صفحه ها
دسته
برخي از نوشته ها
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1017412
تعداد نوشته ها : 446
تعداد نظرات : 419
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
بی ‏تردید اکثر هموطنان سریال یوسف نبی را از ابتدا دنبال کرده و یا اینکه حداقل چند قسمتی از آن را دیده‏اند. با توجه به این مطلب و همچنین با توجه به اینکه روزهای شنبه به هرکجا که می‏رفتم صحبت از آن بود، تصمیم گرفتم مطالبی را با این محتوا تقدیم خوانندگان محترم نمایم.
داستان سریال یوسف نبی با توجه به اینکه با دقت تمام بررسی و نوشته شده و مورد تایید بسیاری از افراد متخصص در زمینه داستان‏های قرآنی قرارگرفته، بهتر است فقط به دید یک سریال معمولی آنرا نبینیم.

در مورد دلیل مصائبی که بر سر یوسف و یعقوب آمده در پستی با نام “ماجرای یوسف و یعقوب از منظر قانون عمل و عکس العمل” توضیح داده‏ام؛ اما در این پست نکات آموزنده‏ای که می توان از این سریال استخراج نمود را تقدیمتان می‏نمایم.

۱ - هر انسانی ممکن‏الخطاست : یعقوب نبی با ترک اولی  فرزندش را سی و اندی سال از خود دور کرده و همچنین یوسف نبی نیز به قعر چاه افتاد.

۲ – خلوت نمودن مرد و زن، با هر درجه از اطمینان و خودنگهداری، اشتباه است : همانطور که دیدید یک زن، نه زنی مانند زنهای دیگر – آبرودار و از خانواده‏ای متمکن – بازهم اسیر میل نفس شد و زندگی و آبروی خود را تباه نمود.

۳ – حسادت، انسان عامی و فرزند نبی نمی‏شناسد : حسادت زندگی هر انسانی را به آتش کشیده و آبرو و اعتبار فرد را از بین می‏برد، همانطور که برادران یوسف با اینکه فرزندان پیامبر خدا بودند، از روی حسادت آبرو و اعتبار خود را از دست دادند.

۴ – امیدواری به رحمت خدا، حتی در قعر چاه و بدون هیچ ابزاری، منجر به موفقیت و خلاصی از مهلکه‏های مسیر زندگی است.

۵ – افراد تاثیرگذار همیشه و همه‏جا باعث رونق می‏شوند : همانطور که یوسف مخوفترین زندان آن زمان مصر را تبدیل به استراحتگاهی سرسبز کرده بود، همیشه افراد تاثیرگذار در صورتی که تاثیرگذاریشان مثبت باشد، مفید واقع می‏شوند. چرا ما تاثیرگذار نباشیم؟

۶ – ادب، پاکیزگی، تلاش و پشتکار، جوانی چوپان را تبدیل به فرد اول مملکت می‏کند : همانطور که یوسف با رعایت این سه مورد به این درجات عالی رسید و عزیز مردم شد. بعضی از افراد می‏گویند ما کجا و آن کجا؟ که این برداشت غلط است.

۷ – فروتنی و تواضع انسان را در میان مردم عزیز می‏کند، همانگونه که تکبر و خودبزرگ‏بینی انسان را خرد و حقیر می‏نماید: نمونۀ آن را نیز به شهود دیدیم و مانند آهنربا، یوسف مردم را به دور خود جمع می‏نمود.

۸ – نظام زورگویی هرگز پایدار نیست : دست اندرکاران معبد را که می‏شناسید؛ با این همه تدابیر و برنامه‏های ویژه باز هم از بین رفتند.

۹ – عشق حقیقی به این صورت بود : در مورد زلیخا و عشق او حتما مواردی دستگیرتان گردید و در بسیاری از موارد در صورتی که عشقی به صورت خالص و ناب مطرح گردد سرانجام به مراتب عالی می‏انجامد.

۱۰ – راهکار را به دشمن نیاموزیم : یعقوب با توجه به این قضیه که کاملا آگاه بود که بیابان های اطراف مملو از گرگ است، باز هم به برادران یوسف گفت می‏ترسم گرفتار گرگ شوید و یوسف را گرگ بدرد، لذا برادران هم از همین موقعیت سوء استفاده نموده و از همین راه نقشۀ خود را عملی ساختند.

۱۱ – احترام به بزرگتر: با اینکه برادران یوسف همیشه به وی بی‏احترامی نموده و او را مورد آزار و اذیت قرار می‏دادند، باز هم او با برادران در اوج احترام رفتار می‏نمود.

۱۲ – وقتی خدا بخواهد یک نفر را عزیز کند، اگر همه کائنات نخواهند، او باز هم عزت خواهد یافت : همانگونه که دیدیم یوسف همین ماجرا را تجربه نمود.

۱۳ – آنکه به ما ظلم نموده را علنا رسوا نکنیم : همانطور که یوسف پس از بیرون آمدن از زندان در جواب سوالاتی که از او درباره علت به زندان افتادنش پرسیدند گفت از زنان مصر بپرسید آنها بهتر می‏دانند، نباید آبروی مردم را برد هر چند با آبروی ما بازی کرده باشد.

۱۴ – اجازه گرفتن از والدین : در جریان بردن بنیامین به مصر، برادران یوسف با آنکه هر کدام دارای خانواده‏ای بوده و ریشی سفید کرده بودند باز هم از پدر جهت بردن بنیامین به مصر اجازه گرفتند.

۱۵ – همنشینی با انسانهای مثبت منجر به موفقیت و عاقبت بخیری می‏شود: اگر دقت کرده باشید همه کسانی که در زندان با یوسف دمخور بودند، عاقبت بخیر شدند حتی آن دو نفری که یکی اعدام شد و دیگری به کارش بازگشت.

۱۶ – انسان هرقدر هم که منفور باشد، با صبر و پشیمانی از اعمال گذشته محبوب می‏شود : در مورد زلیخا این امر مشهود بود.

۱۷ – عامل موفقیت هر جامعه، تعادل طبقاتی است: همانطور که یوسف چندین بار در سخنرانیهایش اعلام کرد که من روزی را می‏بینم که فقرا غنی شده و اغنیا تعدیل شده‏اند.

۱۸ – دلبستگی به غیر معبود، عامل استرس و نگرانی: اگر دقت کرده باشید، این قضیه بسیار مشهود بود. یوسف و یعقوب چندین بار توکل به خدا را فراموش کردند، مثلا یعقوب مجددا دلبستۀ بنیامین شد و توکل به خدا را فراموش نمود که یوسف برای اینکه این رفتار پدر را از بین ببرد بنیامین را نزد خود نگاه داشت.

۱۹ – انسان با امید زنده است: یعقوب اگر امید به یافتن یوسف نداشت، در همان سالهای ابتدای فراغ از بین می‏رفت اما اینطور نبود و همیشه منتظر بود.

۲۰ – انسان توانایی تغییردادن دنیا را دارد، چه رسد به خود و اطرافیان خود : همانطور که یوسف تاثیرگذارترین فرد در مصر بود که بر فرد اول مملکت بزرگ مصر تاثیرگذاشته و کاری کرده بود که همه مطیع وی باشند. تاثیرگذاری کاری آسان است اما راه دارد.
پورعلی.نت
X