرحله از دوران زندگى خود, علاوه بر میل به غذا و استراحت و غریزه جنسى , مجهز به قوه عقلانى است .قوه تعقل و تفکر او در این زمان از جهت آمادگى براى فعالیت به کمال خود مى رسد ((34)).
جـوان نـبـاید به همه خواسته ها و تمایلاتى که در ذهن و خاطره اش وارد مى شود, بلافاصله جامه عـمـل بـپـوشـاند, بلکه باید در کارها, پس از تفکر واندیشه کافى و بررسى همه جانبه آن , عاقلانه تـصـمـیـم بگیرد, زیرا نفس انسانى همواره از سویى در معرض دعوت به کارهاى خیر و عقلانى و ازسوى دیگر در معرض وسوسه به کارهاى شر و شهوانى قرار دارد ((35)).
کسى در این صحنه نبرد و مبارزه داخلى پیروز مى گردد که جانب عقل را مراعات کند.
در قرآن کریم تاکید فراوانى درباره اندیشیدن در کارها و تعقل نمودن در امور, شده است ((36)).بـا بـروز تـمـایـلات جـنـسـى در این دوران , جوان بیشتر مورد هجوم وسوسه هاى شیطانى قرار مى گیرد و به همین جهت است که تکلیف پیدا مى کند,لذا پاک ماندن جوان در این دوران , ارزش فراوان دارد.در حـدیـثـى آمـده است که خداوند به جوان پرهیزگار مباهات مى کند وبه ملائکه مى فرماید: به بنده ام نظر کنید که شهوتش را به خاطر من ترک کرده است ((37)).
جـوان در ایـن دوران بـا مـسـائل و حـوادث گـونـاگونى روبه رو خواهد شد و براى بارور شدن شخصیتش در معرض آزمایشهاى فراوان الهى قرار خواهدگرفت , در محیط زندگى او زمینه هاى بسیارى براى رشد و سعادت و یا سقوط و شقاوت پیش خواهد آمد.
او بـا افـراد آلـوده و بى بندوبار و منحرف , مواجه خواهد شد و در معاشرتهاى روزانه ممکن است با پـسـران جـوانى روبه رو گردد که عفت اخلاقى وضوابط شرعى را رعایت نمى کنند, لذا موقعیتى بـراى انحراف جوان فراهم مى شودب دختر جوان در این هنگام باید کاملا هوشیار باشد و قدر عفت وپـاکـى و سـلامت روانى خود را بداند و دامن خود را آلوده نسازد و زمینه را براى نگاههاى آلوده جوانان بى بندوبار و هوسباز فراهم نکند, بلکه بایدخویشتن دارى کند.
دختر, مادام که دختر است باید رفتارى دخترانه داشته باشد و در خانه و اجتماع با ظاهرى ساده و بـدون آرایـش و تزیین حاضر شود, اینک وقت تلاش و تحصیل شماست و زمانى که بزرگ شدید و تـشـکـیـل خـانواده دادید, آن وقت مطابق با اقتضاى زندگى خانوادگى باید به خود بپردازید و درخانه همانند یک زن , زندگى کنید.بـنـابـر ایـن اولـین قدم اساسى و عملى در کنترل خواسته ها وهوسهاى نفسانى مراقبت از نگاه و بى بندوبارى است .
قرآن همان طور که مردان را از نگاه به زنان نهى مى کند, زنان را نیز از نگاه کردن و خیره شدن به مـردان منع مى نماید و صریحا هشدار مى دهد: به زنان مومن بگو که چشمهاى خود را (از حرام ) و دامن خود را از آلودگى , نگاه دارند ((38)).نـگـاه در واقـع , مـقـدمـه اشـتغال فکر به عواقب و خاطرات مربوط به آن است , زیرا پس از نگاه , صـحنه هاى مهیج در ذهن باقى مى ماند و احساسها واراده انسان را تحت تسلط خود در مى آورد و انسان , تابع شهوات خود مى گردد.
باید دختر را از شرکت در بعضى از برنامه هاى تفریحى یا میهمانى هایى که او را اجبارا به رفت و آمد و بـرخـورد با نامحرمان وادار مى سازد, منع کرد, زیرا این برخوردها اولین زمینه اختلال روحى و انحراف او را فراهم مى سازد.عامل دیگرى که نقش بسیار موثرى در تحریک میل جنسى دارد, نیروهاى تخیل و فکر است .
نـیـروى تـخـیـل که خداوند آن را براى بالندگى فکرى و آفرینندگى هنرى در وجود انسان به ودیـعـت نـهـاده است , در دوران جوانى , ممکن است موردسؤ استفاده قرار گرفته و تحت تاثیر و تـسـلط غریزه جنسى و وسوسه هاى شیطانى , درس و تحصیل را رها کرده و به دنبال ایجاد روابط ناسالم باشد.
در بـعضى موارد حتى نفوذ یک فکر و خیال هوس آلود, آن هم براى یک لحظه ومشغول شدن فکر بـه آن , کـافـى اسـت کـه انـسان را از حالت طبیعى خارج کرده و میل جنسى او را تحریک نماید, بـنـابـرایـن بـایـد هـمان طور که چشم خود را از نگاه هاى بى مورد و حرام باز مى داریم , اندیشه و خیال خود را نیز از هرگونه تصور بى مورد و حرام نگه داریم و به محض خطور چنین فکرى , خود را با فکر دیگرى مشغول سازیم و سعى کنیم فکر قبلى را کاملا فراموش نماییم ((39)).
بـنابر این براى این که جوان از چنگال این تمایلات و کششها رهایى یابد و عقل و منطق بر سرتاسر وجـودش حـاکـم و فـرمـانـروا بـاشـد, لازم است که بااجتناب و دورى از برخوردهاى نامشروع و زمینه هاى انحراف به عقل میدان دهد و آن را با ایمان به خدا و انجام نیایش و عبادت , تقویت کند تا بتوانددر مقابل تمایلات درونى و کششهاى بیرونى , خود را کنترل نماید و تسلیم چشم و گوش بسته آنها نشود.
دیدگاه واقع بینانه .
بـیدار شدن غریزه جنسى در نوجوان , نباید مورد سؤ استفاده افکار و اندیشه هاى غلط واقع شود و به آن به عنوان یک پدیده زشت و آلوده وانحراف آمیز نگاه شود.همان طور که گفته شد, بروز و ظهور میل جنسى , خود آیت و نشانه اى از طرف خداوند است که بـه مـنـظـور بقاى نسل در وجود بشر نهاده شده وداراى هدف و مقصدى عالى و هماهنگ با کل نظام آفرینش است .
آشـکـار شـدن غـریـزه جـنسى در جوان و بالغ شدن وى به معناى این نیست که او از همه جهات کاخـلاقـى , اجـتـمـاعى و اقتصادى ک پا به مرحله بلوغ نهاده و آمادگیهاى لازم را براى ازدواج و تـشـکـیـل خـانـواده , پـیدا کرده است , بلکه او باید مدت زمان دیگرى را صبر کند تا از هر جهت , پختگى مناسب را براى تشکیل زندگى مشترک زناشویى به دست آورد.
در واقـع ظهور غریزه جنسى , در سنین نوجوانى , به منزله بشارتى است ک در جهت رشد طبیعى فـردى جـوان ک کـه در آیـنـده اى نه چندان دور, اومى تواند همانند هر انسان بزرگسالى تشکیل خانواده دهد.جوان نباید بیش از این درباره غریزه جنسى و مسائل زندگى زناشویى , جستجو و تحقیق کند, چرا کـه پـى گـیرى بیش از حد و تخیل و اندیشیدن بیش از اندازه در این باره , موجب انحراف فکرى , اختلال روانى و از بین رفتن آرامش روحى و عدم توفیق در درس و تحصیل خواهد شد.
جـوان بـایـد ارزش فرصتهاى دوران جوانى را بداند و با برنامه ریزى دقیق و حساب شده , درطول زندگانى خود, حداکثر بهره بردارى را از آن بنماید.دانـشمندان بزرگ , بیشترین موفقیت خود را, مرهون بهره گیریهاى صحیح از دوران جوانى خود مـى دانـنـد و بـا مطالعه و کسب تجربه هاى فراوان واندوختن دانشهاى بى شمار کدر هنگام میان سالى ک از آنها نتایج پربار علمى گرفته اند ((40)).
جـوان بـایـد هـوشیار باشد و در کارها و فعالیتهاى روزانه به عقل خود میدان دهد و بر عواطف و احساسها و غرایز خود تسلط یابد تا بتواند مسائل رادرست ارزیابى کند.بـایـد ریشه تمایلات و خواسته هاى خود را بررسى نماید, اگر موافق عقل و قوانین شرع بود آن را دنبال کند وگرنه از انجام آن کار, صرف نظرنماید.در این مرحله از زندگى باید بیش از پیش با خداى خود انس و الفت پیدا کند و در نیایشهاى خود از او یـارى بخواهد, زیرا انسان در هیچ زمانى درطول دوران زندگانى خود, تا این حد مورد توجه خداوند نیست .
ابتداى بلوغ , نوجوان هنوز مرتکب گناه و معصیت نشده , صفحه دلش پاک و بى آلایش است , اگر هم خطایى مرتکب شود, توبه اش زود مورد قبول خداوند واقع خواهد شد.بـیـشـتر توفیقات دانشمندان و علماى ارزشمند, بر اثر پاک زیستن در دوران جوانى است , در این دوران بـوده کـه رابـطـه خـود را بـا خالق خویش ,مستحکم کرده و به مقامهاى عالى روحى نایل گردیده اند.
جنگ ایران و عراق حوادثى را پیش آورد که عملا نشان داد, انسانهاى پاکى که در عنفوان جوانى با عـشـقى سرشار و قلبى مملو از ایمان به خدا, درفعالیتهاى اجتماعى و مردمى خود, با دلى شاد و لـبـى خـنـدان و تلاشى خستگى ناپذیر, در صحنه هاى نبرد حق علیه باطل , چگونه انجام وظیفه کـرده وبـه کارهاى سازنده اى دست زدند و با درایت کامل به سوى کمال نهایى و قرب الهى پیش رفته و ره صد ساله را یک شبه طى نمودند.
نظم در جوان
وجـود نـظـم در زنـدگـى جوان یکى از مسائل بسیار مهم بوده و موفقیت او در آینده تحصیلى , مـرهـون رعایت کامل نظم و ترتیب در زندگى اش مى باشد, انسان در سایه نظم بهتر مى داند که چگونه زندگى کند, چطور از اوقات فراغت خود به نحو شایسته اى بهره بردارى نماید.
مـنـظور از نظم و ترتیب , انجام کارها و اعمالى است با هدف معین که از وحدت و هماهنگى لازم برخوردار باشد, بطورى که با رعایت آن , انسان بتواند در مراجعه و دستیابى به کارها و موضوعها و وسائل و اطلاعات , دچار سردرگمى و اتلاف وقت نگردد.
رعـایـت مـقـررات و قوانین جارى در زندگى و قرار دادن هر چیزى در جاى معین خود و انجام دادن هر کارى در وقت و زمان خود, نمونه اى از نظم است .نـظـم در زنـدگـى , دامـنه اى وسیع دارد و همه مسائل زندگى ازقبیل : لباس پوشیدن , نظافت کـردن , خـوردن , خـوابیدن , مسواک زدن , معاشرت بادوستان و فامیل و همچنین چیدن وسائل و نـوشـت افـزار و کـتـابهاى خود در جاى معین , مطالعه کردن , حفظنمودن اطلاعات , فراگیرى معلومات , تفکرکردن وب را شامل مى شود.
جوان باید بداند کى باید بخوابد, کى بیدار شود و چه وقت مطالعه کند و چه موقع , تفریح و ورزش نماید و چه زمانى کارهاى محوله خانه را انجام دهد.مـکـان و زمان هر چیزى را به موقع تشخیص دهد و برایش برنامه ریزى کند, هر چیزى را به جاى خود بگذارد تا هنگام مراجعه به آن دچارسردرگمى و آشفتگى نشود.قـواى ذهنى و عقلى جوان در سایه نظم , ترتیب منطقى یافته و سبب موفقیتهاى درسى در آینده خواهد شد.
از طـرفـى در سـایه نظم , زندگى تحت قاعده در مى آید و فعالیتها و کارها نظام پیدا مى کند و با راحتى بیشترى انجام مى پذیرد.مشکلات سریعتر حل مى شود و جوان از آشفتگى در کارها و مطالعه مطالب تکرارى , بخصوص در دروس تحصیلى رهایى مى یابد.هـدف عـمـده نـظـم در زنـدگـى , بهره گیرى و صرفه جویى در وقت و داشتن ضابطه و معیار صحیحى براى اندوختن اطلاعات در ذهن است .
رعـایـت نـظـم و تـرتیب در زندگى روزمره از جهت روانى سبب مى شود که جوان , حتى هنگام تـحـصـیـل و فراگیرى دانش , اطلاعات علمى خود راتحت قاعده و نظم , فراگیرد و یادگیرى بطور منظم صورت پذیرد, بطورى که مطالب , منسجم و به ترتیب در خزانه حافظه جایگزین شود و هـرگـاه شخص بخواهد به اطلاعات قبلى خود مراجعه کند, به راحتى و به سرعت , اطلاعات و مطالب در ذهنش حاضر شود.
ایـن مساله در آینده جوان , تاثیر بسزایى دارد, بخصوص در دوران تحصیل , هنگامى که مى خواهد خود را براى امتحانات آماده سازد.هـمـچـنین رعایت نظم اصولا در سلامتى فکر و صحت جسم و اعتدال روح و روان انسان , بسیار موثر است .به سبب رعایت کردن نظم , جوانان افکارشان شکل مى یابد و زمینه ابتکارات و خلاقیتهاى هنرى , علمى و فرهنگى در آنها فراهم مى گردد.
بـى نـظمى در جسم و جان آثار ناگوارى بجا مى گذارد و خارج شدن از قاعده طبیعت , عوارض منفى در رفتار آدمى ایجاد مى کند.نظام آفرینش بر اساس نظم و ترتیب بنا شده است و بر اساس نظم , جریان دارد.رعـایـت نظم , موجب هماهنگى انسان با طبیعت گردیده و در این راستا انسان از جهت روحى و روانى از سلامت و آرامش خاصى برخوردارخواهد بود.
مـعـمولا افراد بى نظم در زندگى عصبانى و رفتارشان غیر عادى و نامتعادل است , زیرا بى نظمى خود در عکس العمل هاى روحى و اخلاقى آنان تاثیرمتقابل داشته و سبب تضعیف اراده و زمینه ساز عوارض و ناکامیهاى فراوانى در تحصیل آنان خواهد شد.تـجـربـه نشان داده است که بى نظمى در فعالیتهاى حرکتى و هوشى و عاطفى تاثیر منفى دارد, بخصوص عکس العمل هاى آن در دوران بلوغ به صورت حادترى ظاهر مى گردد.
بـى نـظـمى سبب اتلاف وقت و ضایع شدن عمر و احساس ناراحتى و ایجاد روحیه شک و تردید و دمـدمـى بـودن مزاج گردیده و خلاصه آثارنامطلوبى در شخصیت فرد بجا مى گذارد, به همین جـهت است که نظم در کارها و امور زندگانى از دیدگاه مولاى متقیان على (ع ) آن قدر اهمیت داردکـه در آخرین لحظه هاى حیات خود ککه معمولا حساسترین و پر اهمیت ترین سخنها گفته مـى شـودک در قـسمتى از سفارشهاى خود, خطاب به دوفرزند عزیز خویش (امام حسن (ع ) وامام حسین (ع ) و همه جوانان آینده ) مى فرمایند: سفارش مى کنم به شما و همه فرزندانم و خانواده ام و (همه )کسانى که سخن من به آنان مى رسد: به رعایت تقوا و نظم در کارها ((45)).
روابط جوانان با والدین
شما جوانان عزیز باید به خاطر داشته باشید که والدین شما انسان معصوم نیستند.بنابر این هم داراى صفات برجسته و نیک و هم داراى نقاط ضعفند, حال اگر نقاط ضعف آنها در خـصـوص کـار شـمـا و یا در طرز رفتارشان با شماآشکار شود, بهتر این است که با واقع بینى با آن برخورد کنید و این نقص را طبیعى بدانید.در ضمن خصلتهاى برجسته و نیک آنان , محبت پاک و بى آلایششان به شما, بخصوص مواظبتى را که از ابتداى طفولیت تا کنون درباره شماداشته اند, از نظر دور ندارید و آن را بخاطر داشته باشید و همواره از آنان قدردانى نمایید.
بـه هـر حال در جامعه , امکانات زندگى و تحصیل براى همه یکنواخت و یکسان نبوده و بعضى از والدین , آگاه به این مسائل نیستند و یا آموزش لازم را در این باره ندیده اند و آشنا به مسائل جوانان نمى باشند و به رفتار و کردار صحیح , آگاهى ندارند.از طـرفـى بـایـد بـا کمال میل و رغبت از راهنماییها و اندرزهاى دلسوزانه و مفید آنان که حاصل چـنـدیـن سـال تـجربه گذراندن عمر است , بهره گیرید و درمواقعى که احیانا با شما برخوردى تـنـدمـى کنند, چشم پوشى نمایید و از خود, خونسردى لازم را نشان دهید, اگر هم لغزشى دارند محترمانه و بطورغیر مستقیم به آنان گوشزد نمایید.
همچنین شما دختر جوان باید در زمینه بهداشت بدن با مادرتان مشورت کنید و از تجربیات مفید او در زمینه هاى مختلف بهره جویید.هـرگـز نـگـذارید که والدین از شما آزرده خاطر شوند, چرا که در قرآن مجید سفارشهاى زیادى دربـاره احترام به پدر و مادر شده است و حتى دربرخوردها از گفتن کوچکترین سخن نامناسب , چون اف ((47))که حاکى از تنفر و دلتنگى از آنان است , به شدت نهى گردیده است .
دختر جوان و پوشش
دخـتـران جـوان اگـر بـه سعادت خویش علاقه مند باشند باید از خودآرایى و خودنمایى در برابر مردان نامحرم خوددارى کنند.به تجربه , دیده شده که دختران ناآگاه و ضعیف النفس بیشتر به خودآرایى و خودنمایى مى پردازند و سعى دارند که ظاهرى دلفریب از خود نشان دهند و از توجه به شخصیت واقعى و باطنى خود و کمالات روحى غفلت ورزند.غفلت از یاد خدا و ورود به گناه کم کم زمینه را براى انحطاط و ابتذال آنها فراهم مى سازد.
حـجـاب ارزشـى اسـت که رعایت آن به دختر, پاکى و سلامتى مى بخشد, او را همچون گوهرى درون صدف از شر آفتها, وسوسه ها و آلودگیهامصون نگاه مى دارد و به خدا نزدیک مى گرداند.
کسانى که به بى حجابى و بدحجابى دست مى زنند, اکثرا نمى اندیشند و تعقل نمى کنند و تنها آلت دست وسوسه هاى نفسانى خود قرارمى گیرند.خودنمایى و خودآرایى در صحنه اجتماع به شخصیت عفیف زن لطمه وارد مى سازد.
بـا وقـار بـودن دخـتـر و رعایت نمودن حریم بین محرم و نامحرم به او اصالت مى بخشد و او را در دیدگان همه قابل تعظیم و احترام مى گرداند.حجاب در واقع , مصونیتى است براى دختر جوان که او را از فروریختن شخصیت , نجات مى بخشد و از طرفى پسران جوان را از خطر انحراف باز مى دارد.در جـوامـعـى کـه بـى حـجابى را ترویج مى کنند,
دختران بازیچه دست قدرتهاىاستعمارگران مى شوند, بطورى که از استوارى شخصیت و تقدس وعفتى که شایسته یک دختر پاکدامن و عفیف است تهى مى شوند.تـجربه نشان داده است که مراعات حجاب در میان دختران موجب حراست و سلامت روحى و نیز موفقیت آنان در زندگى آینده است .عـفـت و حیا در زندگى انسان به قدرى اهمیت دارد که پیامبررمى فرمایند: الحیا هو الدین کله , حیا تمام دین است .
وامام صادق (ع ) مى فرمایند: لا ایمان لمن لا حیا له , کسى که حیاندارد, ایمان ندارد.استفاده از لباسهاى تنگ و عریان نمودن بخشى از بدن و در معرض دید نامحرم قرار دادن , علاوه بر مضرات بهداشتى آن , عفت و حیاى دختر راخدشه دار مى سازد و مقدمات دورى از مبدا آفرینش را فراهم مى آورد.
دخـتـر جـوان بـا رعایت حجاب , خود را به خدا نزدیک مى کند, زیرا به کمک آن , امنیت و آرامش مى یابد و افراد هرزه و لاابالى و منحرف را ازنگاههاى آلوده محروم مى سازد.دخـتـرعفیف و پاکدامن , فطرتا از این که به دیده شهوت آلود و هوس انگیز به او نگریسته شود در رنج و ناراحتى است و اگر دخترى این خصوصیت و حالت را نداشته باشد و حاضر باشد که بخشى از مـوى خـودرا نـامـحـرم بـبـیـنـدو هـمـچـنین از آن که مورد بهره بردارى چشمهاى آلوده و هوس انگیزقرار گیرد, رنج و نفرتى احساس نکند, باید بداند که از فطرت سالم خود فاصله گرفته اسـت و با آلودگى نگاههاى بیگانه , خو پیدا کرده و به سراشیبى سقوط و فساد نزدیک گردیده و ارزشهاى انسانى را از دست داده است .
از طـرفـى دخـترى که حریم حجاب را رعایت کند و خود را از دسترس نامحرمان دور نگاه دارد, همچون گوهرى با ارزش در درون صدف , ارزش و احترام خود را در نزد همگان افزایش داده و از ابتذال در امان مانده است .پـسـران جوان نیز هر چند لاابالى و بى بندوبار باشند, باز در عمق روح خود براى دخترانى , ارزش قـائلند که در دسترس و پیش پا افتاده و بى بندوبارو بزک کرده نباشند و در درون خود این گونه دختران را مى ستایند.
عـفـت و حیا از خصوصیات فطرى آدمى است , چرا که نظام آفرینش براى پاسدارى و نگهدارى از ایـن گـوهـر گـرانبها و ارزشمند و همچنین براى حفظ مقام و موقعیت زن , زیبایى اش را در این مى بیند که او, همچون گوهرى قیمتى درون صدفى از هر گرد و غبار و آفات و آلایشى و به دور ازدسـتـرس این و آن باشد, چرا که شئ قیمتى را معمولا دور از دسترس همگان در یک جاى امن نگهدارى مى کنند, ولى وسائل کم ارزش همیشه جلو دست و پا است .
بـیـشـتـر بـانوان به تجربه دریافته اند: زمانى که زن از درون این صدف قیمتى خارج شده , لطمه بـزرگى به شخصیت والاى خویش و جامعه وارد ساخته و همواره در اجتماع , موجب سؤ استفاده مردان پست و هرزه و نیز مایه لعن و طعن و تحقیر اکثر مردم واقع شده اند.دخترى که زیور خود را تنها در کانون گرم خانواده بپوشد ودر بیرون از خانه و اجتماع با متانت و وقـار و پـوشـیـدگـى ظاهر شود, هم در بین اعضاى خانواده عزیز و گرامى است و هم در چشم دیگران ارزشمند.
اگـر دخـتـرى پـا را از حـریـم عـفـت و حـجاب بیرون بگذارد نه تنها اولین ضربه را به زندگى خـانـوادگـى خود فرود آورده , بلکه گناه بزرگى را مرتکب شده است و نسل جوان پسر را که در آیـنـده بـه حـال خـود و اجـتماع مفید خواهند بود, در معرض تباهى و سقوط قرار داده است و با انحراف آنان , ضربه اى مهلک به آینده جامعه خود خواهد زد.
تـجـربه هاى تاریخى گذشته به ما نشان داده که دشمنان ملتها هرگاه که خواسته اند نسلى را از درون تـهى کنند و سرمایه کشورى را غارت نمایند وذخیره ها و گنجینه هاى آن کشور را به یغما ببرند, از این راه وارد شده اند.وقـتـى رضاخان توسط انگلیس بر ایران مسلط شد, یکى از ماموریتهایش این بود که کشف حجاب کند.
آتاترک هم که عامل بیگانه در ترکیه بود همین سیاست را در پیش گرفت .در الجزایر نیز به همین حیله متوسل شدند.البته باید هوشیار بود که در هر زمان , شکل این توطئه فرق مى کند.در این زمان ممکن است از طریق زور و قلدرى وارد نشوند, بلکه با حیله ها و فریفتن نسل نو, تحت عـنـوان تجدد و تمدن و علم و عناوین ظاهرفریب دیگر, کارى کنند که نسل جوان با رضا و رغبت پذیراى این بدحجابى شود.
خویشتن دارى جوان
ارزش هـر انـسـانـى قـبل از هر چیز به میزان دلبستگى او به آرزوها و اهداف زندگى اش مربوط مى شود.مـقـیـاس تـعادل او بستگى دارد به این که حقیقتا او تا چه اندازه بر اعصاب خود, مسلط بوده و از اعتماد به نفس برخوردار است .هـنـگـامى جوان مى تواند خود را صاحب اراده اى قوى فرض کند که بتواند در مقابل خواسته ها و امـیـال نفسانى اش بایستد و با صبر و بردبارى و به کارگیرى عقل و اندیشه , مشکلات زندگى را یکى پس از دیگرى از سر راه خود بردارد و بر هوا و هوس خود غلبه کند ((48)).
اوبـایـد بـدانـد که همواره در معرض بزهکارى و لغزش به سوى شهوات , قرار دارد و تنها با تقویت ایـمان و رعایت تقوا مى تواند بر اهریمن درون (تمایلات شهوانى و وسوسه هاى شیطانى ) و دشمن برون (عوامل منحرف و دوستان ناباب ) پیروز شود.
اگر جوانى غفلتا مرتکب عمل انحراف و معصیت گردید, باید بلافاصله در پیشگاه خدا توبه کند و تـصـمیم جدى بر ترک گناه بگیرد تارفتار ناشایست به شکل یک خصلت زشت و ناروا در وجود او جایگزین نگردد و به صورت عادت ثانوى در نفسش رسوخ نکند.
او بـایـد بـدانـد که تواناییهاى لازم را براى اصلاح رفتار خویش دارد و در ضمن قدرت , پذیرش او بیشتر از افراد مسن بوده و از تعصبات بیجا به دوراست .قرآن کریم پس از بیان خطاهایى که ممکن است انسان مرتکب آنها بشود, توبه را به عنوان راه حل اصلى اصلاح رفتارش پیشنهاد مى کند ((49)).یامبر بزرگ اسلام مى فرماید: توبه از گناه و خطا به این معناست که فرد, دیگر قصد نداشته باشد که به سوى آن گناه , باز گردد ((50)).وان نباید خطاى خودرا هرچند هم اندک باشد, کوچک شمرد, تا این که در او ملکه ((51))گناه پیدا نشود.
از رسـول اکـرمـر نقل گردیده که فرمود: محبوبتر از هر چیز نزد خداوند, توبه جوانى است که از گناه پشیمان شود و از پیشگاه او آمرزش بخواهد ((52)).اگر جوان , مطیع خواسته ها و شهوات خود گردید, خود را به هلاکت مى اندازد ((53)).اصـولا نـفس انسان میل به بدى دارد ((54))و جوان , تنها با ایمان و توجه به خدا مى تواند آن را به طرف خوبیها بکشاند.حضرت على (ع ) مى فرماید: نفس خود را به خوبیها وادار کن , زیرا نفس تو, به طرف بدیها متمایل است ((55)).
و آن گـاه مـى فـرماید: آن کس که جلو خواسته هاى خود را گرفت , حتما به ارزش والاى انسانى دست یافت .جـوان بـا رعـایت خویشتن دارى (تقوا) باید خود را براى زندگى آینده آماده سازد و بداند که این دوران کوتاه به زودى سپرى خواهد شد و او نیز به گروه بزرگسالان خواهد پیوست و در آینده اى نه چندان دور, عهده دار مسوولیت اجتماعى خواهد شد و تشکیل زندگى خانوادگى خواهد داد.
بـایـد بـدانـد و هوشیار باشد, ((56))
کسانى در پذیرش و انجام مسوولیت اجتماعى و خانوادگى موفق خواهند بود, که دوران بلوغ و جوانى را به پاکى وسلامتى گذرانیده واز آلودگیهاى جنسى در امـان بـوده بـاشـنـدبـ کسانى که بتوانند در فرداى زندگى خود حقوق متقابل فرد و اجتماع , خانواده و همسر رارعایت کرده و به سعادت و نیکبختى دست یابند.
فصل دوم .
انحرافات جنسى و راه درمان آن
زمینه ها.
خروج انسان از مرز قوانین طبیعى حاکم بر نظام آفرینش , انحراف نام دارد.غریزه جنسى که مبدا آفرینش آن را جهت خیر و کمال و بقاى نسل بشر در وجود انسان به ودیعت نهاده است , ممکن است مورد سؤ استفاده وتجاوز قرار گیرد ((57)).زمـیـنـه هـاى انـحراف جنسى در شرایطى که انسان , رشد مى یابد و پا به مرحله بلوغ مى گذارد, فـراوان بـوده و مـمکن است در دوران زندگى هرجوانى , پیش آید و شهوت جنسى او را تحریک نماید و در نهایت موجبات آلودگى و انحراف وى را فراهم سازد.
تـخـیـلات تـحریک آمیز جنسى و عوامل محرک محیطى به عنوان زمینه هاى انحرافند, اما عامل سـومـى کـه مـوجب دعوت انسان به سوى انحراف جنسى مى گردد, همان وسوسه هاى شیطانى است .
بسم اللّه الرحمن الرحیم .
قل اعوذ برب الناس * ملک الناس * اله الناس * من شر الوسواس الخناس * الذى یوسوس فى صدور الناس * من الجنه والناس ((58)).
زمـانـى که انسان در شرایط محیطى نامساعد و تحریک آمیز قرار گیرد, خواسته هایى در او ظاهر مى شود.شـیـطـان ایـن خـواسـتـه هـاى نـفـسـانـى را در نظرش زیبا و دلفریب جلوه مى دهد و بگونه اى خناسانه ((59))و مرموز از درون , فرد را به سوى ارتکاب وانجام عمل , وسوسه مى کند.از سوى دیگر, عقل نیز از درون انسان به مقابله برمى خیزد و انجام کار مورد نظر را مجاز نمى داند.
شـیـطـان بـراى انـحراف , از کششها و تمایلات غریزى استفاده کرده و فرد را به ارضاى نامشروع شهوات جنسى فرا مى خواند.
در مـقـابـل , عـقـلا و دانشمندان و پیامبران و هادیان الهى , جهت هدایت انسان به نیروى عقل و گـرایـش فـطرى خیرخواهى در انسان , تکیه کرده و او رابه ارضاى مجاز و منطقى غرایز جنسى دعوت مى کنند.ایـن جـنگ و ستیز, ((60))
یعنى , مقابله عقل و شهوت , ایمان و هواى نفس , نیروى الهى و نیروى شـیـطـانـى , در وجـود انـسان همواره در جریان است وبه خصوص در ابتداى دوران بلوغ , ظهور بیشترى مى یابد و تا آخر عمر ادامه دارد.هر کدام در موقعیتهاى زندگى انسان , غالب شوند, شخصیت فرد به همان سو, میل پیدا مى کند و پرورش مى یابد.
اگـر عـقـل و ایـمان بر او حاکم گردد, هدایت و رستگار و اگر شهوت و شیطان بر او تسلط یابد گمراه و زیانکار خواهد شد.نفس اماره در وجود آدمى ک بر اثر وسوسه هاى شیطان ک سعى دارد که بر عقل ((61))تسلط یافته و آن را اسـیـر خواسته هاى خود گرداند و انسان رادر مسیرى بکشاند که ظاهرا گناه و فساد آن , معلوم نیست .از طرفى عقل تلاش دارد که مهار نفس را به کمک ایمان در دست گرفته و آن را کنترل نماید و در جهت خیر و کمال و سلامت جسم و روان هدایت کند.
بنابر این شخصیت انسان , همیشه در معرض این کشش وکوشش عقل و شهوت , خیر و فساد, پاکى و آلودگى , سلامتى و انحراف , در نوسان است و این جنگ و گریز, همواره ادامه دارد و تنها کسى مـى تواند از این صحنه جنگ و مبارزه درونى , جان سالم بدر برد که خود را مجهز به سلاح ایمان و تقوا نموده و از ابتداى جوانى به خودسازى و جهاد با نفس بپردازد.باید در نظر داشت که این کار شدنى است و خداوند متعال ککه یگانه قدرت و محل اتکا و توکل و نـجـات دهنده انسان ضعیف در همه بلاها وگرفتاریهاست ک در اثر دعا و نیایش ((62))
به یارى و کمک انسان آمده و او را در این نبرد دائمى پیروز مى گرداند.مـا در تـاریـخ کم نداریم انسانهاى وارسته اى که در بزرگترین صحنه هاى نبرد درونى و بیرونى , نـفـسـانـى و اجـتماعى , پیروز و سربلند گشته و در دوران حیات خود با شرف و افتخار زندگى کرده اند.
دیدگاه صحیح .
قـرآن کـریـم داستان ایام جوانى حضرت یوسف (ع ) را بازگو مى کند که چگونه در دوران حساس بلوغ و جوانى در معرض سخت ترین امتحان وخطرناکترین واقعه تاریخى زمان خود قرار گرفت و با اراده اى قوى و ایمانى راسخ از این آزمون الهى سربلند خارج شده و در قله شرافت و عفاف جاى مى گیرد و شخصیتش براى جوانان به عنوان اسوه و نمونه اى کامل همیشه جاوید باقى مى ماند.
جـوان مومن , با بینش صحیحى که از اسلام الهام گرفته است , مى داند که هر واقعه ناگوارى که در زنـدگـى انـسـان , اتفاق مى افتد کدرصورتى که خودمسوول پدید آمدن آن نباشدک در حکم آزمـایـش وابـتـلایـى از طـرف خـداوند, تلقى مى شود که هدف از آن , سازندگى و رشد و کمال انسان است ((63)).
بـا مراجعه به زندگى رهبران و دانشمندان و انسانهاى بزرگ درطول تاریخ , ملاحظه مى شود که بـیـشـتـر آنـان آگـاهـانـه با دشواریها و حوادث گوناگون زندگى دست و پنجه نرم کرده اند و مـوفقیتشان دربزرگسالى , مرهون صبر و استقامتى است که در برابر سختیها دردوران کودکى و نوجوانى از خودنشان داده اند.