سریال یوسف پیامبر هم تمام شد. سریالی که هم بحث انگیز بود و هم پر تماشاگر. یک سریال خاص! هم از نظر نوع ساخت و مسائل اجرایی هم از نظر محتوای احتمالا سیاسی و هم از نظر بحثهای تاریخی.
نوع اجرای سریال تقریبا یک جور نوآوری در بین سریالهای ایرانی بود. بحث سیاسی را هم فعلا کاری نداریم، اما بعضی از مسائل تاریخی مطرح شده در سریال که با قاطعیت هم مطرح شدند، کمی سوال برانگیز بودند که من در اینجا به بعضی از آنها اشاره میکنم:
1- حقایقی از آخناتون و دوره حکومت وی
آخناتون (یا آمن هوتپ چهارم) یک فرعون ساختار شکن و از فراعنه سلسله 18 مصر بود . وی از اختلال صرع رنج می برد و گویا در شعر و نقاشی هم دست داشته. وی سعی کرد علاوه بر مذهب تمام عرصه های مدیریت و فرهنگ و هنر مصری را هم تغییر دهد. البته آخناتون با شوکهای فراوان که با این تغییرات به بدنه کشور وارد میکند و با مدیریت ضعیف خود باعث شورش های فراوان در کشور و قتل و کشتارهای بیشمار بین طرفداران آتون و آمون میشود.
این شورشها چنان تشدید میشوند که فرعون ناچار میشود پایتخت را از تبس به شهر جدیدی به نام آخه تاتن (افق آتون) یا همان عمارنای امروزی منتقل کند. همین تغییر پایتخت باعث دوری بیشتر فرعون از مردم و افزایش تنشهای جامعه مصر می گردد.
در دوره او به دلیل ضعف بیش از حد دولت مصر، بسیاری از ولایات خراجگذار مصر در خاورمیانه با کشور هیتی (مملکت رقیب مصر در حدود ترکیه امروزی) متحد میشوند و ولایات متحد مصر را تحت فشار میگذارند. جالب است که منطقه کنعان نقطه ثقل این کشمکش بوده که در سریال ما هیچ اشاره ای به آن نشده است. سرانجام با بی تدبیری فرعون تمام مناطق شامات سقوط میکنند و مصریهای ساکن آن مناطق و متحدین آنها قتل عام میوشند. بیش از 380 نامه درخواست کمک از این ولایات از ویرانه های شهر آخه تاتن به دست آمده است که فرعون تمام آنها را نادیده گرفته بود
2- آیا آتون همان خدای یگانه ماست؟
بنا بر شواهد به دست آمده، آتون نوعی خدای یگانه بوده که با نمایشی از قرص خورشید تمثیل میشده است. این خدا که در زمان آخناتن (از سلسله18) خدای رسمی مصر شد گویا حداقل از زمان سلسله 12 شناخته شده بوده اما در زمان آخناتون بود که بر خدای آمون پیروز میشود و خدای یگانه مصر قلمداد میشود. از آنجایی که در برخی متون اخناتون خود را از نسل این خدا میداند(طبق رسم تمام فراعنه) نمی توان صریحا حکم به توحیدی بودن مذهب آتنیسم داد. ضمن اینکه این خدا جنبه ای از رع (خدای خورشید) بوده وبرای آن کاراکتر دو گانه ای از رع و هوروس (هر دو از خدا های مصر قدیم) متصور بوده اند.
البته بعضی محققین (از قبیل زیگموند فروید) مذهب آتنیسم را پیش در آمدی بر مذهب یهود می دانند و مذهب حضرت موسی را قبل از نبوت آتنیسم معرفی کرده اند.
3-همزمانی یوسف و آخناتن:در مورد زمان زندگی حضرت یوسف روایات زیادی هست،از سلسله سوم تا سلسله دوازدهم، 15 یا 18 که در مورد هیچکدام دلیل قطعی ذکر نشده است.
احمد عثمان، مورخ مصری، ادعا می کند که پدر بزرگ مادری آخناتن احتمالا همان حضرت یوسف بوده-منبع ( این ادعا نیز از سوی بسیاری از مورخین رد شده است)
تاجایی که من جست و جو کردم در تاریخ نقلی از چنین خشکسالی عظیمی در زمان اخناتون نشده است که الزاما باید در زمان حضرت یوسف ما 7سال خشکسالی داشته باشیم. علاوه بر آن اگر حضور حضرت یوسف در دربار آخناتون به این حد پررنگ و تاثیر گذار بوده اصلا منطقی نیست که در آثار بجا مانده از دوره اخناتون حتی یک کلمه یا اثر در مورد او یافت نشود.
همچنین اگر طبق روایت سریال بپذیریم که عملا اخناتون مرید حضرت یوسف بوده و بدون نظر او هیچ اقدامی نمی کرده، پس باید تمام بی تدبیری ها و کشت و کشتارهای او را نتیجه مشاوره حضرت یوسف بدانیم که این بزرگترین اشتباه نویسندگان سریال است که با چشم پوشیدن بر تمام فجایع زمان اخناتون ، اصرار بر همزمانی حضرت یوسف با آخناتون دارند و حتی این فرعون را عامل بی چون و چرای یوسف(ع) معرفی می کنند.
4- استناد به رمان و افسانه ها
در بسیاری از بخشهای سریال جزییات صحنه ها از رمان تاریخی The egyptian (ترجمه فارسی: سینوحه طبیب مخصوص فرعون) نوشته میکا والتاری اقتباس شده است. مثلا جزییات مربوط به نبرد آمونی ها و آتونی ها ،اسامی اشخاص و توصیفات مربوط به کاهنان یا حتی دکوراسیون خیابان قوچها (با ردیف مجسمه های قوچ) . اما در عین حال به این منبع هم وفادار نبوده. مثلا سعی کاهنان در گم و گور کردن مجسمه آمون و انتشار شایعه عروج آمون دقیقا از رمان سینوهه برداشته شده. اما در رمان اصلی واقعا کاهنان در این زمینه موفق میشوند، درحالیکه در سریال ما یوزارسیف از راه می رسد و این توطئه را کشف می کند! همچنین در صحنه مربوط به نبرد معبد آمون هم در مستندات تاریخی و هم در رمان سینوهه داریم که مقاومت معتقدین به آمون بسیار شدید بوده و سپاهیان فرعون ناچار دست به قتل عامی وسیع می زنند. اما در نسخه اقای سلحشور، تنها حرکات مضحک چند کاهن کچل است که نمایش داده میشود.
نکته طبیبانه: جالب است که در طول سریال هم همیشه سینوهه را مانند خدمتکاری ایستاده در کنار تخت فرعون تصویر میکنند، در حالیکه مقام پزشکان سلطنتی بویژه در مصر باستان بیش از این بوده و مانند سایر بزرگان برای خود جایگاهی داشته اند و اصولا من در هیچ تاریخی ندیده ام که پزشکان، مگر در مواقع نیاز، بالای سر شاهان بایستند (مگر دربار آی-سی -یو است؟!) در خود رمان سینوهه ، اولا سینوهه سالهای بسیاری از حکومت آخناتون را در مصر به سر نمی برد و ثانیا در جای جای کتاب از مقام والای طبیبان صحبت میکند.
علاوه بر آن بخشی از داستان پردازیهای مربوط به یوسف و زلیخا در سریال، تنها از افسانه ها و داستانهای قدیمی گرفته شده و بعضا ریشه تاریخی-مذهبی درستی ندارند.
5-خروج نور نبوت از حضرت یوسف:
طبق حدیثی از امام صادق(ع) هنگام دیدار حضرت یعقوب و حضرت یوسف، حضرت یوسف تحت تاثیر جاه و جلال و خدم و حشم خود، دچار غرور شده و برای استقبال پدر از اسب خود پایین نمی آید. (همین قضیه باعث خروج نور نبوت از نسل یوسف و انتقال آن به نسل لاوی می گردد) در حالیکه در سریال دقیقا عکس این قضیه روایت شد و ما شاهد چهار دست و پا رفتن و زمین خوردن پی در پی دو طرف برای دیدار هم هستیم. و حتی این حدیث امام ششم هم مورد سانسور و تحریف آقای سلحشور قرار میگیرد
توضیح: علیرغم علاقه فراوانم به تاریخ و مطالعات مختصری که داشته ام، ادعای تاریخدانی ندارم، نوشته های فوق ترکیبی است از خوانده هایم در کتابهای فرعونها هم می میرند، قصه های قرآن (تاریخ انبیا) ، رمان سینوهه و چند کتاب مذهبی و تاریخی دیگر با جستجوهایی که به منظور نوشتن این پست انجام دادم (و لینکها را در متن درج کرده ام) در صورتیکه هرگونه اشکال مستدلی بر این نوشته وارد بدانید، خوشحال خواهم شد که آن را مطرح کنید.
منبع: پزشک 78