تعداد بازدید : 1016930
تعداد نوشته ها : 446
تعداد نظرات : 419
به داد گریه ها برس،سهم غزل ساز دلم
اسیر دست قفسه ،نغمه ی پرواز دلم
بیا و زنده کن منو،این منه بی ترانه رو
تو بغض من زمزمه کن شعرهای عاشقانه رو
بیا منو آشتی بده با خالیه غربت من
سکوتم و دوره نکن،خستگیامو خط بزن به نام آنکه معبود است و معشوق
طفلک پر شورم این روز ها باز هوای دلش ابریست
براستی نمیدانم دیگر چگونه واژه ها را به بازی بگیرم
واژه هایی که چون حبابی رنگین در شب های من میرقصیدند
و کبوتر های کلام را درسحر گاهان من به پرواز میکشیدند
تا مرهمی باشند برای طفلکم که میخواهد از راز دل بگوید
دلتنگم؛؛ دلتنگ خواستن ؛ دلتنگ نوشتن؛ دلتنگ آغوشی پر مهر
گاهی چنان از خود بیخود میشوم که حتی نمی فهمم که آمد ؛ یا کدام رفت
پرورد گارا ؛ روی سخنم با توست؛؛ تویی که شور عشق را برایمان به ودیعه نهادی امشب می خوام برای تو یه فال حافظ بگیرم
اگر که خوب در نیومد به احترامت بمیرم... بی تو اینجا نا تمام افتاده ام
پخته ای بودم که خام افتاده ام
گفته بودی تا که عاقلتر شوم
آه ، می خواهی مگر کافر شوم ؟؟ من اگر اشکی در چشمانت بودم گریه می کردم وبر روی صورتت جاری فرود می آمدم و به گونه هایت آنقدر جاری می شدم وبوسه می زدم تا همانجا جان می سپردم اما اگر تو قطره ی اشکی در چشمان من بودی هیچ وقت گریه نمی کردم تا تو را از دست ندهم
چشمانم به سوی اسمان ابی تو ست تا تو را در یا بد ای کاش اشک بودم تا :
توی چشمات متولد بشم
روی گونه هات زندگی کنم
و رو لبهات بمیرم... خیلی سخته که عزیزترین کست ازت بخواد فراموشش کنی ... خیلی سخته که سالگرد آشنایی با عشقت رو بدون حضور خودش جشن بگیری ... خیلی سخته که روز تولدت ، همه بهت تبریک بگن ، جز اونی که فکر می کنی به خاطرش زنده ای ... خیلی سخته که غرورت رو به خاطر یه نفر بشکنی ، بعد بفهمی دوستت نداره ... خیلی سخته که همه چیزت رو به خاطر یه نفر از دست بدی ، اما اون بگه : دیگه نمی خوامت... ای همه دل بستگیهام
یاد تو مرهمه جونم
توی اوج بی کسیهام
تو که سهم من از عشقی
تو که نازی مثه بارون
پس چرا با بی وفاییت
قلبم و میکنی داغون؟!؟ عشق از ازل است و تا ابد خواهد بود
جوینده ی عشق بی عدد خواهد بود
فردا که قیامت آشکارا گردد
هر دل که نه عاشق است رد خواهد بود... اگر دنیای ما دنیای سنگ است
بدان سنگینی سنگ هم قشنگ است
اگر دنیای ما دنیای درد است
بدان عاشق شدن از بحر رنج است
گر عاشق شدن پس یک گناه است
دل عاشق شکستن صد گناه است عشق یعنی در جهان رسوا شدن
عشق یعنی مست و بی پروا شدن
عشق یعنی سوختن یا ساختن
عشق زندگی را باختن یعنی
عشق یعنی....
نام تو راآورده ام دارم عبادت می کنم تو تنهایی
که سنگ خاطراتت بر حباب سینه میکوبی...
چه میخواهی؟
نگو ، دیدم...
حباب گریه در چشمت ترک برداشت
نگو دیگر غرور سرو زندانی است
تو کیستی که من اینگونه،بی تو بی تابم؟ شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم
تو چیستی، که من از موج هر تبسم تو بسان قایق سرگشته روی گردابم! در بیکرانه زندگی دو چیز افسونم می کند: آبی آسمانی که می بینم و می دانم نیست و خدایی که نمی بینم و می دانم هست ... و چه زیباست این بیکران افسونگر و خدایی که در این نزدیکی ست عشق من خیلی وقته درآتش جدایی توسوخته..ازاین پس من درآتش دوریت می سوزم... عشق حقیقی آن نیست که طالب زیبایی باشد.
عشق واقعی و زیبایی واقعی یعنی هوس معتدل
فکری آرام
قلوبی به تساوی آمیخته به محبت
یا آتشی ملایم که هرگز خاموش نمی شود.
همین وبس قسم به گل قسم به اون نگاه قشنگ تو که ادم مو دیوانه می کند
قسم به اون لبخند شیرین لب هایت
قسم به به اون شادی هایت
قسم به اون فریادت عزیزم قسم به اون تنهای هایت
قسم قسم به عشقمان
قسم به نرمی گل قسم به دوست داشتنت عزیزم
من تنها نذار ای دوست دلت همیشه زندان من است
آتشکده عشق تو از آن من است
آن روز که لحظه وداع من و تو ست
آن شوم ترین لحظه پایان من است وقتی از ناله تلخم
دل شب میلرزد ؛
وقتی از چشم فلق , قطره اشکی ریزد ؛
وقتی آن لحظه که دل , یاد تو را میجوید ؛
ناگه از سمت جنون عطر تو بر میخیزد .
بوی تو , خالی آغوش مرا پر کرده ,
در و دیوار اتاقم همه بی تاب تماشای "تو و من" با هم !